امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سؤال: آیا خروج حتما مسبوق به دخول است؟
#1
حضرت استاد در تاریخ 96/11/16 فرمودند یکی از استدلالاتی که ممکن است برای اثبات وجوب کراهت نفسانی نسبت به منکر، به آن تمسک کرد روایاتی است که لفظ سخط در آنها اخذ شده باشد به عنوان مثال «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنَّمَا يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السَّخَطُ فَمَنْ رَضِيَ أَمْراً فَقَدْ دَخَلَ فِيهِ وَ مَنْ سَخِطَهُ فَقَدْ خَرَجَ مِنْهُ»

و در رد استدلال چنین فرمودند: «وجه خروج ساخط معلوم نیست. خروج از شیء منوط بر این است که داخل بوده باشد تا خروج معنا پیدا کند. پس معلوم می‌شود این شخص ابتداء فاعل فعل بوده است و اکنون به خاطر سخط نازل منزله‌ی کسی است که خارج از فاعلین است؛ اکنون این شخصی که نسبت به فعل کراهت دارد از دو حال خارج نیست، یا این کراهت او به گونه‌ای است که از آن فعل دست برنداشته بلکه هنوز فاعل آن است مثل معتادینی که از اعتیاد خود کراهت دارد و حتی خود را لعن می‌کند ولی همچنان فعل خود را انجام می‌دهد، که در این صورت این تنزیل خلاف ضرورت است و اگر کراهت او به گونه‌ای است که از آن فعل خارج شده و دیگر مرتکب آن نمی‌شود، پس تکوینا از آن خارج شده است و کراهت نقشی در آن ندارد تا بخواهد آن را واجب کند. پس مفاد خود این جمله خالی از اجمال و ابهام نیست.»

اکنون سؤال این است که آیا واقعا خروج مسبوق به دخول است؟؟
اللهم عجل لولیک الفرج
پاسخ
#2
(6-اسفند-1396, 22:47)محمد 68 نوشته: حضرت استاد در تاریخ 96/11/16 فرمودند یکی از استدلالاتی که ممکن است برای اثبات وجوب کراهت نفسانی نسبت به منکر، به آن تمسک کرد روایاتی است که لفظ سخط در آنها اخذ شده باشد به عنوان مثال «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنَّمَا يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السَّخَطُ فَمَنْ رَضِيَ أَمْراً فَقَدْ دَخَلَ فِيهِ وَ مَنْ سَخِطَهُ فَقَدْ خَرَجَ مِنْهُ»

و در رد استدلال چنین فرمودند: «وجه خروج ساخط معلوم نیست. خروج از شیء منوط بر این است که داخل بوده باشد تا خروج معنا پیدا کند. پس معلوم می‌شود این شخص ابتداء فاعل فعل بوده است و اکنون به خاطر سخط نازل منزله‌ی کسی است که خارج از فاعلین است؛ اکنون این شخصی که نسبت به فعل کراهت دارد از دو حال خارج نیست، یا این کراهت او به گونه‌ای است که از آن فعل دست برنداشته بلکه هنوز فاعل آن است مثل معتادینی که از اعتیاد خود کراهت دارد و حتی خود را لعن می‌کند ولی همچنان فعل خود را انجام می‌دهد، که در این صورت این تنزیل خلاف ضرورت است و اگر کراهت او به گونه‌ای است که از آن فعل خارج شده و دیگر مرتکب آن نمی‌شود، پس تکوینا از آن خارج شده است و کراهت نقشی در آن ندارد تا بخواهد آن را واجب کند. پس مفاد خود این جمله خالی از اجمال و ابهام نیست.»

اکنون سؤال این است که آیا واقعا خروج مسبوق به دخول است؟؟
این سخن عجیبیست اگر تقریر اشتباه نباشد.
اولا که خروج لازم نیست مسبوق به دخول باشد و استعملات آن کاملا روشن است مانند زید خارج الدار، هیچ کس توهم نکرده در این جمله زید باید قبلا داخل باشد یا مثلا
َ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِدا
ثانیا: این تشقیق که شخصی که نسبت به فعلی کراهت دارد از دو حال خارج نیست، روایت در هر دو شق بدون محذوری جاریست.
 کسی که کاری را جبرا انجام می دهد -به مثال اعتیاد کاری نداریم- اما نسبت به آن قلبا راضی نیست؛ در اینجا صحیح است بگوییم بر آن فعل عقاب نمی شود. گرجه این شق ظاهرا مقصود امام علیه السلام نیست.
در شق دوم نیز کسی که منکری را انجام نمی دهد و رضایت هم به آن نداشته باشد عقابی متوجهش نیست. در واقع این جمله بیشتر نقش متمم نسبت به جمله اول را دارد، محصل روایت اینست که عقاب دائر مدار تفعّل قلبیست ولو فعل خارجی هم نباشد.
بله، در دلالت روایت بر وجوب سخط مناقشه هست اما این موجب نمی شود که بگوییم اصلا خود این جمله دارای اجمال و ابهام است.
پاسخ
#3
(7-اسفند-1396, 02:21)سید محمد صادق رضوی نوشته: این سخن عجیبیست اگر تقریر اشتباه نباشد.
اولا که خروج لازم نیست مسبوق به دخول باشد و استعملات آن کاملا روشن است مانند زید خارج الدار، هیچ کس توهم نکرده در این جمله زید باید قبلا داخل باشد یا مثلا
َ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِدا
ثانیا: این تشقیق که شخصی که نسبت به فعلی کراهت دارد از دو حال خارج نیست، روایت در هر دو شق بدون محذوری جاریست.
 کسی که کاری را جبرا انجام می دهد -به مثال اعتیاد کاری نداریم- اما نسبت به آن قلبا راضی نیست؛ در اینجا صحیح است بگوییم بر آن فعل عقاب نمی شود. گرجه این شق ظاهرا مقصود امام علیه السلام نیست.
در شق دوم نیز کسی که منکری را انجام نمی دهد و رضایت هم به آن نداشته باشد عقابی متوجهش نیست. در واقع این جمله بیشتر نقش متمم نسبت به جمله اول را دارد، محصل روایت اینست که عقاب دائر مدار تفعّل قلبیست ولو فعل خارجی هم نباشد.
بله، در دلالت روایت بر وجوب سخط مناقشه هست اما این موجب نمی شود که بگوییم اصلا خود این جمله دارای اجمال و ابهام است.

در مورد مناقشه اول شما باید عرض کنم هر دو مثال شما محل خدشه می‌باشد. مثال اول شما اسم فاعلی است و در مورد آن قبول داریم که لازم نیست مسبوق به دخول باشد چون در معنای اسم فاعل، زمان حدوث اخذ نشده است ولی در معنای فعلی آن که زمان حدوث مورد توجه است شاید بتوان گفت که مسبوق به دخول بودن لازم است.
مثال دوم شما هم که در آن فعل یخرج استعمال شده و اشکال سابق بر آن وارد نیست ولی مسبوقیت دخول در آن لحاظ شده است چون روییدن نبات از زمین مسبوق به دخول دانه‌ی آن می‌باشد.
 
در مورد مناقشه‌ی دوم شما هم باید عرض کنم:
در شق اول که می‌فرمایید: «کسی که کاری را جبرا انجام می دهد -به مثال اعتیاد کاری نداریم- اما نسبت به آن قلبا راضی نیست؛ در اینجا صحیح است بگوییم بر آن فعل عقاب نمی شود.» حرف از جبر به معنای عدم اختیار نیست، و در چنین فرضی که شخص با اختیار خود عمل قبیحی انجام می‌دهد و ولو اینکه کراهت نفسانی داشته باشد ملتزم به عدم عقاب شدن بسیار بعید به نظر می‌رسد. (به عبارت دیگر وقتی تمام شرایط تکلیف وجود دارد و با این وجود شخص مرتکب فعل حرام می‌شود، با صرف کراهت نفسانی نمی‌توان استحقاق عقوبت را نفی کرد)
در مورد شق دوم هم مراد شما را متوجه نشدم.
 
صرف نظر از کلام شما در مورد شق دوم که مراد آن را متوجه نشدم، اشکال شما وارد نیست.
اللهم عجل لولیک الفرج
پاسخ
#4
البته روایاتی وجود دارد که در آنها فعل خروج استعمال شده که با خروج من رأسه (بدون مسبوقیت دخول) نیز سازگار است. و این روایات سوال را در ذهن بنده ایجاد کرد. برخی از این روایات عبارتند از:

نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص366-367
«إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ‏ عَلَيْهِ فَلَمْ يَكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَخْتَارَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ يَرُدَّ وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى‏ رَجُلٍ‏ وَ سَمَّوْهُ‏ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِين‏»



زهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص: 73
أَمَّا بَعْدُ: فَإِنَ‏ الْقُبُورَ مَحَلُّنَا وَ الْقِيَامَ مَوْعِدُنَا، وَ اللَّهَ عَارِضُنَا.إِنَّ عَلِيّاً بَابٌ‏ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً مُؤْمِناً، وَ مَنْ خَرَجَ عَنْهُ كَانَ كَافِراً.


الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 138
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَكْتُوبٌ‏ فِي‏ التَّوْرَاةِ ابْنَ آدَمَ كُنْ كَيْفَ شِئْتَ كَمَا تَدِينُ‏ تُدَانُ مَنْ رَضِيَ مِنَ اللَّهِ بِالْقَلِيلِ مِنَ الرِّزْقِ قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ الْيَسِيرَ مِنَ الْعَمَلِ وَ مَنْ رَضِيَ بِالْيَسِيرِ مِنَ الْحَلَالِ خَفَّتْ مَئُونَتُهُ وَ زَكَتْ مَكْسَبَتُهُ وَ خَرَجَ مِنْ حَدِّ الْفُجُورِ.
اللهم عجل لولیک الفرج
پاسخ
#5
با توجه به استعمالاتی که دوست عزیز اشاره فرمودند بعید نیست ترجمۀ فارسی خرج در تمام موارد خارج شدن نباشد بلکه لا اقل در بعضی موارد خارج بودن باشد یعنی وقتی می گوید فقد خرج منه یعنی از آن خارج است نه این که از آن خارج شده است که با این بیان دیگر معنای حدوث در آن احذ نشده است .
پاسخ
#6
(14-اسفند-1396, 08:11)مسعود عطار منش نوشته: با توجه به استعمالاتی که دوست عزیز اشاره فرمودند بعید نیست ترجمۀ فارسی خرج در تمام موارد خارج شدن نباشد بلکه لا اقل در بعضی موارد خارج بودن باشد یعنی وقتی می گوید فقد خرج منه یعنی از آن خارج است نه این که از آن خارج شده است که با این بیان دیگر معنای حدوث در آن احذ نشده است .

ذکر این روایات سؤال را در ذهن بنده ایجاد کرد ولی شاید بتوان گفت که در این موارد دخولی فرض شده و خروج بعد از آن دخول فرضی بیان شده است.

به عنوان مثال در این تعبیر «إِنَّ عَلِيّاً بَابٌ‏ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً مُؤْمِناً، وَ مَنْ خَرَجَ عَنْهُ كَانَ كَافِراً» خرج این معنا را می رساند که تمام افراد علی القاعده باید از باب علی داخل شوند و این مطلب آنقدر واضح و مسلم است که گویا افراد متخلفی که من رأسه داخل نشده اند، یک دخول حکمی داشته و از آن خارج می شوند.
اللهم عجل لولیک الفرج
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  «تقریر»  استدلال به صحیحه محمد بن یعقوب برای صحت بیع فضولی مسبوق به نهی سید رضا حسینی 2 370 29-آذر-1401, 20:04
آخرین ارسال: خیشه

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان