امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اطلاق مقامی و قیاس
#1
آقای حکیم و پیش از ایشان آقا ضیاء عراقی مطلبی دارند که وقتی شارع میفرماید دو رکعت نماز مستحبی بخوانید و از بیان خصوصیات آن سکوت میکند عرفا فهمیده میشود که این دو رکعت، از حیث اجزاء و شرایط مانند نماز واجب است. یا مثلا وقتی میفرماید غسل حیض واجب است و از بیان کیفیت آن سکوت می کند فهمیده میشود که این غسل مانند همان غسل جنابت است.بله شارع میتواند فرق بگذارد و مثلا بفرماید نماز مستحبی در حال حرکت نیز جائز است.اما وقتی سکوت میکند عدم تفاوت فهمیده میشود.این فهم مستند به خود الفاظ شارع است و لفظ به همراه سکوت،بیان محسوب می شود. لذا مثلا در باب ارث جد و جده، وقتی روایت بفرماید که جد بمنزله اخ است و از حکم جده سکوت کند فهمیده میشود که جده نیز بمنزله اخت است و با این که هیچ روایتی در مورد جده نداریم شیخ طوسی مستند حکم جده را اخبار معرفی میکند. (در تهذیب که در مقام استیفا بوده اند روایتی در مورد جده نیاورده اند و ارجاعاتی که شیخ به اخبار میدهد ناظر به تهذیب است)
این دلالت،بسته به این که در خود دلیلی که آمده، مقام ذکر تفاوت بوده یا نه، از باب اطلاق مقامی در یک دلیل و یا اطلاق مقامی مجموع ادله است.
فرمایش استاد از سه جهت نیاز به بحث دارد.یکی اصل چنین دلالتی که آیا عرفا فهمیده میشود یا نه دوم آیا عمومات فوقانی برای رد این ملازمه کافی نیست و سوم آیا ادله ی ناهیه عن القیاس( مانند روایت ابان در مورد دیه انگشت) از چنین استظهاراتی ردع نمیکند؟
پاسخ
 سپاس شده توسط سید محمد صادق رضوی ، مسعود عطار منش
#2
در کلام ایشان (علی ما نقلتم) یک بحث کبرویست و یک تطبیق صغروی.

١. بحث کبروی: بهتر بود آنچه مرحوم آقای حکیم و آقا ضیاء قائلند دقیقا نقل می شد تا مراد واضحتر باشد.  به نظر می رسد اصطلاح اطلاق مقامی در اینجا درست نباشد. اطلاق مقامی -همان طور که آقای صدر در حلقات بیان کرده اند- زمانیست که متکلم در مقام بیان شروط و اجزاء امری را ذکر نکند که از این عدم ذکر  عدم جزئیت واشتراط امور دیگر استفاده شود. در حالی که در محل بحث امام علیه السلام در مقام بیان شروط و اجزاء نماز مستحبی دو رکعتی مثلا نیست، بلکه اصل استحباب آن را بیان می کند.
اما اصل این مطلب به نظر درست و مورد اتفاق همه باشد، با این تقریب که اذهان متشرعه در مفاهیمی مانند نماز و غسل و ... با کیفیات خاصی خو گرفته که در ارتکاز آنان فعل مرکب به روشنی تصویر می شود و نیازی به تذکر به اجزاء و شرائط نیست. لذا برخی موارد مبطلات صلاة از همین ارتکاز متشرعه نشأت می گیرند، برای مثال در ابطال فعل کثیر گفته اند نماز در دید متشرعه باید دارای هیئت اتصالیه باشد. یا بحث ادخال صلاة فی صلاة.
٢. بحث صغروی: ظاهرا محل بحث در ارث ارتباطی به این قاعده نداشته باشد. سهم ارث چیزی نیست که در اصطلاح شرع و ارتکاز متشرعه قابل تشخیص باشد.
اما برای حکم مذکور می توان چند دلیل ذکر کرد:
- اجماع
- برخی روایات مرسله به ضم عمل اصحاب (فقه الرضا علیه السلام، الهدایة، مجمع البیان)
- با استقصاء موارد ارث قاعده کلی به دست آورده شد که (للذکر مثل حظ الانثیین)
به غیر از موارد خاصی که استثناء شده اند.

پس روشن شد که: اولا اصل قاعده عرفی است، وثانیا: اطمینان عقلائی بر آن بوده و نیازی به رجوع به عمومات نیست، و به همین جهت قیاس هم نخواهد بود.


پاسخ
 سپاس شده توسط محمود رفاهی فرد ، سید محسن حائری ، مسعود عطار منش
#3
کلامی که در رابطه با اطلاق مقامی فرمودید ربطی به کلام آقا جواد ندارد. مراد ایشان از اطلاق مقامی مجموع ادله عدم بیان شارع بعد از ذکر مجموع ادله است آنچه حضرتعالی از آقای صدر فرمودید اطلاق مقامی دلیل واحد است که کاملا متفاوت است. اما اینکه فرمودید این کلام مورد اتفاق است با مراجعه به کلمات فقها خلافش ثابت است. اما این مطلب که سهم ارث چیزی نیست که در اصطلاح شرع و ارتکاز متشرعه قابل تشخیص باشد ادعایی بیش نیست
پاسخ
#4
(11-اسفند-1396, 10:31)سید محمد صادق رضوی نوشته:
در محل بحث امام علیه السلام در مقام بیان شروط و اجزاء نماز مستحبی دو رکعتی مثلا نیست، بلکه اصل استحباب آن را بیان می کند.
٢. بحث صغروی: ظاهرا محل بحث در ارث ارتباطی به این قاعده نداشته باشد. سهم ارث چیزی نیست که در اصطلاح شرع و ارتکاز متشرعه قابل تشخیص باشد.
پس روشن شد که: اولا اصل قاعده عرفی است، وثانیا: اطمینان عقلائی بر آن بوده و نیازی به رجوع به عمومات نیست، و به همین جهت قیاس هم نخواهد بود.
قسمت اول فرمایش شما درست نیست زیرا یا امام علیه السلام در مقام بیان اجزاء و شرایط است که می شود اطلاق مقام خود دلیل یا طبق فرمایش شما در مقام بیان نیست که در اینصروت می شود اطلاق مقامی مجموع ادله زیرا بحست ظهور حال امام علیه السلام بهر حال تا ظرف عمل بیان احکام را تمام می کند و اگر قیدی لازم باشد می آورد و اگر نیاورد معنایش رضایت به همان مفاد سکوت است .
قسمت دوم نیز صحیح نیست زیرا قرار نیست با صرف ارتکاز متشرعه حکم را کشف کنیم تا اشکال کنید ارتکازی وجود ندارد بلکه ادعا این است که وقتی شارع حکم جد را از دیگران استثنا زد و گفت جد به منزله اخوه است و حکم مستقلی از دیگران متقربان که واسطه تقربشان مد نظر قرار می گیرد ، دارد در مورد جده نیز این سئوال باقی می ماند که آیا طبق قانون عام ارث بالقرابه ارث می برد یعنتی واسطۀ تقربش ملاحظه می شود یا همانطور که جد به منزله اخوه بود جده به منزلۀ اخوات است و با توجه به ملازمۀ ظنیه ای که بین جد و جده در احکام وجود دارد سکوت شارع در مقام رد یا امضای این ملازمه به معنی امضای این ملازمه است زیرا تا ظرف عمل سکوت گرده بنابرین به همان حجت اقتضایی عرفی فعلیت بخشیده است .
قسمت سوم که فرمودید این قیاس نیست مبتنی بر اینست که معنای قیاسی که در روایات از آن نهی شده را بیان نمائید و ضابطه ای را ارائه دهید ، آیا هر چیزی که عقلائی باشد دیگر قیاس نیست ؟ به فرمایش استاد قیاس در لسان ادله حتی شامل براهین عقلی هم می شود تا چه رسد به این استظهارات ظنیه پس اینها قیاس هست و لکن استاد می فرمودند ردعی که  از قیاس شده در مورد هر قیاسی نیست . سئوال آقای رفاهی که کاملا هم بجا است این است که از کجا و با کدام خط کش بفهمیم کدامین قیاس منهی عنه است و کدام نیست ؟
پاسخ
#5
ابتدا بیان کنید مقصود شما از اطلاق مقامی مجموع ادله چیست؟ آیا چنین اصطلاحی اصلا در اصول وجود دارد یا اصطلاح خاصی مقصود شماست؟
آیا روایتی که می گوید شب قدر صد رکعت نماز بخوان شما از کدام قسمت آن می خواهید اطلاق بگیرید؟ امام علیه السلام میخواهند بفرمایند این عمل مستحب است، اطلاق مقامی ثابت می کند برای انجام دادن این مستحب شرط دیگری (مثلا غسل) نیست. اما این که طریقه ی انجام مستحب به چه صورت است چه ارتباطی به اطلاق دارد؟ (اگر آن قاعده ارتکازی را ضمیمه نکنیم)
برای روشن تر شدن اینگونه تصور کنید: ما در شریعت سه صورت نماز داریم، نماز صبح که حمد و سوره دارد، نماز ظهر که فقط حمد دارد، ونماز شب که فقط سوره دارد. حال همین امر صد رکعت را فرض کنید. در این فرض اطلاق مقامی چه نقشی در اثبات کیفیت صد رکعت در بین این سه نحو ایفا می کند؟
مثال ارث نیز همین طور. متعرض شدن برای حکم ارث جد آیا ایجاب می کند حضرت متعرض حکم جده هم بشوند؟ در همان مثال نماز ها فرض کنید امام علیه السلام بفرمایند نافله نیمه شعبان مانند نماز صبح است. آیا اطلاق مقامی ثابت می کند نافله شب قدر هم مثل صبح بوده و مانند ظهر یا شب نیست؟
اساسا اطلاق هر دلیلی ناظر به خود همان دلیل است. اگر گاهی حکم موضوعی به موضوع دیگر تسریه شود از باب تنقیح مناط یا الغاء خصوصیت است و ارتباطی به اطلاق ندارد. البته بحث لفظی نداریم می توانید نام این تسریه را هم اطلاق بگذارید.
اما بحث کلی قیاس مسأله دیگریست فعلا بنده در صدد این بودم که محل بحث ما قیاس نیست چون ادله ظنیه معتبره یا اطمینانیه وجود دارد. و این شکی نیست که ظن معتبر قیاس نیست.
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  عدم شکل گیری اطلاق با وجود مرتکز عقلایی عرفان عزیزی 0 810 28-اسفند-1398, 10:01
آخرین ارسال: عرفان عزیزی
  اطلاق مقامی آیات ناظر به اصل تشریع عرفان عزیزی 0 1,038 2-بهمن-1398, 09:46
آخرین ارسال: عرفان عزیزی

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان