7-اسفند-1396, 18:54
مرحوم نائینی معیار جمع عرفی را این می دانند که اگر دو کلام در کنار هم و در خطاب واحد قرار بگیرند یکی قرینه ی دیگری محسوب شود و کلام متهافت به نظر نرسد. مرحوم آقای خوئی نیز این قاعده را پذیرفته اند و لذا در مواضعی که روایتی دلالت بر وجوب کاری کند و در روایت دیگر بیاید که آن کار واجب نیست می فرمایند که این دو روایت جمع عرفی ندارد. آقای صدر، این قاعده را ارزشمند ترین قاعده ی اصولی می دانند. این قاعده در کلمات برخی از قدما مانند محقق در معتبر نیز مطرح بوده است.
اما به نظر می رسد که این قاعده صغرویا و کبرویا مخدوش است.
اولا (مناقشه ی صغروی) این مطلب (یعنی عرفی نبودن جمع دو جمله که متناقض به نظر می رسند در کلام واحد) صحیح نیست. مثلا در آیه ی " و ما رمیت اذ رمیت ... " هم اثبات رمی شده است و هم نفی آن. یعنی آن قدر امداد غیبی در جنگ بدر زیاد بود که در واقع شما تیر نیانداختید بلکه خداوند متعال بود که این جنگ را به پیروزی رساند.
یا این تعبیر که در بعض روایات آمده است: "...امیران و لیسا بامیرین"
یعنی امیر به معنای لازم الاتباع هستند هر چند واقعا مقام امیریت ندارند.
یا مثلا مشابه یا اشباه الرجال و لا رجال می توان گفت یا رجال و لا رجال. یعنی مرد در مقابل زن هستید اما آن روح مردانگی در شما نیست.
خود این نحوه تعبیر که کلمه ای به معنای حقیقی نفی شود و به معنای مجازیش اثبات شود و نیمی از کلام استعمال حقیقی و نیمی دیگر استعمال مجازی باشد اسلوبی عرفی است.
لذا قرار گیری سلب و ایجاب در کلام واحد و قرینیت یکی برای تصرف در ظهور دیگری، لزوما غیر عرفی نیست.
ثانیا(مناقشه کبروی) به فرض که قرار گیری سلب و ایجاب در کلام واحد، غیر عرفی باشد؛ اما آیا این دلیل می شود که سلب و ایجاب، منفصل از یکدیگر نیز جمع عرفی نداشته باشند؟
به نظر می رسد که معیاری که طرح شده کبرویا نیز مخدوش است. چرا که گاهی در موقفی جمله ی سلبیه به کار می رود و در موقف دیگری جمله ی ایجابیه به کار برده می شود و با توجه به اختلاف موقفین، این دو کلام با هم سازگارند اما وقتی در خطاب واحد قرار گیرند چون خطاب واحد معمولا موقف واحد دارد متناقض به نظر می رسند.
مثلا در شرایطی دنبال کسی هستیم که نامه را بخواند و در این ظرف می گوییم زید با سواد است و در شرایط دیگری بحث در مورد تعیین مرجع یا استاد است و گفته می شود زید بی سواد است. این دو کلام با هم سازگارند اگر چه وقتی در کلام واحد گفته شود زید با سواد است و بی سواد است متهافت می نماید.
یا در موقف کلام اخلاقی و تشویق به تهذیب و ... گفته می شود نماز شب لازم است اما در موقف بیان حکم شرعی گفته می شود نماز شب لزومی ندارد.
اثر این بحث در جمع عرفی بین دو تعبیری که در مورد جواز ازدواج زن مطلقه معتده با شروع در حیضه ثالثه در روایات آمده است ظاهر می شود. در روایتی تعبیر "حلت للازواج" و آمده و در روایت دیگر، "لیس لها ان تتزوج" آمده است. بنابر آن قاعده این دو روایت متعارض اند اما بنا بر مختار، جمع عرفی دارند و می توان روایت دوم را حمل بر کراهت کرد چنانکه شیخ طوسی مطرح کرده اند.
برگرفته از دروس فقه سال96