ارسالها: 65
موضوعها: 53
تاریخ عضویت: مرداد 1392
اعتبار:
1
سپاس ها 5
سپاس شده 24 بار در 20 ارسال
5-فروردين-1397, 12:32
(آخرین تغییر در ارسال: 5-فروردين-1397, 12:40 توسط سید حسین منافی.)
در نرم افزار درایه النور «الحسن التفلیسی» را شیعه مجهول معرفی می کند.
شیخ طوسی او را مجهول معرّفی می کند.
و از طرفی بزنطی از او روایت کرده است و مبنای آیت الله شبیری این است که واژه ثقه متضمّن تشیّع نیز هست پس کسی که بزنطی از او روایت کند شیعه و ثقه است.
در مورد این راوی ثقه بودنش تعارض می کند با مجهول بودنی که شیخ طوسی ادّعا کرده است پس راهی برای اثبات وثاقت او نیست ولی تشیّع او که از لفظ ثقه در «لا یروی الا عن ثقه» استفاده شد معارضی ندارد
پس او شیعه مجهول است.
ولی سؤال اینجاست که با وجود اینکه شیخ طوسی خود در عدّه این ادّعا را مطرح کرده که سه نفر من جمله بزنطی لایروون و لا یرسلون الا عن ثقه، چطور حکم به توثیق الحسن التفلیسی نکرده و او را مجهول معرفی می کند؟!!
ولی این استظهار محلّ تأمّل است؛ زیرا مجهول بودن ظهور در جهالت من جمیع الجهات دارد نه جهالت از جهت وثاقت فقط.
پس هم وثاقت او محلّ تعارض است و هم تشیّع او.
ارسالها: 267
موضوعها: 120
تاریخ عضویت: آبان 1393
اعتبار:
10
سپاس ها 87
سپاس شده 82 بار در 66 ارسال
ممکن است ادعای مجهول بودن شیخ از روی عدم التفات به روایت بزنطی از او بوده است و لذا تعارضی با توثیق عام نداشته باشد
علاوه بر اینکه دلالت التزامی تابع دلالت مطابقی است و اگر وثاقت او معارض دارد ، تشیع او هم معارض خواهد داشت
ارسالها: 1,026
موضوعها: 427
تاریخ عضویت: دي 1396
اعتبار:
17
سپاس ها 498
سپاس شده 198 بار در 172 ارسال
دلالت التزامی در طول دلالت مطابقی است یعنی اول معنای مطابقی و در طول آن معنای التزامی فهمیده میشود ولی ظاهرا دلالت لفظ ثقه بر صحت مذهب و ضبط و... در عرض یکدیگر بوده و ربطی به تبعیت دلالت التزامی از مطابقی ندارد.
بله بحث دیگری در اینجا مطرح است و آن این که آیا شهادتی که با لفظ ثقه اقامه میشود شهادت وحدانی است یا انحلالی زیرا اگر شهادت مذکور وحدانی باشد قابل تفکیک نبوده و تعارض کلی شکل میگیرد.
و الانصاف این است که ظاهرا شهادت مذکور انحلالی بوده و عقلائیا از هم قابل تفکیک است.
ارسالها: 1,026
موضوعها: 427
تاریخ عضویت: دي 1396
اعتبار:
17
سپاس ها 498
سپاس شده 198 بار در 172 ارسال
این نوع ظواهر به چه دلیل حجیت دارد؟ مگر هر چه اسمش ظهور باشد حجت است؟
ارسالها: 172
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: دي 1396
اعتبار:
17
سپاس ها 155
سپاس شده 79 بار در 59 ارسال
این که میگویند ظهور فعلی حجت است، مرادشان ظاهر فعل معصوم است، حجیتش هم شرایط خودش را دارد.
ما نحن فیه ارتباطی به ظهور فعل معصوم ندارد.
ارسالها: 160
موضوعها: 32
تاریخ عضویت: بهمن 1396
اعتبار:
10
سپاس ها 83
سپاس شده 61 بار در 45 ارسال
مگر ظهور فعل معصوم از آسمان نازل شده که با ظهور فعل دیگران تفاوت کند؟!
ارسالها: 172
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: دي 1396
اعتبار:
17
سپاس ها 155
سپاس شده 79 بار در 59 ارسال
منظور این است که حجیت فعل معصوم مثل حجیت قول معصوم است (به آن معنایی که اختصاص به معصوم دارد). قول شخص الف و ب برای ما حجت نیست، اما قول معصوم حجت است. بدین معنا که اگر معصوم چیزی بگوید، عمل مطابق با آن قول بر عهدهی ماست، اما اگر دیگران بگویند، خیر. اگر زید بگوید نماز واجب است، قولش هیچ اعتباری ندارد، اما اگر معصوم بگوید، حجت است. همچنین است فعل معصوم. یعنی کاری که معصوم انجام میدهد قطعا جائز و مشروع است، اما فعلی که دیگران انجام میدهند هیچ دلیلی بر جواز و مشروعیت نمیباشد.
حال، اگر مثلا دیدیم که شخصی با مهر نماز میخواند، یا برایمان اطمینان حاصل میشود که او شیعه است، یا خیر. اگر اطمینان حاصل شود، از باب حجیت اطمینان میتوان حکم به شیعه بودن وی نمود، اما اگر اطمینان حاصل نشود، نمیتوان به صرف این که «ظاهر فعل آن شخص این است که شیعه است» حکم به شیعه بودن وی نمود. چنین ظهوری همان طور که آقای عطارمنش فرمودند، چه دلیلی بر حجیتش است؟ آیا کبریات اثبات حجیت ظهور، شامل چنین معنایی از «ظهور» نیز هستند؟
ارسالها: 160
موضوعها: 32
تاریخ عضویت: بهمن 1396
اعتبار:
10
سپاس ها 83
سپاس شده 61 بار در 45 ارسال
عجیب است که می فرمایید حجیت اختصاص به معصوم دارد در حالیکه مدرک حجیت ظهورات چیزی غیر از بنای عقلا نیست. دقت کنید که مقصود از حجیت آن چیزی نیست که در کتاب الحجّه کافی بیان شده، بلکه منظور صحت احتجاج و اعتماد نزد عقلا نسبت به مفاد ظهور است. پس اگر مثلا زید گفت: دیروز عمرو را دیدم؛ بعد معلوم شود که او را ندیده؛ظهور گفتار او حجت است. به این معنا که نمی تواند بگوید ظاهر را اراده نکردم، وعقلا هم بر او احتجاج کرده ومذمتش می کنند که چرا دروغ گفتی.
بله شما می توانید اشکال کبروی در کلیه ظهورات کنید و حجیت ظهور را _بر اساس برداشت ضیق از مبنای عقلا- مختص به حصول اطمینان بدانید؛ اما باز هم باعث اختصاص ظهورات به معصومین نمی شود.
بنابراین مثال اخیر شما هم مبتنی بر همین کبری است، یعنی اگر ظهور را عام بدانیم بله میشد حکم به تشیع کرد. همانطور که در افعال معصوم علیه السلام هم می شود. مانند بحثی که در ظهور روایات بیانیه وضو و تیمم و... می شود که می گویند چون امام علیه السلام در مقام تعلیم هستند تک تک افعالشان ظهور در وجوب دارد، پس اگر ابتدا به اعلی نمودند معلوم میشود واجبست. اما اگر مختص به اطمینان بدانیم در این موارد به مشکل بر می خوریم.