امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سؤال: مفهوم شرط
#1
با سلام و احترام
من سطح 4 تفسیر میخونم.
باید اصولی که میخونیم کفایه باشه,اما استاد خودشون جزوه میدند,ایشون تو مباحث مفهوم شرط فرمودند,مفهوم شرط را با مباحث وضع پیش نمیریم و این کار اشتباهی است, چون ما وقتی شک در معنای موضوع له داشته باشیم سراغ علائم حقیفت و نجاز میریم.
ولی در مفهوم شرط ما شک در مراد متکلم از لفظ را داریم و باید سراغ اصول لفظیه بریم و با
اصاله الاطلاق ثابت کردند که جمله شرط مفهوم دارد اما در قرآن هر جا جمله شرط بکار رفته مفهوم ندارد,
آیا این درست است؟؟؟
پاسخ
 سپاس شده توسط حسین .
#2
(22-آبان-1397, 11:24)تسنیم1 نوشته: ,ایشون تو مباحث مفهوم شرط فرمودند,مفهوم شرط را با مباحث وضع پیش نمیریم و این کار اشتباهی است, چون ما وقتی شک در معنای موضوع له داشته باشیم سراغ علائم حقیفت و نجاز میریم.
ولی در مفهوم شرط ما شک در مراد متکلم از لفظ را داریم و باید سراغ اصول لفظیه بریم و با
اصاله الاطلاق ثابت کردند که جمله شرط مفهوم دارد اما در قرآن هر جا جمله شرط بکار رفته مفهوم ندارد,
آیا این درست است؟؟؟

نکتۀ اول :این گونه نیست که هر زمان شک در مراد متکلم داشته باشیم بحث از معنای حقیقی و موضوع له کار اشتباهی باشد چون اگر موضوع له و معنای حقیقی جمله شرطیه ، مفهوم دار باشد با اصاله الحقیقه می توان مراد متکلم را همان معنای حقیقی دانست 
نکتۀ دوم : اصاله الاطلاق یکی از شرایطش در مقام بیان بودن است ، باید ببینیم در یک جملۀ شرطیه ، متکلم دقیقا در مقام بیان چه چیزی است تا از همان ناحیه اطلاق بگیریم و تنها در یک حالت است که در مقام بیان بودنش نتیجه اش مفهوم دار بودن است ؛  اما توضیح مطلب : 1-گاهی متلکم در مقام بیان این است که تمام شرطهایی که این جزاء را به دنبال دارند ذکر کند و به ذکر یک شرط بسنده می کند که این معنایش این است که تنها شرط همین بوده و این شرط منحصر است و با انتفائش جزاء هم منتفی میشود و این همان مفهوم اصطلاحی است و یکی از جهات مؤثر در احراز آن تأخر ذکر شرط از جزاء است مثلا : اکرم العالم ان کان عادلا -2-گاهی متکلم در مقام بیان این است که این شرط چه جزاهایی به دنبال دارد که در این صورت اگر به ذکر یک جزاء اکتفاء کند مفاد  این اطلاق بر عکش مفهوم اصطلاحی است یعنی شرط منحصر نمیشود بلکه جزاء منحصر میشود مثلا متکلم در مقام بیان احکام عالم می گوید : ان جاءک عالم فیحب اکرامه یعنی غیر از اکرام حکم دیگری ندارد -3-گاهی متکلم صرفا در مقام بیان ملازمه بین شرط جزاء است نه این که تمام شروط را ذکر کند و نه این که تمام جزاء ها را ذکر کند که در اینصورت مفاد اطلاق به هیچ وجه دال بر مفهوم نیست نه به نحو مفهوم مصطلح که در مقال اول بود و نه مفهوم غیر مصطلح که در مثال دوم بود .
نکتۀ سوم : با توجه به ضابطۀ مذکور در مفهوم به نظر می رسد در آیات قرآن هم بتوان جملات شرطیه ای را یافت که در مقام بیان تمام شروط باشند و تنها یک شرط را ذکر کرده باشند که معنایش شرط منحصر باشد و در نتیجه مفهوم داشته باشد مثل آیه 228 بقره که در مورد زنان مطلقه می گوید : بعولتهن احق بردهن ان ارادوا اصلاحا یعنی شوهرانشان احق و سزاوارتر اند به برگرداندنشان اگر اراده اصلاحی داشته باشد . کلمۀ احق متضمن دو مفاد است یکی جواز وضعی رجوع شوهران به زنان و برگرداندن آنها و یکی جواز تکلیفی این رجوع ، که این مفاد دوم یعنی جواز تکلیفی مقید است به اراده اصلاح چون جواز وضعی اش گویا مسلم است که ربطی به اراده اصلاح ندارد و همان طور که گذشت تأخر ذکر شرط یعنی ان ارادوا اصلاحا از جزاء در این در مقام بیان شروط است ظهور ایجاد میکند و سکوتش از ذکر شروط دیگر به معنای شرط منحصر  و مفهوم خواهد بود .
پاسخ
#3
(8-آذر-1397, 08:20)مسعود عطار منش نوشته:
(22-آبان-1397, 11:24)تسنیم1 نوشته: ,ایشون تو مباحث مفهوم شرط فرمودند,مفهوم شرط را با مباحث وضع پیش نمیریم و این کار اشتباهی است, چون ما وقتی شک در معنای موضوع له داشته باشیم سراغ علائم حقیفت و نجاز میریم.
ولی در مفهوم شرط ما شک در مراد متکلم از لفظ را داریم و باید سراغ اصول لفظیه بریم و با
اصاله الاطلاق ثابت کردند که جمله شرط مفهوم دارد اما در قرآن هر جا جمله شرط بکار رفته مفهوم ندارد,
آیا این درست است؟؟؟

نکتۀ اول :این گونه نیست که هر زمان شک در مراد متکلم داشته باشیم بحث از معنای حقیقی و موضوع له کار اشتباهی باشد چون اگر موضوع له و معنای حقیقی جمله شرطیه ، مفهوم دار باشد با اصاله الحقیقه می توان مراد متکلم را همان معنای حقیقی دانست 
نکتۀ دوم : اصاله الاطلاق یکی از شرایطش در مقام بیان بودن است ، باید ببینیم در یک جملۀ شرطیه ، متکلم دقیقا در مقام بیان چه چیزی است تا از همان ناحیه اطلاق بگیریم و تنها در یک حالت است که در مقام بیان بودنش نتیجه اش مفهوم دار بودن است ؛  اما توضیح مطلب : 1-گاهی متلکم در مقام بیان این است که تمام شرطهایی که این جزاء را به دنبال دارند ذکر کند و به ذکر یک شرط بسنده می کند که این معنایش این است که تنها شرط همین بوده و این شرط منحصر است و با انتفائش جزاء هم منتفی میشود و این همان مفهوم اصطلاحی است و یکی از جهات مؤثر در احراز آن تأخر ذکر شرط از جزاء است مثلا : اکرم العالم ان کان عادلا -2-گاهی متکلم در مقام بیان این است که این شرط چه جزاهایی به دنبال دارد که در این صورت اگر به ذکر یک جزاء اکتفاء کند مفاد  این اطلاق بر عکش مفهوم اصطلاحی است یعنی شرط منحصر نمیشود بلکه جزاء منحصر میشود مثلا متکلم در مقام بیان احکام عالم می گوید : ان جاءک عالم فیحب اکرامه یعنی غیر از اکرام حکم دیگری ندارد -3-گاهی متکلم صرفا در مقام بیان ملازمه بین شرط جزاء است نه این که تمام شروط را ذکر کند و نه این که تمام جزاء ها را ذکر کند که در اینصورت مفاد اطلاق به هیچ وجه دال بر مفهوم نیست نه به نحو مفهوم مصطلح که در مقال اول بود و نه مفهوم غیر مصطلح که در مثال دوم بود .
نکتۀ سوم : با توجه به ضابطۀ مذکور در مفهوم به نظر می رسد در آیات قرآن هم بتوان جملات شرطیه ای را یافت که در مقام بیان تمام شروط باشند و تنها یک شرط را ذکر کرده باشند که معنایش شرط منحصر باشد و در نتیجه مفهوم داشته باشد مثل آیه 228 بقره که در مورد زنان مطلقه می گوید : بعولتهن احق بردهن ان ارادوا اصلاحا یعنی شوهرانشان احق و سزاوارتر اند به برگرداندنشان اگر اراده اصلاحی داشته باشد . کلمۀ احق متضمن دو مفاد است یکی جواز وضعی رجوع شوهران به زنان و برگرداندن آنها و یکی جواز تکلیفی این رجوع ، که این مفاد دوم یعنی جواز تکلیفی مقید است به اراده اصلاح چون جواز وضعی اش گویا مسلم است که ربطی به اراده اصلاح ندارد و همان طور که گذشت تأخر ذکر شرط یعنی ان ارادوا اصلاحا از جزاء در این در مقام بیان شروط است ظهور ایجاد میکند و سکوتش از ذکر شروط دیگر به معنای شرط منحصر  و مفهوم خواهد بود .
پاسخ
#4
با سلام و احترام و تشکر از جواب شما!
اصاله الحقیقه میگوید:نگام شک در معنای یک لفظ اصل این است که مراد متکلم معنای حقیقی و موضوع له اش باشد.
در مفهوم شرط که شک میکنیم فقط صرف تعلیق جزا بر شرط است یا انتفاء جزا هنگام انتفاء شرط هم هست واینجا طبق اصاله الحقیقه میگوییم معنای حقیقی یعنی صرف تعلیق جزا بر شرط است.وبعد رجوع میکنیم به اصاله الاطلاق..
آیا در قرآن ما به این معنا مفهوم شرط داریم(تعلیق جزا بر شرط همراه با انتفاء عند انتفاء)
پاسخ
#5
(12-آذر-1397, 14:14)تسنیم1 نوشته: در مفهوم شرط که شک میکنیم فقط صرف تعلیق جزا بر شرط است یا انتفاء جزا هنگام انتفاء شرط هم هست واینجا طبق اصاله الحقیقه میگوییم معنای حقیقی یعنی صرف تعلیق جزا بر شرط است.وبعد رجوع میکنیم به اصاله الاطلاق..
آیا در قرآن ما به این معنا مفهوم شرط داریم(تعلیق جزا بر شرط همراه با انتفاء عند انتفاء)

نکتۀ اول : برخی قائل اند به این که موضوع له و معنای حقیقی جمله شرطیه انتفاء عند الانتفاء را به دنبال دارد و بیش از صرف تعلیق است پس مفروض نگیرید که موضوع له صرف تعلیق است و خلاصه این که بحث از اصاله الحقیقه که فرمودید کار اشتباهی است ، می خواهم عرض کنم که اشتباه نیست چون طبق برخی مبانی نفس اصاله الحقیقیه مثبت انتفائ عند الانتفاء هم هست لذا باید از معنای حقیقی جملۀ شرطیه بحث کنید و این کار اشتباهی نیست .
نکتۀ دوم : اگر به عرض بنده توجه کرده باشید بنده مقام بیان متکلم را سه قسم کردم که یک قسمش مفهوم مصطلح را به دنبال داشت و برای آن هم مثال قرآنی زدم .
پاسخ
#6
با سلام و احترام و تشکر از اینکه وقت که برای این سؤال میگذارید

در مورد نوع سوم جمله شرطیه این با قاعده احترازیت قیود که میگوید متکلم نسبت به بیان حکمی که بیان شده نظر داده و در مورد بقیه سکوت کرده منافات ندارد.
یا با قاعده فلسفی اثبات شیء نفی ما عدا نمی کند منافات ندارد.
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان