امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
نقد نظریه آیت الله سیستانی در تضعیف روایت فضل بن شاذان
#1
در کتاب قبسات من علم الرجال که آقای سید محمد رضا سیستانی نگاشته است، مطالبی را در والد معظمشان در این باب ذکر کرده است. بحثی مفصل راجع به این روایت مطرح کرده است.
سه نظریه در مورد روایت مذکور
ایشان در آن جا ذکر می کنند که سه نظریه در باب این روایت مطرح شده است[1]:
نظریه اول: این روایت استنباطات و اجتهادات فضل بن شاذان است و روایاتی که او از امام رضا علیه السلام نقل کرده باشد نیست.این نظریه ظاهر از عبارات نجاشی است از آنجایی که علل را از مصنفات فضل دانسته است.
نظریه دوم(محقق خویی و بروجردی): این روایات از امام رضا علیه السلام است لکن اشکال آن در طریق به فضل است. فضل روی عن الرضا کرده است لکن طریق شیخ صدوق به فضل دارای اشکال است که مرحوم محقق خویی نیز از این باب این روایت را کنار گذاشته است. ایشان می فرماید طریق صدوق به فضل که دارای ابن عبدوس عن علی بن محمد بن قتیبه است که توثیق ندارند.
نظریه سوم: نظریه ای است که محدث بحرانی و شیخ انصاری و محقق حکیم و برخی دیگر دارند که روایت را مورد قبول دانسته اند. می فرمایند این روایت استنباطات فضل نیست و روایاتی است که از امام رضا علیه السلام نقل کرده است علاوه بر اینکه سند صدوق به فضل نیز تمام است. لذا در موارد عدیده ای بزرگان از فقهاء استدلال به این روایت می کنند.
مختار آیت الله سیستانی: ضعف روایت
 این سه نظریه در کتاب قبسات ذکر شده است و ایشان این نظر را ترجیح داده است که این روایت استنباطات فضل است و بر فرض که استنباطات ایشان نباشد، طریق صدوق به فضل ضعیف است.
بحث اول: انتساب کلمات روایت به خود فضل
عمده فرمایشات ایشان در قسمت اول است که در مقام اثبات اجتهادی بودن کلمات فضل در این روایت است.
قرائنی بر اینکه عبارات روایت، کلمات خود فضل است
قرائن داخلیه
ایشان در مقام بیان قرائن داخلیه فرموده است: در این سوالاتی که فضل می گوید از امام رضا علیه السلام نقل می کند، برخی از کلمات به هیچ وجه با روایت بودن آن سازگاری ندارد. به عنوان مثال:
1.     در برخی تعبیرات آن آمده است که بعض الائمه چنین گفته اند:
« وَ قَدْ رُوِيَ عَنْ بَعْضِ الْأَئِمَّةِ ع أَنَّهُ قَالَ لَيْسَ مِنْ مَيِّتٍ يَمُوتُ إِلَّا خَرَجَتْ مِنْهُ الْجَنَابَةُ فَلِذَلِكَ وَجَبَ الْغُسْلُ»[2]
 امام رضا خودش تعبیر بعض الائمه را به کار نمی برد معلوم می شود کلمات فضل است.
2.     یا مثلا در برخی از فراز های آن سوال می شود که چرا نماز آیات اینچنین است؟ حضرت می فرماید زیرا نمازی است که به دلیل علتی واجب شده است:
«  فَإِنْ قِيلَ فَلِمَ غُيِّرَتْ عَنْ أَصْلِ الصَّلَاةِ الَّتِي قَدِ افْتَرَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قِيلَ لِأَنَّهَا صَلَاةٌ لِعِلَّةِ تَغَيُّرِ أَمْرٍ مِنَ الْأُمُورِ وَ هُوَ الْكُسُوفُ فَلَمَّا تَغَيَّرَتِ الْعِلَّةُ تَغَيَّرَ الْمَعْلُولُ»[3].
نمار تغییر کرده است؛ زیرا نمازی است که به دلیل علتی واجب شده است و هنگامی که علت تغییر کرد، معلول نیز تغییر خواهد کرد. این عبارت به هیچ وجه با کلام امام بودن سازگاری ندارد زیرا این تعلیلات از نوع کلماتی است که متکلمین مطرح می کردند.
3.     مثلا سوال می شود که چرا به حیوانات اگر دست بزنیم غسل ندارد و به انسان دست بزنیم غسل دارد، امام فرموده است که زیرا آن ها کرک و پشم دارند!!!
«عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: إِنَّمَا لَمْ يَجِبِ الْغُسْلُ- عَلَى مَنْ مَسَّ شَيْئاً مِنَ الْأَمْوَاتِ غَيْرِ الْإِنْسَانِ- كَالطُّيُورِ وَ الْبَهَائِمِ وَ السِّبَاعِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ- لِأَنَّ هَذِهِ الْأَشْيَاءَ كُلَّهَا مُلَبَّسَةٌ- رِيشاً وَ صُوفاً وَ شَعْراً وَ وَبَراً- وَ هَذَا كُلُّهُ ذَكِيٌّ لَا يَمُوتُ»[4].
این ها با لسان اهل بیت و مشرب و مذاق آنان سازگاری ندارد؛ بنابراین بعید نیست که استنباطات او از امام رضا علیه السلام باشد. حالا شاید سوالاتی از امام رضا کرده باشد و از این جهت دروغ نگفته باشد لکن جواب هایی که ذکر می کند برداشت های شخصی اوست و عین الفاظ امام علیه السلام نیست.
مناقشه در قرینه داخلیه
این یک قرینه داخلیه بود که ایشان در کتاب قبسات ذکر می کند برای اثبات استنباطی بودن کلمات فضل بن شاذان؛ به نظر ما این قرینه تمام نیست. در کتاب علل از این گونه موارد زیاد است و باعث نمی شود کتاب را کنار بگذاریم. شاید اینکه بعض الائمه ذکر شده است حضرت «عن جدی عن آبائه» فرموده باشد و فضل نیز نقل به معنا کرده باشد. اینکه می گوید همه ی روایات را از امام رضا علیه السلام شنیده ام منافاتی با نقل به معنا بودن آن ندارد. این باعث نمی شود روایت را کنار بگذاریم. یا مثلا مثالی که در مورد نماز آیات زده شد، هیچ اشکالی ندارد که حضرت در مقام بیان حکمت عبادت چنین فرموده باشند.
ما علل احکام را درست نمی فهمیم. نمی توان گفت که آن ها هم اشتباه کرده اند و نسبت دروغ به اهل بیت داده است. فرضا هم یک جایی را اشتباه بدانیم، می گوییم که آن جا را بد فهمیده است و بیان کرده است ولی جاهایی که مشکلی ندارند نباید کنار گذاشت.
قرینه خارجیه
ایشان یک قرینه ی خارجیه نیز ذکر می کند و آن اینکه فضل بن شاذان نمی تواند از امام رضا علیه السلام نقل کند. به رجال که مراجعه می کنیم می بینیم نجاشی پدرایشان را از اصحاب امام جواد و بنا بر قولی از اصحاب امام رضا علیه السلام می دانند[5]. خود ایشان در کتب رجال از اصحاب امام هادی و عسگری علیهما السلام دانسته شده اند. حتی نجاشی پدر او را نیز از اصحاب امام رضا علیه السلام ندانسته است و فقط به عنوان یک احتمالی ذکر می کند. همچنین روایت شاذان از موسی بن جعفر علیه السلام را نیز ضعیف السند می داند. بنابراین چطور می تواند فضل بن شاذان از اصحاب امام رضا علیه السلام باشد و مراتی از امام علیه السلام حدیث نقل کرده باشد؟!
کشی در حسن بن علی بن فضال گفته است که ایشان عباداتی می کرده است  و کوه نشین بوده است. طردا للباب بحث فضل بن شاذان را مطرح می کند که فضل بن شاذان مشتاق این شخصیت می شود و در کوفه با او ارتباطی برقرار می کند. ایشان می نویسد که وجه این ارتباط را نمی دانم مگر حسن نیت وی؛ با پدرش رفیق بوده اند و می آید به دیدن پسر که فضل بن شاذان است. در آن داستان این قضیه را مطرح می کند که پدر فضل به فضل می گوید شما حدیث السن هستی و هنوز نمی فهمی؛ خود فضل هم می گوید که من بچه سن بودم و حسن بن علی بن فضال شیخ کبیر بوده است. ما تاریخ حسن بن فضال را که نگاه می کنیم می بینیم که از اصحاب امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام بوده است. او با شیخ بودن و مسن بودنش از اصحاب بوده است و فضل که در آن زمان حدیث السن بوده است نمی تواند از اصحاب بوده باشد.
مناقشه در قرینه خارجیه
در مقابل این فرمایش این است که صدوق روایت فضل را از طریق سه نفر نقل می کند که عمده اش ابن قتیبه است. در موارد مختلفی این روایت را به صورت تقطیع شده آورده است. در مقابل فرمایش آقای سیستانی گفته می شود که خیلی بعید است که صدوق که خریط فن است، روایت را از ابن قتیبه بگیرد و به ذهنش نرسد که فضل بن شاذان نمی تواند از امام رضا علیه السلام نقل کند. این اشکال به این واضحی را چگونه صدوق با آن مقامش متوجه نشده است؟!!صدوق شاگرد شاگرد فضل را ملاقات کرده است. لذا بعید است که بگوییم شیخ صدوق متوجه این اشکال نشده است با ااینکه زمانش نیز به زمان فضل نزدیک بوده است و می توانست این ها را خوب متوجه شود.
نکته ی دیگر تاکید ابن قتیبه است. ما می گوییم علی بن محمد بن قتیبه دارای اشکالی نیست. اینکه ابن قتیبه در آخر این روایت از فضل بن شاذان سوال می کند که این کلمات، اجتهادات شماست یا اینکه از امام رضا علیه السلام شنیده ای؟ فضل در جواب می گوید من از کجا می توانم علل احکام را بفهمم؟ همه ی این ها را از مولا نا الرضا در دفعات مکرر شنیده ام و نقل کرده ام. دوباره ابن قتیبه سوال می کند که پس من می توانم از تو نقل کنم بگویم عن فضل بن شاذان عن الرضا علیه السلام؟ ایشان هم جواب می دهند بله می توانی!
این تاکیدات موجب اطمینان می شود.
اما اینکه ایشان اشکال می کنند که حتی پدر فضل را نیز از اصحاب ذکر نکرده اند، درست است. لکن هیچ منافاتی ندارد با اینکه با اینکه از اصحاب نبوده است چند روزی محضر امام علیه السلام رسیده باشد و جواب سوالات خود را گرفته باشد. هیچ منافاتی ندارد که جوانی بوده باشد که چند روزی محضر امام علیه السلام رسیده باشد. اتفاقا جوانی او باعث شده است که از علل احکام سوال می کرده است. شاید در همان برهه از زمان که امام رضا علیه السلام چند روز در نیشابور بودند به محضر امام شرفیاب شده و سوالات خود را پرسیده باشد. لازم نیست برای سوال کردن از امام، از اصحاب امام رضا علیه السلام بوده باشد. خیلی ها در نیشابور از امام رضا به مرات سوالاتی کرده اند و حال آنکه از اصحاب امام علیه السلام نیز نبوده اند. لذا اینکه آقای سیستانی فرموده است داستانی که کشی از حسن بن علی بن فضال نقل کرده است، ما عرضمان این است که اتفاقا دیدار او با حسن بن فضال تاکیدی است بر اینکه او از امام رضا سوالات خود را پرسیده است. می گوید حسن بن علی بن فضال مرا وادار می کرد تا بروم با عبدالله بن حجاج که اعلم متکلمین بود مباحثه کنم. فضل از جوانانی بوده است که اهل بحث بوده است. جوان بودن او و حدیث السن بودن او منافاتی با نقل حدیث وی ندارد. دارای قدرت مناظره با متکلمین بوده است. در همان جا نیز بحثی با پدر خود کرده است که ذکر شده است. از پدرش می پرسد که این شخص که بود؟! پدرش می گوید حسن بن علی بن فضال؛ او قبول نمی کند و اصرار می کند تا اینکه پدرش او را کم عقل می خواند. بنابراین او جوانی اهل بحث بوده است و هیچ منافاتی ندارد که قبل از رفتن به کوفه در نیشابور از امام رضا علیه السلام سوالاتی کرده باشد و جواب ها را ضبط کرده باشد.
و مما یوکد ذلک، نقل روایات او در کوفه از حماد بن عیسی می باشد که حدود صد روایت از حماد بن عیسی دارد. حماد بن عیسی در سال حدود 208 فوت می کند، امام رضا علیه السلام نیز در سال 203 از دنیا رفته اند. بنابراین هیچ مشکلی ندارد که از امام رضا علیه السلام هم سوالاتی کرده باشد. در زمان حیات امام رضا علیه السلام این سوالات را از حماد کرده باشد و مشکلی ندارد که در همان سال ها از امام رضا علیه السلام نیز سوالاتی کرده باشند. او از حماد و صفوان و ابن ابی عمیر نقل روایت دارد و احتمال اینکه در همان سال ها از امام رضا علیه السلام نیز نقل روایت کرده باشد بسیار است.
خلاصه اینکه  احتمال صدق عقلایی این اسناد به امام علیه السلام موجود است و می تواند از باب اینکه شاید فضل بن شاذان در همان چند روزی که امام رضا علیه السلام در نیشابور بودند پرسیده باشد و ضبط کرده باشد. از نوجوانان و جوانان بحاث بوده است و احتمال عقلایی این گونه سوالات و ضبط جوابات امام علیه السلام زیاد است و وجهی برای رد این روایت نداریم.
بنابراین در قسمت اول مشخص شد که این روایات از استنباطات نیست و می توان روایت او دانست.


[1] .قبسات من علم الرجال، سید محمد رضا السیستانی، ج 2 ص 194.
[2] .علل الشرایع، ج 1 ،ص 268.
[3] .علل الشرایع، ج 1 ،ص 268.
[4] بحار الانوار، محمّد باقر المجلسی (العلامة المجلسی)، ج78، ص4.
[5] رجال النجاشی، شیخ النجاشی، ج، ص307.« كان أبوه من أصحاب يونس، روى عن أبي جعفر الثاني، و قيل [عن] الرضا أيضا عليهما السلام و كان ثقة، أحد أصحابنا الفقهاء و المتكلمين».
پاسخ
 سپاس شده توسط حسین . ، مسعود عطار منش
#2
ای کاش اشکالات قبسات را کامل تقریر می کردید و جواب می دادید.
مثلا در مثال اول از قرائن داخلی، اشکال فقط به تعبیر روی عن بعض الائمه نیست بلکه به غرابت مضمون هم اشکال شده به این جهت که غسل میت حتی در مورد طفل صغیر و سقطی که بلغ اربعه اشهر هم واجب است. همین طور در سائر موارد.
ضمنا آقای شهیدی هم نوشته ای در دفاع از کتاب علل فضل دارند و در صدد جواب به اشکالات آقای سیستانی بر آمده اند.
پاسخ
 سپاس شده توسط حسین . ، مومن
#3
(28-آبان-1397, 20:51)محمود رفاهی فرد نوشته: ای کاش اشکالات قبسات را کامل تقریر می کردید و جواب می دادید.
مثلا در مثال اول از قرائن داخلی، اشکال فقط به تعبیر روی عن بعض الائمه نیست بلکه به غرابت مضمون هم اشکال شده به این جهت که غسل میت حتی در مورد طفل صغیر و سقطی که بلغ اربعه اشهر هم واجب است. همین طور در سائر موارد.
ضمنا آقای شهیدی هم نوشته ای در دفاع از کتاب علل فضل دارند و در صدد جواب به اشکالات آقای سیستانی بر آمده اند.

سلام برادر بزگوار. استاد گنجی فرمودند آن غرابت ها و مثال هایی که در روایت فضل آمده است، موجب کنار گذاشتن تمام روایت نمی شود. علاوه بر اینکه برخی از تعبیرات را که آیت الله سیستانی از غرائب کلام در روایت می دانند ایشان بی اشکال می دانند.
پاسخ
#4
علیکم السلام و الرحمه
ممنون از پی گیری.
اگر قایل به حجیت تعبدی خبر ثقه باشیم شاید این تبعیض وجهی داشته باشد ولی اگر تنها خبر موثوق به را حجت بدانیم آیا تعدد غرائب در این نقل فضل بن شاذان، مانع وثوق به کل آن نمی شود؟
پاسخ
 سپاس شده توسط مومن
#5
سلام دوست عزیز.
یاد آور می شوم طبق فرموده بزخی از اساتید از جمله استاد انصاری پور به نقل از اساتید خود از جلمه استاد گنجی و (شاید استاد شهیدی را هم فرمودند و بنده در خاطرم نمانده) قبول مبنای حجیت موثوق به خبر ملازمه ای با عدم اعتماد به خبر در صورت وجود غرائب در آن ندارد. چرا که گاهی یک خبر به دلیل مفصل بودن و طولانی بودن، غریب بودن برخی از جملات آن موجب عدم اعتماد به کل آن نمی باشد. به عنوان مثال اگر در حدیث اربع مئه چند جمله غریب به جشم خورد، موجب کنار گذاشتن و عدم اعتماد به تمام خبر نمی شود. در مورد حدیث فضل بن شاذان نیز چنین است. این حدیث یک حدیث مفصل و طولانی و دارای فراز های گوناگون است که غریب بودن یکی دو جمله از آن موجب عدم اعتماد بدان نخواهد شد. به عبارت دیگر کلام شما مبنی بر ملازمه بین حجیت از باب موثوق به و عدم اعتماد به خبر در صورت وجود غرایب، منحصر در اخباری است که کوتاه باشند و یک صدر و ذیل داشته باشند. عین تعبیر حضرت استاد:
«اگر قائل به وثوق مخبری باشیم تبعیض در حجیت ممکن است اما اگر وثوق خبری را قائل باشیم، تبعیض در حجیت جریان ندارد. مگر اینکه روایت اربع مئه یا یک حدیث طولانی مثل فضل بن شاذان باشد. ولی در روایات کوتاه که کلا دو فقره دارد و یک فقره اش قابل بحث نیست. تبعیض نمی شود».
پاسخ
 سپاس شده توسط محمود رفاهی فرد ، مومن
#6
سلام علیکم
قبول دارم که طولانی و کوتاه بودن روایت در تبعیض می تواند دخالت داشته باشد. اما به نظر می رسد که نمی توان یک قاعده ی عامه ای گفت که هر وقت روایت طولانی بود تبعیض را می پذیریم. میزان عبارات غریب و کیفیت ارتباط آن با سائر اجزاء متن هم دخالت دارد. حال ما نحن فیه چگونه است نمی دانم.
پاسخ
#7
اینجا یک فرینه خارجیه دیگر هم هست، و آن این که خود مرحوم صدوق این عبارات را پرداخته خود فضل به شاذان می دانسته، زیرا در ذیل دو قسمت از عبارات حدیث تعلیقه زده و فرموده فضل بن شاذان در اینجا اشتباه کرده است:
قال مصنف هذا الكتاب غلط الفضل و ذلك لأن الاستنجاء به ليس بفرض و إنما هو سنة رجعنا إلى كلام الفضل‏ ... علل الشرائع 258
قال مصنف هذا الكتاب غلط الفضل إن تكبيرة الافتتاح فريضة و إنما هي سنة واجبة رجعنا إلى كلام الفضل‏... علل 262
روشن است که با آن تعبدی که مرحوم صدوق به روایات دارد این تعبیرات را در مورد روایت مروی از امام علیه السلام به کار نمی برد
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  اشکال اضمار به روایت کتاب حریز و جواب آن خیشه 0 117 25-مهر-1402, 21:28
آخرین ارسال: خیشه
  بررسی کلام آیت الله سیستانی حفظه الله در بحث "اقتضاء النهی عن العبادة للفساد" مجتبی خویشوند 2 501 16-دي-1400, 21:41
آخرین ارسال: 105767
  نکته علمی:  تقدم "حق الناس" بر "حق الله" مجتبی خویشوند 4 1,891 27-آذر-1400, 03:08
آخرین ارسال: مجتبی خویشوند
  تمامیت دلالت آیه بر انتهای وقت مغرب بدون نیاز به روایت سید رضا حسنی 1 2,489 10-ارديبهشت-1398, 11:45
آخرین ارسال: سید محسن حائری
  بررسی سندی روایت ابن ادریس در سرائر از کتاب حریز سید رضا حسنی 0 2,264 24-اسفند-1397, 00:44
آخرین ارسال: سید رضا حسنی
  جمع بین دو روایت از پیامبر در مورد ازدیاد و تنقیص نماز های واجب مکلفین سید رضا حسنی 5 6,686 7-اسفند-1397, 16:35
آخرین ارسال: سید رضا حسنی

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان