برخی از معاصرین مثل آقای زنجانی نظر صاحب کفایه را مبنی بر حجیت فی الجمله متعارضین پذیرفته اند. منتهی ظاهر این است که صاحب کفایه به اطلاق دلیل تمسک می کند، می گوید خبر الثقة حجة شامل الخبر الآخر غیر المعلوم بالاجمال می شود. آقا زنجانی نکته عرفیه حجیت خبر ثقه که کاشفیت آن از واقع هست می گویند در آن خبر آخر موجود است. خب دو خبر هستند کاشف نوعی هستند از واقع، شما علم اجمالی دارید که یکی از این دو خبر کاذب است. چرا کاشفیت هر دو خبر ساقط بشود؟
استاد شهیدی در نقد این بیان فرمودند:
تمسک به نکته کاشفیت عرفیه است، در خبرین متعارضین بالذات مشکل است. وقتی یک شخصی می گوید این آقایی که در مجلس نشسته زید است، یک آقای دیگر می گوید این آقا عمرو است، با هم اختلاف دارند، او می گوید تو نمی فهمی این می گوید تو نمی فهمی، ما هم احتمال می دهیم که هر دو نمی فهمند این نه زید است و نه عمرو است، از کجا ما در اینجا احراز کنیم کاشفیت نوعیه را و بگوئیم حتما یا زید است یا عمرو است هر دو که اشتباه نمی کنند. اگر به اطلاق دلیل تمسک می کنید بحث دیگری است، اما بدون تمسک به اطلاق دلیل نکته عرفیه درست کنید و اثبات کنید حجیت خبر آخر غیر المعلوم بالاجمال را انصافا مشکل است.
استاد شهیدی در نقد این بیان فرمودند:
تمسک به نکته کاشفیت عرفیه است، در خبرین متعارضین بالذات مشکل است. وقتی یک شخصی می گوید این آقایی که در مجلس نشسته زید است، یک آقای دیگر می گوید این آقا عمرو است، با هم اختلاف دارند، او می گوید تو نمی فهمی این می گوید تو نمی فهمی، ما هم احتمال می دهیم که هر دو نمی فهمند این نه زید است و نه عمرو است، از کجا ما در اینجا احراز کنیم کاشفیت نوعیه را و بگوئیم حتما یا زید است یا عمرو است هر دو که اشتباه نمی کنند. اگر به اطلاق دلیل تمسک می کنید بحث دیگری است، اما بدون تمسک به اطلاق دلیل نکته عرفیه درست کنید و اثبات کنید حجیت خبر آخر غیر المعلوم بالاجمال را انصافا مشکل است.