3-دي-1397, 21:07
استاد شهیدی در درس خارج فقه مطرح فرمودند:
اگر امام در حضور حاکم و یا من یتقی منه جمله ای بگوید اصل عدم تقیه در آن جاری نمی شود، در جایی که من یتّقی منه حاضر باشد مثل این که امام علیه السلام در حضور خلیفه مطلبی را بیان کنند که ولو ندانم مطلب حضرت تقیّه ای بوده است أصل عقلایی جاری نمی شود که حضرت به داعی جدّ صحبت کرده است و ظهور در اراده جدّی منعقد نمی شود مثل «ذاک إلی الامام ان أفطرت أفطرنا و ان صمت صمنا» که امام صادق علیه السلام در حضور خلیفه عباسی این مطلب را بیان کردند.
اما اگر با قرائنی فهمیده شد جزئی از کلام تقیه ای بوده ولی در حضور من یتقی منه بودن احراز نشد، می توان به بقیه کلام حضرت که تقیه در آن محرز نیست تمسک نمود
به نظر می رسد اگر فرازی از کلام تقیه ای باشد نمی توان به آن کلام تمسک نمود، زیرا تقیه کردن ملازم با حضور من یتقی منه و یا هر علت دیگری است که تقیه را ایجاب کرده و با این وجود عقلاء اصاله الجد جاری نمی کنند.
اگر امام در حضور حاکم و یا من یتقی منه جمله ای بگوید اصل عدم تقیه در آن جاری نمی شود، در جایی که من یتّقی منه حاضر باشد مثل این که امام علیه السلام در حضور خلیفه مطلبی را بیان کنند که ولو ندانم مطلب حضرت تقیّه ای بوده است أصل عقلایی جاری نمی شود که حضرت به داعی جدّ صحبت کرده است و ظهور در اراده جدّی منعقد نمی شود مثل «ذاک إلی الامام ان أفطرت أفطرنا و ان صمت صمنا» که امام صادق علیه السلام در حضور خلیفه عباسی این مطلب را بیان کردند.
اما اگر با قرائنی فهمیده شد جزئی از کلام تقیه ای بوده ولی در حضور من یتقی منه بودن احراز نشد، می توان به بقیه کلام حضرت که تقیه در آن محرز نیست تمسک نمود
به نظر می رسد اگر فرازی از کلام تقیه ای باشد نمی توان به آن کلام تمسک نمود، زیرا تقیه کردن ملازم با حضور من یتقی منه و یا هر علت دیگری است که تقیه را ایجاب کرده و با این وجود عقلاء اصاله الجد جاری نمی کنند.