7-بهمن-1397, 11:58
استاد در تاریخ 7 بهمن 97 فرمودند :
واجبات تخییری اعم از تخییر شرعی و عقلی در واقع بازگشت به دو واجب مشروط دارند یعنی وقتی مولا صرف الوجود اکرام عالم را واجب می کند در واقع من مخیر هستم که یا عالم الف یا عالم ب را اکرام کنم و این روحش بازگشت می کند به این که مولا اراده می کند اگر ب را اکرام نمکنم الف را اکرام کنم و اگر الف را اکرام نمکنم ب را اکرام کنم .
ان قلت : اگر هیچ یکی از دو عالم اکرام نشده باشد لازمه اش این است که شرط وجوب هر دو محقق شده باشد و در نتیجه تحریک به هر دو داشته باشد و این خلاف وجدان است چون هنوز هم وجدانا تحریک به احدهما دارد .
قلت : این اشتباه است که فکر کنیم با تحقق شرط ، وجوب مطلق میشود بلکه وجوب هنوز هم مشروط است یعنی هنوز هم می گوید یا الف را بیاور اگر ب را نمی آوری یا ب را بیاور اگر الف را نمی آوری و در فرضی که هیچ یک محقق نشده است باز هم به همین نحو مشروط است که با اتیان هر کدام شرط دیگری که متنفی میشود و وجوبش دیگر فعلی نخواهد شده یعنی اگر الف را بیاورم دیگر عدم الف که شرط وجوب ب بود منتفی میشود و اگر ب را بیاورم عدم تحقق ب که شرط وجوب الف بود منتفی میشود پس قبل از تحقق تحریک مطلق به هر دو ندارد بلکه کما کان مشروط است و بعد از اتیان احدهما هم که شرط دیگری منتفی میشود لذا هیچ محذوری ندارد و سر مطلب این است که معنای وجوب مشروط این است که مولا می گوید یا شرط محقق نشود یا اگر محقق شد جزاء هم باید محقق شود .
بنده در توضیح بیشتر کلام استاد باید عرض کنم :
ممکن است توهم شود ما تا آخر وقت صبر میکنیم و اگر هیچ یک از الف و ب را اکرام نکردیم در واقع هم شرط هر دو حکم محقق شده و هم جزای هیچ یک محقق نشده است پس دو تحریک از مولا وجود داشته که که شرطش محقق شده و هیچ یک امتثال نشده لذا باید دو عقاب در کار باشد .
و لکن این توهم باطل است زیرا استحقاق عقاب اثر بی اعتنایی به چیزی است که مولا به صدد تحصیلش بر آمده یعنی اگر مولا با دو تحریک مشروط در صدد تحصیل یک ملاک و مطلوب بر آمد عقاب و ثواب تابع همان ملاک و غرضی است که در صدد تحصیلش بر آمده نه خود تحریک ها و با توجه به وحدت غرض و ملاکی که در صدد تحصیلش بر آمده یک عقاب و ثواب هم بیشتر نداریم و این کاملا مطابق وجدان است .
واجبات تخییری اعم از تخییر شرعی و عقلی در واقع بازگشت به دو واجب مشروط دارند یعنی وقتی مولا صرف الوجود اکرام عالم را واجب می کند در واقع من مخیر هستم که یا عالم الف یا عالم ب را اکرام کنم و این روحش بازگشت می کند به این که مولا اراده می کند اگر ب را اکرام نمکنم الف را اکرام کنم و اگر الف را اکرام نمکنم ب را اکرام کنم .
ان قلت : اگر هیچ یکی از دو عالم اکرام نشده باشد لازمه اش این است که شرط وجوب هر دو محقق شده باشد و در نتیجه تحریک به هر دو داشته باشد و این خلاف وجدان است چون هنوز هم وجدانا تحریک به احدهما دارد .
قلت : این اشتباه است که فکر کنیم با تحقق شرط ، وجوب مطلق میشود بلکه وجوب هنوز هم مشروط است یعنی هنوز هم می گوید یا الف را بیاور اگر ب را نمی آوری یا ب را بیاور اگر الف را نمی آوری و در فرضی که هیچ یک محقق نشده است باز هم به همین نحو مشروط است که با اتیان هر کدام شرط دیگری که متنفی میشود و وجوبش دیگر فعلی نخواهد شده یعنی اگر الف را بیاورم دیگر عدم الف که شرط وجوب ب بود منتفی میشود و اگر ب را بیاورم عدم تحقق ب که شرط وجوب الف بود منتفی میشود پس قبل از تحقق تحریک مطلق به هر دو ندارد بلکه کما کان مشروط است و بعد از اتیان احدهما هم که شرط دیگری منتفی میشود لذا هیچ محذوری ندارد و سر مطلب این است که معنای وجوب مشروط این است که مولا می گوید یا شرط محقق نشود یا اگر محقق شد جزاء هم باید محقق شود .
بنده در توضیح بیشتر کلام استاد باید عرض کنم :
ممکن است توهم شود ما تا آخر وقت صبر میکنیم و اگر هیچ یک از الف و ب را اکرام نکردیم در واقع هم شرط هر دو حکم محقق شده و هم جزای هیچ یک محقق نشده است پس دو تحریک از مولا وجود داشته که که شرطش محقق شده و هیچ یک امتثال نشده لذا باید دو عقاب در کار باشد .
و لکن این توهم باطل است زیرا استحقاق عقاب اثر بی اعتنایی به چیزی است که مولا به صدد تحصیلش بر آمده یعنی اگر مولا با دو تحریک مشروط در صدد تحصیل یک ملاک و مطلوب بر آمد عقاب و ثواب تابع همان ملاک و غرضی است که در صدد تحصیلش بر آمده نه خود تحریک ها و با توجه به وحدت غرض و ملاکی که در صدد تحصیلش بر آمده یک عقاب و ثواب هم بیشتر نداریم و این کاملا مطابق وجدان است .