ارسالها: 490
موضوعها: 233
تاریخ عضویت: فروردين 1397
اعتبار:
18
سپاس ها 1
سپاس شده 115 بار در 104 ارسال
30-دي-1397, 09:38
(آخرین تغییر در ارسال: 29-بهمن-1397, 07:43 توسط حسین ..)
استاد گنجی فرمود:مرحوم اغا ضیا میفرماید در اجتماع امر و نهی و قول به امتناع و تقدیم جانب نهی، اگر نماز در دار غصبی خوانده شود صحیح است چون ملاک وجود دارد. زیزا بنا بر امتناع و تقدیم جانب نهی، اطلاق هیئت وجوب نماز تخصیص زده میشود اما اطلاق ماده هنوز تقیید زده نشده است. لذا از اطلاق ماده کشف اطلاق ملاک میشود.
حکم به صحت نماز به خاطر مبنای ایشان است. مبنای ایشان این است که با از بین رفتن اطلاق هیئت، اطلاق ماده باقی است و از اطلاق ماده کشف از اطلاق ملاک میکنیم.
سوال: آیا در مواردی که حکم وجود ندارد، از اطلاق ماده کشف از اطلاق ملاک میشود؟
ارسالها: 490
موضوعها: 233
تاریخ عضویت: فروردين 1397
اعتبار:
18
سپاس ها 1
سپاس شده 115 بار در 104 ارسال
نسبت به اشکال دوم شما باید گفت که فرض این است که قرینه منفصله است. وقتی قرینه منفصله بود پس اطلاق در ناحیه استعمال محقق شد. تنها مشکل ما این است که قرینه منفصله ظهور اطلاق از ناحیه وجوب از بین میبرد. ولی اطلاقی که در ناحیه ملاک بود هنوز باقی است. بله اگر قرینه متصل باشد از اول مانع از انعقاد اطلاق میشود ولی بحث در مورد قرینه منفصل است و قرینه منفصل فقط ظهور اطلاقی در ناحیه حکم از بین میبرد. پس در ناحیه ماده هنوز اطلاق باقی است.
ارسالها: 490
موضوعها: 233
تاریخ عضویت: فروردين 1397
اعتبار:
18
سپاس ها 1
سپاس شده 115 بار در 104 ارسال
نسبت به اشکال اول نیز باید گفت که اتفاقا عکس مطلب شما در اصول منقح شده است. یعنی هیئت تابع ماده است. زیرا هیئت سوار بر ماده میشود و تابع اوست حال اگر اطلاق هیئت از بین رفت دلیل نمیشود که اطلاق ماده نیز از بین برود. البته در فرضی که ظهوری برای ماده منعقد شده است. چون قرینه منفصل است
ارسالها: 395
موضوعها: 180
تاریخ عضویت: مهر 1397
اعتبار:
12
سپاس ها 0
سپاس شده 68 بار در 60 ارسال
در امور عبادی عمل باید صلاحیت تقرب به مولی داشته باشد و اگر اطلاقی هم در مقام باشد قرینه داریم که با وجود نهی اطلاق بر این فرد قابل تطبیق نیست
ارسالها: 172
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: دي 1396
اعتبار:
17
سپاس ها 155
سپاس شده 79 بار در 59 ارسال
مثلا اگر دلیل عامی گفت «اکرم کل عالم» و دلیل منفصلی گفت «لا یجب اکرام العالم الفاسق»، نمیتوانید با تمسک به دلیل عام بفرمایید اکرام هر عالمی ملاک دارد، و صرفا وجوب اکرام از عالم فاسق سلب شده. بلکه همین که با دلیل خاص کشف کردیم که در مراد جدی شارع، عالم فاسق وجوب اکرام ندارد، دیگر نمیتوانیم بگوییم که اکرام عالم فاسق، ملاک دارد.