9-اسفند-1397, 18:39
« عَنْهُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ قَرَأْتُ فِي كِتَابٍ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ ع اخْتَلَفَ أَصْحَابُنَا فِي رِوَايَاتِهِمْ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَكْعَتَيِ الْفَجْرِ فِي السَّفَرِ فَرَوَى بَعْضُهُمْ أَنْ صَلِّهِمَا فِي الْمَحْمِلِ وَ رَوَى بَعْضُهُمْ أَنْ لَا تُصَلِّهِمَا إِلَّا عَلَى الْأَرْضِ فَأَعْلِمْنِي كَيْفَ تَصْنَعُ أَنْتَ لِأَقْتَدِيَ بِكَ فِي ذَلِكَ فَوَقَّعَ ع مُوَسَّعٌ عَلَيْكَ بِأَيَّةٍ عَمِلْتَ».[b][1][/b]
[1] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج3، ص228.
سند این روایت تمام است. چون عبدالله بن محمد حزینی اهوازی است که نجاشی توثیقش کرده است علاوه بر اینکه علی بن مهزیار شهادت می دهد و می گوید که امام جواب دادند و فرمودند که موسع علیک؛ شهادت ابن مهزیار بر این کتابت حجت است و سند مشکل ندارد.
تقریب دلالت این است که ظاهر این روایت جواز تطبیق عمل بر یکی از دو خبر است.
مناقشه در دلالت حدیث بر تخییر
اشکالی که گرفته شده است این است که امام حکم واقعی بیان می کند. مخصوصا که عبدالله بن محمد گفت فأعلمنی یامولای کیف تصنع أنت؟شماچه می کنید؟ ظاهر این روایت توسعه واقعیه است نه توسعه ظاهریه که مربوط به جاهل از حکم واقعی می شود. مخصوصا که مورد این دو حدیث تعارض مستقر نیست و جمع عرفی دارد. به راحتی می توان نهی را بر کراهت حمل کرد، با توجه به نصوصیت صلهما فی المحمل در جواز اتیان به نافله در محمل؛ فرض این است ک صلهما فی المحمل که وجوب نیست امر در مقام توهم حظر است. روایت لاتصل که نص در تحریم نیست نهی است که با کراهت نیز سازگار است.
انصافا این اشکال قوی است و لااقل موجب اجمال می شود که شاید این تخییر در حدیث تخییر ظاهری بین خبرین متعارضین نباشد، بلکه تخییر واقعی در خصوص این مسئله باشد.
ثانیا اینکه مورد این حدیث احکام غیر الزامیه است؛ چگونه می توان از آن برداشت کرد که در احکام الزامیه نیز مخیر باشیم؟ این جواب که اطلاق ندارد. همچنین نسبت به عصر غیبت نیز اطلاق ندارد. احتمال می دهیم در عصر حضور مردم به خاطر شرایط تقیه مخیر بودند.
[1] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج3، ص228.