امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
عدم وثاقت احمد بن هلال عبرتایی
#1
استاد شهیدی در تاریخ 7 فروردین 98
عدم وثاقت أحمد بن هلال عبرتائی


وجه توثیق
مرحوم خویی فرموده اند وقتی نجاشی تعبیر به «صالح الروایه» می کند ظهور در توثیق أحمد بن هلال دارد و جمله بعد از آن که «یعرف منها و ینکر» منافاتی با وثاقت ندارد و مراد این است که بعضی از احادیث أحمد بن هلال مشتمل بر مطالب مستنکره بوده است و دلیل نمی شود که أحمد بن هلال دروغ گو باشد و شاید واسطه بین او و امام علیه السلام دروغ گو بوده است.
مناقشه 

مناقشه أول (تعارض توثیق نجاشی با تضعیف شیخ طوسی)
اشکال أول این بود که: توثیق نجاشی با تضعیف شیخ طوسی تعارض می کند.
نگویید که: شیخ طوسی در تهذیب فرموده است «غال متّهم فی دینه» و این تعبیر نفی وثاقت نمی کند.
زیرا در جواب می گوییم: شیخ طوسی در استبصار به صورت واضح تر بیان کرده اند «لِأَنَّ رَاوِیَهُ أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ وَ هُوَ ضَعِیفٌ فَاسِدُ الْمَذْهَبِ لَا یُلْتَفَتُ إِلَى حَدِیثِهِ فِیمَا یَخْتَصُّ بِنَقْلِهِ»[۳]
ممکن است گفته شود این مطلب نیز جواب دارد: شیخ طوسی در عده فرموده اند خبر غلات معتبر نیست و به روایات آن ها عمل نمی شود بر خلاف فطحیه و واقفه و حتّی عامه که اگر در نقل ثقه باشند و أهل دروغ گفتن نباشند و خبر معارضی نیز از امامی عدل وجود نداشته باشد به خبر آن ها عمل می کنیم و لذا طائفه امامیه به خبر سکونی و خبر علی بن أبی حمزه بطائنی و خبر سماعه عمل کرده اند. و در اینجا هم شیخ طوسی می فرماید که أحمد بن هلال غالی بود و لذا «لایلتفت إلی حدیثه» را طبق مبنای خود بیان نموده است و شیخ طوسی نفرموده است که أحمد بن هلال ثقه نیست بلکه به نظر ایشان قول غالی مطلقاً معتبر نیست بر خلاف سائر فرق منحرفه که اگر ثقه و متحرّز از کذب باشند و خبر امامی عدل معارض نداشته باشد به خبر آن ها عمل می شود.
جواب از این مطلب این است که: ظاهر این که شیخ طوسی می فرماید «به روایات غلات عمل نمی شود و طائفه به روایات این ها عمل نکرده اند» این است که معتقد است این ها ثقه نیستند و شاهد آن این است که در کنار غلات، متّهمون را نیز ذکر می کند [و أما ما ترویه الغلاه، و المتهمون‏، و المضعفون و غیر هؤلاء، فما یختص الغلاه بروایته، فإن کانوا ممن عرف لهم حال استقامه و حال غلو، عمل بما رووه فی حال الاستقامه و ترک ما رووه فی حال خطائهم‏، و لأجل ذلک عملت الطائفه بما رواه أبو الخطاب محمد بن أبی زینب فی حال استقامته و ترکوا ما رواه فی حال تخلیطه، و کذلک القول فی أحمد بن هلال العبرتائی، و ابن أبی عذافر و غیر هؤلاء. فأما ما یرویه فی حال تخلیطهم فلا یجوز العمل به على کل حال. و کذلک القول فیما ترویه المتهمون و المضعفون][۴] و احتمال نیست که بگوییم بین غالی و بین واقفی تعبّداً فرق وجود دارد که قول غالی ولو ثقه باشد مقبول نباشد ولی قول واقفی ثقه مقبول باشد و این مطلب خلاف مرتکز است و ظاهر کلام شیخ طوسی این است که به خاطر این که غلات متّهم اند و أحادیث را جعل می کنند طائفه به روایات آن ها عمل نمی کنند یعنی ظهور عرفی این است که غالی بودن را مساوی با غیر ثقه بودن می دانند نه این که شیخ طوسی بفرماید که وثاقت غلات مثل أحمد بن هلال برای من محرز نیست بلکه طائفه یعنی علمای امامیه این گونه بوده اند یعنی علمای امامیه به او اعتماد ندارند و او را ثقه نمی دانند و لذا تضعیف ثابت شده و با توثیق نجاشی تعارض می کند.

مناقشه دوم (عدم دلالت کلام نجاشی بر توثیق)
اشکال دوم این است که: تعبیر «صالح الروایه» در کلام نجاشی اگر تنها بود بعید نبود ظهور در توثیق داشته باشد و یا به معنای توثیق خود شخص است و یا به این معنا است که أحادیث این شخص، أحادیث خوبی است. ولی مهم این است که بعد از تعبیر «صالح الروایه» تعبیر «یعرف منها و ینکر» را ذکر کرده است که عرفاً یک نوع تهافت در آن وجود دارد زیرا به این معنا است که «فلانی حرف های خوبی نقل می کند و بعضی حرف هایش خوب است و بعضی حرف هایش بد است». اگر کنار «صالح الروایه» تعبیر «و کان أحیاناً یروی روایات منکره» بود قابل جمع بود و «صالح الروایه» یعنی غالبا این گونه بوده است و جمله دوم می گوید گاهی أحادیث منکره نقل می کند که قابل جمع است ولی این که به طور مطلق گفته شود «صالح الروایه یعرف منها و ینکر» تهافت عرفی دارد و لذا در قاموس الروایه می فرماید صحیح این بود که بگوید «کثیر الروایه یعرف منها و ینکر» و برخی احتمال داده اند که «صالح الروایه» تصحیف «واسع الروایه» باشد که البته «صالح» را تصحیف «واسع» گرفتن خیلی بعید است و موهوم است ولی به هر حال تهافت بین دو تعبیر در کلام نجاشی موجب سلب وثوق نسبت به نسخه نجاشی شود و هر چند اختلاف نسخه وجود ندارد و برخی می گویند تمامی نسخی که از نجاشی داریم به یک نسخه بر می گردند و از یک نسخه استنساخ شده است که از شخصی به نام سید ابن سمسام ذوالفقار الحسنی بوده است و دیگران از روی نسخه او استنساخ کرده اند. اگر تعبیر صحیح «واسع الروایه» باشد با تعبیری که راجع به أحمد بن هلال شده است (که شیخ طوسی راجع به او می فرماید «روی أکثر اصول أصحابنا») متناسب می شود.
و ما با تتبعی که در کلام نجاشی کرده ایم جایی را ندیده ایم که این دو تعبیر «صالح الروایه یعرف منها و ینکر» با هم جمع شوند و در مواردی که تعبیر «یعرف منها و ینکر» را به کار می برد نوعاً بلکه دائماً برای افراد غیر ثقه بوده است؛
البته شیخ طوسی در عده صریحاً می فرماید أحمد بن هلال تا زمان انحرافش ثقه بوده است و این مطلب را همه قبول دارند و مرحوم خویی نیز قبول کرده است و أصحاب به روایات أحمد بن هلال قبل از انحرافش عمل می کردند ولی أحمد بن هلال بعد از انحرافش دچار ضعف شده است و دیگر ثقه نیست. و این که قبلاً بیان می کردم که استصحاب وثاقت تا آخر عمر او جاری می شود در صورتی بود که توثیق نجاشی با تضعیف شیخ تعارض کند و لکن توثیق نجاشی برای ما ثابت نشد و تضعیف شیخ نسبت به بعد از انحراف أحمد بن هلال بدون معارض باقی ماند.
جواب از مناقشات
ممکن است کسی بگوید که: خیلی از روایات أحمد بن هلال قبل از انحرافش از او روایت شده است و لذا یا مطمئن می شویم که بزرگان ما مثل همین سعد بن عبدالله (که راجع به أحمد بن هلال می گوید «ما رأیت متشیعا خرج عن التشیع الی النصب عدی احمد بن هلال» یعنی متشیعی غیر از أحمد بن هلال را سراغ ندارم که از شیعه بودن به ناصبی بودن منتقل شده باشد) از موسی بن حسن بن عامر أشعری قمی (که از أجلّاء است) حدیث ما نحن فیه را قبل از انحراف أحمد بن هلال از او نقل کرده اند و محتمل نیست که از او بعد از انحرافش حدیث نقل کنند. و یا این که شک می کنیم که این حدیث را قبل از انحراف أخذ کرده اند یا بعد از انحراف او أخذ کرده اند که در این صورت استصحاب بقای وثاقت أحمد بن هلال تا زمان أخذ روایت توسط بزرگان جاری می شود؛ به تعبیر دیگر شاید به جای استصحاب بقای وثاقت تا آخر عمر، استصحاب بقای وثاقت تا زمان أخذ روایت از أحمد بن هلال را جاری کند.
اشکال در جواب
به نظر ما این مطلب صحیح نیست؛
أما این که گفته شود (که ظاهر کلام مستمسک است): «ما مطمئنیم که این بزرگان این أحادیث را قبل از انحراف أحمد بن هلال أخذ کرده اند» صحیح نیست؛
توضیح این که بین علی بن ابی حمزه بطائنی و بین احمد بن هلال فرق وجود دارد: علی بن ابی حمزه بطائنی بعد از امام کاظم رسما واقفی شد و علنی مفتضح شد و از واقفه تعبیر به «کلاب ممطوره» شد یعنی سگ باران خورده که اگر کسی به آن نزدیک شود و یک قطره به او بچکد موجب نجاست می شود یا وقتی که خودش را تکان می دهد آب هایش به اطراف می پاشد و همه را نجس می کند و لذا این تعبیر موجب اجتناب از علی بن أبی حمزه شد و امه از او دوری می کردند. و لذا صحیح است که راجع به علی بن أبی حمزه بطائنی گفته شود که اطمینان داریم که روایات از او قبل از انحرافش أخذ شده است و بزرگان ما هیچ گاه بعد از انحراف علی بن أبی حمزه واقفی ملعون خبیث نقل روایت نمی کنند و نمی گویند برای ما حدیث نقل کنید تا استفاده کنیم.
اما راجع به احمد بن هلال وضع فرق می‌‌کند و احمد بن هلال هفت سال بعد از شهادت امام عسکری زنده بود و در ابتدا با نائب اول امام، عثمان بن سعید مشکل نداشت و بعد از نائب اول که بناء شد فرزند عثمان بن سعید یعنی ‌محمد بن عثمان نائب دوم شود انحراف أحمد بن هلال شروع شد و در زمانی هم که زنده بود انحراف او را در توقیعات علنی نکردند و افتضاح او را برای عموم شیعه پخش نکردند و بعد از وفاتش توقیعات صادر شد و بعد از وفاتش هم أکثر شیعه باور نمی کردند که این توقیعات از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صادر شده باشد زیرا احمد بن هلال کسی بود که بیش از پنجاه و چهار بار حج رفت، بیست بار از بغداد پیاده حج رفت و اکثر روایات اصحاب را این شخص نقل کرده است و لذا باور نمی کردند أحمد بن هلال منحرف باشد و مثل مار خوش خط و خالی بوده است که عموم شیعه انحراف او را باور نمی کردند و بعد از وفاتش کم کم توقیعات صادر شد و رسوا شد که برای روشن شدن این مطلب، چند نقل را در اینجا بیان می کنیم؛
رجال کشی از علی بن محمد بن قتیبه از احمد بن ابراهیم مراغی (که در رجال ابن داوود می‌‌گوید عظیم الشأن بود) نقل می کند:
عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَهَ، قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو حَامِدٍ أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْمَرَاغِیُّ، قَالَ، وَرَدَ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْعَلَا نُسْخَهٌ مَا خَرَجَ مِنْ لَعْنِ ابْنِ هِلَالٍ، وَ کَانَ ابْتِدَاءُ ذَلِکَ، أَنْ کَتَبَ (ع) إِلَى قُوَّامِهِ بِالْعِرَاقِ (نائبین حضرت در عراق که مراد نائب دوم است و یا مراد شیعیان است) احْذَرُوا الصُّوفِیَّ الْمُتَصَنِّعَ! (این جمله را بعد از وفات ابن هلال گفته است و متصنّع یعنی با تقدّس نمائی مردم را فریب می داد) قَالَ، وَ کَانَ مِنْ شَأْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ أَنَّهُ قَدْ کَانَ حَجَّ أَرْبَعاً وَ خَمْسِینَ حَجَّهً، عِشْرُونَ مِنْهَا عَلَى قَدَمَیْهِ، قَالَ، وَ کَانَ رَوَاهُ أَصْحَابُنَا بِالْعِرَاقِ لَقُوهُ وَ کَتَبُوا مِنْهُ، وَ أَنْکَرُوا مَا وَرَدَ فِی مَذَمَّتِهِ، فَحَمَلُوا الْقَاسِمَ بْنَ الْعَلَا عَلَى أَنْ‌ یُرَاجِعَ فِی أَمْرِهِ! (یعنی به قاسم بن علا گفتند نامه ای به امام حجت بنویس و از حال احمد بن هلال سؤال کن) فَخَرَجَ إِلَیْهِ: قَدْ کَانَ أَمْرُنَا نَفَذَ إِلَیْکَ فِی الْمُتَصَنِّعِ ابْنِ هِلَالٍ لَا رَحِمَهُ اللَّهُ، بِمَا قَدْ عَلِمْتَ لَمْ یَزَلْ لَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذَنْبَهُ وَ لَا أَقَالَهُ عَثْرَتَهُ یُدَاخِلُ فِی أَمْرِنَا بِلَا إِذْنٍ مِنَّا وَ لَا رِضًى، یَسْتَبِدُّ بِرَأْیِهِ، فَیَتَحَامَى مِنْ دُیُونِنَا، لَا یُمْضِى مِنْ أَمْرِنَا إِلَّا بِمَا یَهْوَاهُ وَ یُرِیدُ، أَرْدَاهُ اللَّهُ بِذَلِکَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ، فَصَبَرْنَا عَلَیْهِ حَتَّى بَتَرَ اللَّهُ بِدَعْوَتِنَا عُمُرَهُ (یعنی ما صبر کردیم تا خدا جان او را گرفت) وَ کُنَّا قَدْ عَرَّفْنَا خَبَرَهُ قَوْماً مِنْ مَوَالِینَا فِی أَیَّامِهِ، لَا رَحِمَهُ اللَّهُ! وَ أَمَرْنَاهُمْ بِإِلْقَاءِ ذَلِکَ إِلَى الْخَاصِّ مِنْ مَوَالِینَا، وَ نَحْنُ نَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ مِنِ ابْنِ هِلَالٍ لَا رَحِمَهُ اللَّهُ، وَ مِمَّنْ لَا یَبْرَأُ مِنْهُ. وَ أَعْلِمِ الْإِسْحَاقِیَّ سَلَّمَهُ اللَّهُ وَ أَهْلَ بَیْتِهِ مِمَّا أَعْلَمْنَاکَ مِنْ حَالِ هَذَا الْفَاجِرِ، وَ جَمِیعِ مَنْ کَانَ سَأَلَکَ وَ یَسْأَلُکَ عَنْهُ مِنْ أَهْلِ بَلَدِهِ وَ الْخَارِجِینَ، وَ مَنْ کَانَ یَسْتَحِقُّ أَنْ یَطَّلِعَ عَلَى ذَلِکَ، فَإِنَّهُ لَا عُذْرَ لِأَحَدٍ مِنْ مَوَالِینَا فِی التَّشْکِیکِ فِیمَا یُؤَدِّیهِ عَنَّا ثِقَاتُنَا، قَدْ عَرَفُوا بِأَنَّنَا نُفَاوِضُهُمْ سِرَّنَا، وَ نَحْمِلُهُ إِیَّاهُ إِلَیْهِمْ وَ عَرَفْنَا مَا یَکُونُ مِنْ ذَلِکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى. وَ قَالَ أَبُو حَامِدٍ: فَثَبَتَ قَوْمٌ عَلَى إِنْکَارِ مَا خَرَجَ فِیهِ (یعنی دوباره گروهی از شیعه گفتند که امکان ندارد أحمد بن هلال بد باشد و این مطالب را قبول نکردند و لذا دوباره توقیع آمد) فَعَاوَدُوهُ فِیهِ فَخَرَجَ: لَا شَکَرَ اللَّهُ قَدْرَهُ! لَمْ یَدْعُ الْمَرْءُ رَبَّهُ بِأَنْ لَا یُزِیغَ قَلْبَهُ بَعْدَ أَنْ هَدَاهُ (یعنی این شخص دعا نکرده بود که خدا او را منحرف نکند و لذا خدا او را منحرف کرد) وَ أَنْ یَجْعَلَ مَا مَنَّ بِهِ عَلَیْهِ مُسْتَقَرّاً وَ لَا یَجْعَلَهُ مُسْتَوْدَعاً، وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَا کَانَ مِنْ أَمْرِ الدِّهْقَانِ عَلَیْهِ لَعْنَهُ اللَّهِ وَ خِدْمَتِهِ وَ طُولِ صُحْبَتِهِ، فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ بِالْإِیمَانِ کُفْراً‌ حِینَ فَعَلَ مَا فَعَلَ، فَعَاجَلَهُ اللَّهُ بِالنَّقِمَهِ وَ لَا یُمْهِلُهُ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ لَا شَرِیکَ لَهُ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ.
بنابر این ثابت می شود که أحمد بن هلال بعد از انحراف نیز نزد عموم مردم مطرود نبود هر چند ممکن بود خواص بدانند ولی مردم نمی دانستند و آنچه نجاشی می گوید که «و قد روى فیه ذموم من سیدنا أبی محمد العسکری علیه السلام»[url=https://fa.mfeb.ir/taqrir/%d8%b4%d8%b1%d8%b7-%d8%b4%d8%b4%d9%85-%d8%a7%d8%b2-%d8%ad%d8%b1%db%8c%d8%b1-%d9%85%d8%ad%d8%b6-%d9%86%d8%a8%d9%88%d8%af%d9%86-%d8%b4%d8%b1%d8%a7%d8%a6%d8%b7-%d9%84%d8%a8%d8%a7%d8%b3-%d9%85%d8%b5-2/#_ftn14][/url] اشتباه محض است و حتّی یک ذم از امام عسکری راجع به احمد بن هلال نیامده است و بعد از نائب دوم انحرافش شروع شد و بعد از فوت احمد بن هلال تازه ذموم از امام حجت بر علیه او وارد شد. و لذا این‌طور نبود بگوییم شیعه از او بعد از انحرافش نقل حدیث نمی‌کند.
پاسخ
#2
با تشکر. به مناسبتی که در همین ایام نیز استاد به عدم وثاقت احمد بن هلال عبرتایی اشاره کردند، خالی ازفایده نیست که خلاصه ای از مطالب کتاب قبسات من علم الرجال را در این جا در محضر دوستان قرار دهم؛ (سید محمد رضا سیستانی نیز مانند استاد قائل به عدم وثاقت اوست، ولی دقت در زمان صدور روایات او را امری لازم می داند«اینکه قبل از انحراف او صادر شده اند یا بعد از انحراف وی»:

6. أحمد بن هلال عبرتایی
اختلاف در مورد او بسیار است. او از اصحاب امامین عسگریین علیهما السلام است. در زمان حیات نایب دوم امام زمان از دنیا رفته است، می گفتند که اصول معروفه شیعه را روایت می کرده است، در نایب دوم امام زمان شک کرد لکن شک او از باب انکار و حسادت معلوم نیست باشد شاید به دلیل تحقیق بیشتر بوده است زیرا تأکید داشته که به یقین نرسیده ام و نص صریحی ندیده ام. خلاصه اینکه اگر منحرف هم بوده باشد در زمان غیبت صغری بوده است لذا کلام نجاشی که او را منحرف درزمان امام عسگری می دانست صحیح نیست. بسیار زاهد بوده است لذا ترسیده می شد که تشکیک او در نایب دوم موجب انحراف مردم شود لذا پیام های سنگینی از جانب امام زمان بر علیه او صادر شد، از جمله صوفی متصننع. اینکه برخی ادعای غلو و نصب او را مطرح کرده اند بی دلیل است.
سه مبنا در وثاقت یا ضعف او:
1. وثاقت او مطلقا، قبل از انحراف و بعد از آن.  سید خویی به دلیل تعبیر نجاشی که گوید صالح الروایۀ یعرف منها و ینکر، ایشان گوید با صالح الروایه وثاقت را می فهمیم و با ذیل نیز تنافی ندارد زیرا صفت حدیث است. أقول: یعرف منها و ینکر گاهی برای تضعیف راوی به کار می رود کما اینکه نجاشی در مورد خیلی ها این کار را کرده است بنابراین تهافتی بین صدر و ذیل است. از  طرفی نیز به قرائنی تصحیف در این نسخه را احتمال می دهیم لرا اعتمادی بر صالح الروایۀ نیست و وثاقتش را نمی توان از این طریق ثابت دانست.
البته ایشان در رجال کامل الزیارات نیز آمده است که علی المبنی است.
2. وثاقت قبل از انحراف لا بعده
شیخ طوسی در عده اینگونه اختیار کرده است. ما در صورت اثبات صغری اصل این تفصیل گفتن را قبول داریم که می توان گفت ولی اشکال صغروی است زیرا تغییر عقیده یک دفعه ای نیست و طول زمن می برد، ثانیا: اگر ما علم پیدا کردیم که بعد از انحراف احتراز از کذب ندارد دیگر تشخیص روایات قبل و بعد از انحراف او سخت است. لذا اعتماد به روایات در این گونه موارد مشکل است.
3. عدم ثبوت وثاقت حتی قبل از انحراف
جمع کثیری از أعلام قائلند. أدله ی آن ها عبارتند از:
-         ابن ولید استثناء کرده است در استثناء از رجال نوادر الحکمۀ و شیخ صدوق نیز موافقت کرده است.
-         شیخ صدوق و شیخ طوسی در برخی از کلمات او را مجروح و غیر قابل اعتماد دانسته اند.
-         علامه توقف ابن غضائری رااز نقل احادیث او مطرح کرده است مگر در مواردی که حسن بن محبوب از او نقل کند.
بنابراین ادله ی قول سوم نزد ما تمام است و دلیل قول اول نیز مخدوش بود، اگر قول اول تمام باشد با این قول سوم تعارض می کند.
نکته:
در مورد این راوی می توان با تحقیقات تاریخی کشف کرد که عمده روایات او در حال استقامت بوده است:
او در سال 267 فوت کرده است، امام عسگری علیه السلام در سال 260 فوت کرده است. یعنی کلا هفت سال دو نایب را درک کرده است، او مشکلی در مورد نایب اول که نداشته، اصل مشکلش در نایب دوم بوده است، که خیلی کم از اواخر عمرش مانده بوده است بنابراین می توان گفت که غالب روایات او در زمان استقامت بوده است. لذا بعید است که کلام صدوق و شیخ و ابن غضائری را حمل بر بعد از استقامتش کنیم. خلاصه اینکه عدم وثاقت اونتیجه گرفته می شود.
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  وثاقت حسین بن عبیدالله غضائری Payam_Khajei 0 127 14-اسفند-1402, 16:06
آخرین ارسال: Payam_Khajei
  تصحیح سند مقبوله عمر بن حنظله (وجه وثاقت عمر بن حنظله) Payam_Khajei 0 196 5-اسفند-1402, 23:05
آخرین ارسال: Payam_Khajei
  بررسی وثاقت طلحه بن زید Payam_Khajei 0 193 25-دي-1402, 11:46
آخرین ارسال: Payam_Khajei
  طرق اثبات وثاقت مسعدة بن صدقة Payam_Khajei 0 266 24-آبان-1402, 22:54
آخرین ارسال: Payam_Khajei
  وثاقت محمد بن اسماعیل بندقی حسین بن علی 0 343 17-بهمن-1401, 20:56
آخرین ارسال: حسین بن علی
  روایت احمد بن محمد از حسین بن سعید در کافی مسعود عطار منش 0 353 16-مهر-1401, 12:45
آخرین ارسال: مسعود عطار منش
  بررسی وثاقت عبدالله بن الحسن!! فقه جواهری 11 10,810 15-مهر-1401, 08:57
آخرین ارسال: 105767
  عدم وثاقت سهل بن زیاد هادی اسکندری 8 4,915 25-خرداد-1401, 08:32
آخرین ارسال: علی مرتضوی
  اطلاعات رجالی پیرامون احمد بن محمد بن عیسی مسعود عطار منش 0 240 20-خرداد-1401, 09:54
آخرین ارسال: مسعود عطار منش
  نزاع در وثاقت محمد بن عیسی مسعود عطار منش 4 783 19-بهمن-1400, 12:51
آخرین ارسال: محمود رفاهی فرد

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان