امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خروج زن زیبارو بدون پوشیه با علم به حرام افتادن دیگران
#11
نقل قول:حجت الاسلام رحیمی:
چندسال پیش یک گروهی از دوستان موسسه که درس خارجی به عنوان «بررسی حکم شرعی بدنسازی حرفه ای و پرورش اندام» دایر شد زیر نظر استاد. فرضیه ی این دوستان این بود که بدنسازی حرفه ای حرام است از لحاظ فقهی و شرعی ، به این معنا که بدنسازی حرفه ای مقتضی اموری مثل عُجب است یعنی در اغلب موارد کسانی که به صورت حرفه ای با این ورزش سروکار دارند ،گرفتار عُجب می شوند یا مثلا گرفتار غفلت می شوند و وقتی که یک ورزشی مثل بدنسازی مقتضی اموری مثل غفلت و عُجب است که این ها از معاصی و کبائر هستند، علی القاعده این ورزش باید حرام باشد ،منتهی عُجب و غفلت و نظائر این ها، مباحث اخلاقی هستند یعنی حرمتی هم اگر دارند، حرمت اخلاقی دارند حرمت فقهی ندارند آن وقت اگر این پذیرفته میشد نتیجه اش می شد که نهایتا پرورش اندام منجر به یک حرمت اخلاقی میشد و نمی توانستیم با تکیه بر این استدلال ها بگوییم این ورزش حرام فقهی است، شرعا حرام است؛
نتیجه ای که گرفتیم این بود که هیچ شاهدی در متن دین بر این تقسیم و این تمایزات و تفاوت هایی که بین اخلاق و فقه گذاشته می شود وجود ندارد ،  کما اینکه می گویند غایت فقه تعذیر و تنجیز است یعنی رهایی از جهنم در حالی که غایت اخلاق، کمال انسان است. ما همچین چیزی در متن شریعت و با توجه به ادله ی عقلی همچین چیزی نمی بینیم.هرچیزی که هست وحدت این دو است، 
آقایان می گویند بین فقه و اخلاق جدایی است موضوعا ،محمولا یعنی هم موضوعشان هم محمولشان فرق دارد؛ مثلا موضوعشان را می گویند موضوع اخلاق اعمال باطنی است در حالی که موضوع فقه رفتارهای ظاهری است. یا مثلا می فرماید محمول اخلاق محمول گزاره های فقهی احکام تکلیفی مثل وجوب و حرمت است در حالی که محمول گزاره های اخلاقی حسن و قبح است .فلان عمل خوب است همین ،دیگر حکم تکلیفی ندارد ، این مباحثی که آقایان می فرمایند اتفاقا برخلاف مبانی پذیرفته شده ی در خود حوزه است آن هم نه مبانی که توسط یک طیفی پذیرفته شده، متفق علیه است، من به عنوان مثال یک مورد را عرض کنم مثلا یکی از عقایدی که اتفاق است بین علمای شیعه ،تبعیت احکام از مصالح و مفاسد است. این روشن است اختلاف های جزیی هم که بین فقها وجود دارد بنابراین اصل مسئله مجمع علیه است شما به ندرت یعنی شواذ از فقهای شیعه اگر پیدا کنید برخلاف این قاعده ،نظری داشته باشند . این قاعده می فرماید اشیاء ،امور قبل از تعلق امر و نهی دارای مصالح و مفاسد هستند و مصلحت و مفسده های این رفتارها، این اعمال علت است برای حکم شرعی؛ یعنی هرکجا مصلحت و مفسده است حکم شرعی هم بعدش می آید یعنی این از عقاید مجمع علیه در شیعه است. براساس این مبنا هرچیزی که مصلحت ملزمه دارد می شود واجب ، هرچیزی مفسده ی ملزمه دارد می شود حرام آن وقت مصالح و مفاسد غیرملزمه مکروه و مستحب را رقم می زند . حالا شما بیان کنید آیا عُجب مفسده ی شدیده دارد یا ندارد؟ آیا ایثار مصلحت دارد یا ندارد؟ حسد مفسده ی شدیده دارد یا ندارد؟ علی القاعده آقایان خودشان تبیین کردند براساس قانون تبعیت احکام از مصالح و مفاسد، مصلحت و مفسده مقتضی حکم هستند .وقتی حسد مفسده ی شدیده دارد علی القاعده این ها باید می گفتند حسد حرام است فقهاً نه اینکه بگویند حسد حرمت اخلاقی دارد و دخلی در عقاب اخروی ندارد ، براساس مبانی مورد قبول خودش نباید همچین بیاناتی می داشتند 
این گزاره های به اصطلاح اخلاقی باید در فقه مطرح شود، توسط فقها مطرح شود. ببینید هر وقت فقها وارد نمی شوند و این مسئله کوچه بازاری می شود، می افتد دست منبری ها این آسیب می بیند. فقها باید ورود کنند به مثابه ی موضوع فقهی، کاملا فقهی احکامش را بررسی کنند، زوایا و مراتبش را برررسی کنند ، مثلا عُجب حرام است،آیا همه ی مراتب عُجب حرام است؟  نمی شود مراتبی برای عُجب تصور کرد که مکروه باشد؟ یا حتی نمی شود بعضی از مراتب را برای بعضی از انسان ها بگوییم حرام است؟ این ها همه مسائلی است که باید مطرح شود به عنوان یک مسائل کاملا فقهی با همان هنجارهای فقهی ، چون اصلا جز فقه است ، این یک کار، کل گزاره های باطنی مسامحتا گزاره های اخلاقی را باید ما فقهی بررسی کنیم.
یک مثال بزنم یکی از فتاوایی که طبق بر قضا مشهور است در شیعه، این است که شما می توانید دختر غیرممیز را عقد کنید ،عقدش اشکال ندارد و تمام تمتعات، غیر از دخول را جایز است این فتوای مشهور بین فقهای شیعه است. این را ممکن است براساس بعضی از اصول بگویند ما دلیلی نداریم که حرام باشد پس برائت جاری کنیم و امثال این ادله. ما عرض میکنیم این گزاره همین فتوا، این آثار تربیتی و اخلاق آثار سوء تربیتی و اخلاقی بسیار زیادی بر روی آن دختربچه دارد. دختر بچه غیرممیز که باید بچگی کند، باید تحت تربیت قرار بگیرد شما اجازه یک کارهایی می دهید که او خیلی زود بالغ میشود ،خیلی آسیب روحی می تواند ببینید. پس این گزاره های اخلاقی مثل قاعده لاحرج حاکم بر این فتواست، فقیه براساس این دیگر نمی توانند همچین فتوایی دهد، نمی تواند بگوید هر نوع تمتعی جایز است الا فلان مسئله. 

منبع:
اینجا کلیک کنید
قطع قلم به قیمت نان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق
پاسخ
#12
(11-دي-1398, 11:36)عرفان عزیزی نوشته: ملازمه‌ بین حسن و قبح و وجوب شرعی یک بحث است، و ملازمه بین مصلحت و مفسده با وجوب و حرمت شرعی بحثی دیگر است. باب مصالح و مفاسد باب عقل نظری است، ولی باب حسن و قبح باب عقل عملی است. مصلحت و مفسده امر تکوینی هستند مثل درد دل در اثر خوردن فلان چیز؛ ولی حسن و قبح این گونه نیست چه بسا که عده ای نیت یا علم را در حسن و قبح داخل کنند، در حالی که مصلحت و مفسده این طور نیست زیرا یک أمر تکوینی است.جلسه ی 27


نقل قول:محمدتقی اکبرنژاد:

به من گفت که شما میگویید که فقه و اخلاق این تمایزات را ندارند، ببینید فقه مُعَذِّر است اما اخلاق سعادت بخش است اصلاً مأموریت علم این است که انسان را سعادتمند کند یعنی یک سعادت عینی که در بیرون میشود به آن اشاره کرد نه صرفاً یک مفهومی که من ممکن است در این عالَم هیچ تجربه­ ای از آن نداشته باشم، هیچ رشدی به من ندهد، هیچ تأثیری در حال من نداشته باشد و فقط در آخرت باعث میشود که کتک نخورم، معذر یعنی این،

گفتم آیا قبول داری که احکام تابع مصالح و مفاسد هستند، گفت آره، گفتم وقتی تو این را می­پذیری که حکم فقهی دایر مدار مصلحت و مفسده است یعنی چه؟ یعنی چه این سعادت بخش نیست؟ شما داری تلفظ می­کنی و می­گویی مصلحتی بوده است خارج از این حکم به باعث ایجاد این حکم شده که معنایش این است که سعادت بخش است و حال من را بهتر می­کند، من باید عینیت این را در بیرون ببینم و باید این کار فقهی من اثر داشته باشد 

شما وقتی می­گویید که من کار فقهی می­کنم با یک حالتی با تو برخورد می­کنند و می­گویند پس فهمیدم تو در چه عالَمی هستی، یعنی نمی­شود با تو مفاهمه کرد و حرف زد چون تو عقلانیت را تعطیل کردی، چون برای آنها این است که تو دنبال سعادت دیگر نیستی و فقط دنبال معذر هستی و فقط میخواهی یک چیزی بگویی که کتکت نزنند ولو اینکه کارت هیچ خاصیتی هم نداشته باشد، این فقهی که بخواهد با عدالتش با شمر بودن قابل جمع شود چه فقهی[است]، ما خودمان را در حوزه برای چه داریم هلاک می­کنیم، توجه می­کنید؟ از دل این فقه درمی­آید که شما نماز را بخوانید و یک عمر هم نماز بخوانید و هیچ وقت هم توجهی به خدا پیدا نکنید می­گوید نماز درست است و هیچ مشکلی هم ندارد و به هیچ عقوبتی هم گرفتار نمی­شوید ولو اینکه هیچ صلاح و سدادی هم نداشته، صلاحی ایجاد نکرد این عمل صالح نیست، ببینید کلمه عمل صالح برای نمازی که اثر مثبتی در تو نداشته صدق نمی­کند، عمل صالح عملی است که تو را درست می­کند روایت می­گوید به اندازه­ ای که نمازت مقبول است از معصیت دور هستی، دقت می­کنید؟ یعنی می­شود فقه ظاهر، در معاملاتش شما می­توانید با جابجا کردن یک کلمه و اضافه کردن یک دستمال یک گناه کبیره مسلم را موضوعش را عوض کنید، این فقه می­تواند همه اینها را قبول کند، خیلی راحت می­توانید با یک هدیه دادن از خمس فرار کنید و خیلی راحت قبل از اینکه سال زکاتی شما برسد و به پایان سال برسید با یک بازی­ هایی زکات را دور بزنید، یعنی شما همیشه با واژه­ ها درگیر هستید و اصلاً برایت مهم نیست که آن مصلحت و اثرگذاری چه شد!

بنا باشد که ما فقه را تبدیل کنیم به یک علم خشک و بی­روحی که با واژه ­ها داریم حرام و حلال خدا را عوض می­کنیم و جابجا می­کنیم و بعد دنبال معذر هستیم بالاخره می­گوید من این قوطی کبریت را اینجا بگذارم از عذاب الهی در امان هستم اگرچه خود من بهتر از هر کسی می­دانم که ماهیت ربا و تأثیرات غلط ربا در فضای اقتصاد هیچ تأثیری نکرد با این کبریتی که من اینجا[جابجا کردم] یا دستمالی که در این معامله اضافه کردم، این را من هم خوب می­دانم و خودِ آن معامله­کننده هم می­داند، من کاری با این ندارم فقط میخواهم خداوند روز قیامت یقه من را نگیرد که این ربا شد، همین، این فقه بدرد نمی­خورد.

مثلاً یک نمونه دیگر برایتان بگویم که شاید یکی از مهم­ترین دستاویزهای روایی در حوزه اخلاق و فقه است که اولین بار ظاهراً ملاصدرا مطرح می­کند و بعد فیض کاشانی و اینها این روایت را سرِ دست گرفتند قبل از آن این بحث نبود، همه­ تان احتمال شنیدید که برای اثبات اینکه در علم سه گانه­ ی عقاید و اخلاق و فقه را داریم استناد می­شود به این روایت که«إنما العلم ثلاثة آیة محکمة فریضة عادلة سنة قائمة» ببینید اصلاً من یک چیزی را به تان بگویم حالا منهای هر چیزی همین که موافقین وجود اخلاق مستقل از فقه به این روایت استناد کردند این یعنی تهِ اینکه دستشان خالی است، یعنی اگر علم سه بُعد دارد باید در قرآن خیلی روشن منعکس شود و صد بار باید آمده باشد، شما باید کُدهای قرآنی به روشنی برایش داشته باشید، شما باید ده­ها روایت واضح برایش اقامه کنید، نفس اینکه این همه آیه و روایت را رها کردیم و به این روایت استناد کردیم برای وجود علم سومی به اسم اخلاق یعنی تهِ همین چیزی که آقای رحیمی اشاره کردند که هرجا رفتیم عین و اثری ندیدیم

اینجا کلیک کنید
قطع قلم به قیمت نان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق
پاسخ
#13
یکی از طلابی که سطح یک حوزه علمیه را تمام کرده است مدعی شده که در کتاب شوخی های اهل بیت مطالبی وجود دارد.
حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر علی نصیری از اساتید مراکز تخصصی حوزه و استاد سطوح عالی حوزه در پاسخی به این طلبه چنین نوشته است:


نقل قول:محتمل است آقای رائفی‌پور در انتساب مدعای خود به اهل بیت(ع) از کتاب «المستطرف في كل فن مستظرف» از شهاب‌الدين محمد بن احمد ابوالفتح ابشيهى شافعی بهره گرفته باشد که در این صورت باید تاکید کرد اساساً مطالب آن برای جامعه شیعه فاقد ارزش است. از نمونه روایات بی‌اساس و بسی زشت در زمینه مسائل جنسی که در این کتاب آمده و متاسفانه پای اهل بیت(ع) نیز در آن به میان کشیده شده است، روایت گونه ذیل است: «روي أنه جاء رجل إلى علي(ع) فقال له إن لي إمرأة كلما جامعتها تقول قتلتني. فقال اقتلها بهذه القتلة و علي إثمها»(المستطرف في كل فن مستظرف، ج ۲، ص ۷۸۹)

عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَذْيِ فَقَالَ إِنَّ عَلِيّاً ع كَانَ رَجُلًا مَذَّاءً فَاسْتَحْيَا أَنْ يَسْأَلَ رَسُولَ اللَّهِ ص لِمَكَانِ فَاطِمَةَ ع- فَأَمَرَ الْمِقْدَادَ أَنْ يَسْأَلَهُ وَ هُوَ جَالِسٌ فَسَأَلَهُ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص لَيْسَ بِشَيْ‏ءٍ.» (تهذیب الاحکام، ج ۱، ص ۱۷)

به استناد این روایت حضرت امیر(ع)، به رغم ابتلاء به «مذی» که مربوط به خروج آب شبیه منی قبل از جنابت و به نوعی ناظر به مسئله جنسی است، از روی شرم و ادب مستقیماً با پیامبر اکرم(ص) وارد سخن نشد و پرسش خود را درباره حکم آن از طریق دوست خود؛ مقداد پیجویی کرد.حال باید پرسید: وقتی حضرت امیر(ع) برای دریافت حکم شرعی مذی از طریق دوست خود؛ یعنی مقداد کمک می گیرد تا مرزهای ادب، شرم و اخلاقِ نزیه به صورت شایسته رعایت گردد، چگونه می‌توان پذیرفت که اهل بیت (ع) در مقام مزاح در زمینه مسائل جنسی مطالبی بس زشت و زننده را بر زبان جاری کنند که نتوان آنها را حتی برای کهنسالان بازگو کرد؟

https://iqna.ir/00HGuB

صحت روایت فوق و استناد این واقعه به حضرت امیر(ع) با توجه به علم لدنی اهل بیت (ع) محل تأمل است
قطع قلم به قیمت نان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  عدم مبغوضیت علت تامه حرام میرزا مرتضی 0 384 19-اسفند-1400, 21:45
آخرین ارسال: میرزا مرتضی
  عدم جواز عدول از جماعت به فرادی بدون عذر عرفان عزیزی 0 678 23-دي-1399, 13:22
آخرین ارسال: عرفان عزیزی
Rainbow دوران بین نماز در دار غصبی بدون شرایط و نماز بیرون از آن با درک یک رکعت سید رضا حسنی 0 980 11-اسفند-1398, 16:03
آخرین ارسال: سید رضا حسنی
  اضطرار به حرام اخف و نه جامعِ حرام هادی اسکندری 2 1,317 5-اسفند-1398, 12:52
آخرین ارسال: هادی اسکندری
  کیفیت نماز در ضیق وقت و در حال خروج از زمین مغصوب هادی اسکندری 0 1,124 25-بهمن-1398, 20:48
آخرین ارسال: هادی اسکندری
  صحت نماز غاصب تائب در حین خروج از مکان مغصوب هادی اسکندری 0 822 18-بهمن-1398, 15:51
آخرین ارسال: هادی اسکندری
  آیه دال بر اکل از خانه اقوام بدون اجازه مطلق است؟؟ هادی اسکندری 2 1,458 6-بهمن-1398, 23:48
آخرین ارسال: هادی اسکندری
  نکات فقهی پیرامون آیه ی «تجویز اکل از بیوت دیگران» هادی اسکندری 0 934 4-بهمن-1398, 15:02
آخرین ارسال: هادی اسکندری
  جواز بیع زمین حق اولویت به دیگران در اراضی احیاء‌ شده هادی اسکندری 2 1,287 28-دي-1398, 22:17
آخرین ارسال: هادی اسکندری
  نظر محقق خوئی: جواز تصرف در اموال دیگران با وجود رضایت مالک و خطای در تطبیق هادی اسکندری 0 942 5-دي-1398, 17:49
آخرین ارسال: هادی اسکندری

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان