امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اشکال در قاعده «فاقد الشیء لایکون معطیاً للشیء»
#1
در بحث موضوع علم اصول و در ذیل بحث از موضوع علم اصول، بحث قاعده «الواحد لایصدر منه الاالواحد» مطرح شده است. در تعلیقه کتاب نهایه الحکمه مطرح شده است که نکته قاعده الواحد سنخیت بین علت و معلول نیست بلکه نکته آن این است که فاقد شیء نمی تواند معطی شیء باشد. 
استاد شهیدی در نقد این نظریه از اساس قاعده فاقد الشیء لایکون معطیاً للشی را نپذیرفته و در پاسخ از این قاعده فرموده اند:
هیچ دلیلی وجود ندارد که معطی شیء باید واجد آن باشد بلکه معطی شیء صرفاً باید سلطنت بر اعطاء داشته باشد که خداوند متعال واجب الوجود من جمیع الجهات حتی از جهت سلطنت است و در قرآن کریم در مورد خداوند متعال تعبیر ﴿ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ[1]به کار رفته است. از طرف دیگر در مورد خداوند متعال این گونه نیست که از وجود خود چیزی به معلول اعطاء کند تا اینکه نتواند در صورت فقدان، وجود شیء را ایجاد کند، بلکه خداوند متعال خلق از عدم می کند کما اینکه در مورد فرد فقیر نیز ممکن است در عین دارا نبودن پول، خلق پول از عدم کند.
98/08/14


[1]. سوره بقره، آيه 20.
پاسخ
#2
اولا سلطنت به چه معنایی است؟ ایا در سلطنت فقدان نهفته است که استاد میفرماید واجد بودن ملاک نیست. اگر کسی گفت در سلطنت نیز واجد بودن نیاز است دیگر نمیتوان این ادعا را کرد. مثلا گفته میشود فلانی سلطنت بر مال دارد یعنی چون مالک است پس سلطنت دارد. یا ایه شریفه فهم لها مالکون مراد سلطنت و سلطه است و چون واجب صفتی به نام غلبه داشتن است صفت مالک بودن انتزاع مشود. شاید بتوان گفت که سلطنت از یک امر وجودی ناشی مشود.
ثانیا اگر لازم نیست که معطی واجد همان صفت باشد بلکه سلطنت لازم است( هر چند که فاقد باشد) ذیگر سلطه داشتن چه لزومی داشت. همان سلطه هم لازم نیست
ثالثا مثالی که استاد مطرح کردند از یک جهت هر چند که فاقد بودن ولی از جهتی که واجد یک صفتی به نام علم بود از عدم ان را خلق کرد. یعنی خالق پول ازعدم، برای خلقتش نیاز به معدوم بودن ندارد چون علت برای خلق بول نیست بلکه نیاز به علم خلق پول است که فرض این است که آن را دارا بوده است.
پاسخ
#3
(18-آبان-1398, 19:36)خیشه نوشته: اولا سلطنت به چه معنایی است؟ ایا در سلطنت فقدان نهفته است که استاد میفرماید واجد بودن ملاک نیست. اگر کسی گفت در سلطنت نیز واجد بودن نیاز است دیگر نمیتوان این ادعا را کرد. مثلا گفته میشود فلانی سلطنت بر مال دارد یعنی چون مالک است پس سلطنت دارد. یا ایه شریفه فهم لها مالکون مراد سلطنت و سلطه است و چون واجب صفتی به نام غلبه داشتن است صفت مالک بودن انتزاع مشود. شاید بتوان گفت که سلطنت از یک امر وجودی ناشی مشود.
ثانیا اگر لازم نیست که معطی واجد همان صفت باشد بلکه سلطنت لازم است( هر چند که فاقد باشد) ذیگر سلطه داشتن چه لزومی داشت. همان سلطه هم لازم نیست
ثالثا مثالی که استاد مطرح کردند از یک جهت هر چند که فاقد بودن ولی از جهتی که واجد یک صفتی به نام علم بود از عدم ان را خلق کرد. یعنی خالق پول ازعدم، برای خلقتش نیاز به معدوم بودن ندارد چون علت برای خلق بول نیست بلکه نیاز به علم خلق پول است که فرض این است که آن را دارا بوده است.

در مورد انکار قاعده لزوم واجد بودن معطی شیء تذکر این نکته لازم است که مرکز بحث در مورد خداوند متعال و اولین وجود مادی است که ربط بین موجود مادی و مجرد مورد بحث واقع شده است. در این زمینه فلاسفه به جهت اینکه ارتباط مادی و مجرد را تصحیح کنند، بحث عقول عشره را مطرح کرده اند تا در هر عقلی از عقل اول تا عقل دهم مرتبه ای از مادیت اضافه شود تا عقل دهم با موجود مادی سنخیت داشته و دارای جهاتی از جهات مادی باشد تا بتواند موجود مادی را ایجاد کند.
فرمایش حضرت استاد شهیدی ناظر به این قسمت است که اگرچه خداوند متعال جهت مادیت را دارا نیست، اما در عین حال ممکن است با توجه به نامحدود بودن قدرت او که سلطه و توان بر ایجاد هر امری را به نحو خلق برای او ایجاد می کند، موجود مادی خلق کند ولو اینکه خود او جهت مادیت را دارا نیست. بنابراین مراد از سلطه این است که توان ایجاد داشته باشد ولو اینکه توان ایجاد به جهت وجودی در خالق باشد که مرتبه ای بالاتر از وجود مخلوق باشد که وجود خداوند متعال وجود بسیطی است که از شدت بیشتری نسبت به موجودات مادی برخوردار است و لذا موجود مادی را از عدم خلق می کند.
بنابراین مراد این نیست که اساساً معطی حتی مرتبه ضعیف تر از مخلوق را نداشته باشد بلکه مراد این است که اگر خصوص همان ویژگی مخلوق را نداشته باشد، اما در عین حال دارای مرتبه اقوی از آن باشد، می تواند مرتبه اضعف را خلق کند.

در مورد مثال مطرح شده هم لازم به ذکر است که به جهت تقریب به ذهن بیان شده است که لازم نیست که برای اعطاء پول از ابتداء فرد دارای پول باشد، بلکه می تواند در آن اعطاء خلق پول کند. البته روشن است که مثال اعطاء بعد از خلق با خلق موجود مادی از سوی خداوند متعال متفاوت است؛ چون در مورد فرد اعطاء کننده پول بعد از خلق، خود معطی متصف به وصف پول داشتن خواهد شد، اما در مورد خداوند متعال خلق موجود مادی موجب نمی شود که خود خداوند جهتی از جهات مادیت را دارا شود.
توضیحات بیان شده فهم بنده از بیان حضرت استاد است که در عین حال جای تأمل در مورد قاعده و اشکال مطرح شده باقی است.
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  اشکال آقای خویی در اجماع تشرفی Payam_Khajei 0 134 4-اسفند-1402, 13:09
آخرین ارسال: Payam_Khajei
  اشکال در تفصیل کفایه بین شک در وجود قرینه متصله و شک در قرینیت موجود Payam_Khajei 1 100 2-اسفند-1402, 22:02
آخرین ارسال: مسعود عطار منش
  اشکال آقای خویی در رجوع به اهل خبره(مثل لغوی) در امور حسیه Payam_Khajei 0 58 27-بهمن-1402, 21:33
آخرین ارسال: Payam_Khajei
  اشکال صاحب وسایل به استفاده از روایات عرض بر حجیت ظواهر قرآن Payam_Khajei 0 149 18-بهمن-1402, 00:37
آخرین ارسال: Payam_Khajei
  اخذ علم به حکم در متعلق حکم و اشکال مشهور دور Payam_Khajei 0 104 8-آبان-1402, 14:12
آخرین ارسال: Payam_Khajei
  مدرک قاعده اشتراک احکام بین عالم و جاهل Payam_Khajei 2 336 8-آبان-1402, 08:57
آخرین ارسال: Payam_Khajei
  معنای حصه توأمه و اشکال به آن Payam_Khajei 0 254 28-مهر-1402, 21:26
آخرین ارسال: Payam_Khajei
  نقد استدلال به قاعده ملازمه برای اثبات حرمت تجری محمودی 0 186 1-خرداد-1402, 08:24
آخرین ارسال: محمودی
  اشکال در شمول خطابات قرآن نسبت به زمان حاضر موحدی اصل 0 318 21-آذر-1401, 15:12
آخرین ارسال: موحدی اصل
  اشکال آیت الله هاشمی شاهرودی در ریان لاتعاد در شروط عقلی ناشی از قول به امتناع اجتماع شهبازی 0 304 10-بهمن-1400, 15:46
آخرین ارسال: شهبازی

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان