امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
«رجال» توثیق راوی به معنی توثیق کتاب اوست.
#1
در نشست علمی که در مدرسه فقهی برگزار شد، استاد حسینی شیرازی مطالبی را در مورد مفهوم شناسی توثیق و تضعیف بیان فرمودند.
ایشان بعد از ذکر مقدماتی این نتیجه را گرفتند که توثیق راوی به معنی توثیق کتاب او بوده است.


--------------------------
برخی مقدمات ایشان و مراحل بحث از این قرار است:

الف) موضوع حکم به وثاقت و ضعف نزد رجالیون شیعه، راوی صاحب کتاب بوده است.

ب) بحث وثاقت و ضعف راوی از زمان امام باقر علیه السلام شروع شده است و قبل از آن حتی یک مورد توثیق یا تضعیف در کتب رجالی وجود ندارد.

ج) خود امام باقر علیه السلام منشأ طرح توثیق و تضعیف راویان بوده اند.

د) علت این اقدام امام علیه السلام این بوده که جریانی در زمان حضرت ایجاد شده بود که از نظر اعتقادی و عملی منحرف بودند؛ آنها در اعتقاد، امام را خدا معرفی می کردند و از نظر عملی هم اباحه گری و شریعت گریزی داشتند.

هـ) امام باقر علیه السلام، برای مقابله با این گروه، دسته ی فقه مداران را پایه گذاری کردند و آنها را توثیق نمودند و گروه مقابل را تضعیف کرده و غیر قابل اعتماد معرفی کردند.

و) از اینجا بحث توثیق و تضعیف شروع شد. و در چنین فضایی و با این ملاکها، تشخیص راوی ثقه (فقه مدار صاحب اثر) کاری آسان بوده است.

ز) راوی ثقه در نظر رجالیون شیعه کسی است که به روایات منفرد کتاب او می توان اعتماد نمود.

ح) بیشتر تضعیف ها به خاطر شبهه های اعتقادی بوده؛ هرکسی که از صحبت ها یا روایات او بوی غلو شنیده می شده، تضعیف می شده. (تضعیف به معنی دروغگو بودن نیست بلکه به معنی عدم اعتماد به روایات منفرد کتاب اوست)

نتیجه ی این بحث ها اعتماد به کتاب راوی ثقه است به این معنی که در استناد آن به معصوم مشکلی نیست؛ که در نتیجه، بحث تعارض اخبار و بررسی مرحجات پر رنگ می شود.
پاسخ
 سپاس شده توسط رضا ، sj.jamali ، مهدی قنبریان
#2
فکر میکنم اصلی ترین مقدمه این بحث، که باید اثبات شود این است که بنای علمای شیعه در روایات بر کار فهرستی بوده است نه رجالی.
یعنی علمای شیعه تا قرن 7 هجری آنچه برایشان مهم بوده است کتاب بوده است نه فرد.
اگر کتاب فرد را قابل اعتماد می دانستند به روایات آن عمل می کردند و به بررسی تک تک افراد روی نمی آوردند و در غیر این صورت به روایات کتاب عمل نمی کردند.
بعدها که نسخ کتب از بین رفت و مجموع روایات در مجامع روایی جمع شد این روش منسوخ شد و علما ناچار به بررسی تک تک افراد روی آوردند.
این خود مساله مهی است که باید اثبات شود و شواهد متعددی بر اصل آن و شواهدی هم بر خلاف وجود دارد.
پاسخ
 سپاس شده توسط مهدی قنبریان
#3
به نظر می رسد مطالب کاربر محترم 83068 ، به نقل از استاد گرامی، اثبات مدعای یاد شده را به دنبال نداشته باشد.
در واقع، تنها گزاره شماره ز به مدعا مرتبط است که آن هم تکرار همان مدعاست و نکته ای جدید را بیان نمی کند. سخن کاربر محترم rayhan ، در تشخیص اصلی ترین مقدمه، سخن درستی است.
با این حال در ادامه، نکاتی را می توان ملاحظه داشت:
اصل سخن ایشان که فرموده : «بعدها که نسخ کتب از بین رفت و مجموع روایات در مجامع روایی جمع شد این روش منسوخ شد و علما ناچار به بررسی تک تک افراد روی آوردند.» در واقع، اشاره به مهم ترین تحلیلی است که از تغییر رویکرد متأخران، صورت گرفته که خلاصه آن، همان «نابودی منابع دست اول و از میان رفتن قرائن» است.
این تحلیل نخستین بار از سوی صاحب معالم در کتاب منتقی الجمان مطرح شد.
وی پس از نقل سخن سید مرتضی ـ مبنی بر قطعی دانستن روایات موجود در کتب اصحاب به دلیل وجود قرائن علم آور ـ :
«وقال المرتضى - رضي الله عنه - في جواب المسائل التبانيات المتعلقة بأخبار الآحاد : إن أكثر أخبارنا المروية في كتبنا معلومة مقطوع على صحتها ، إما بالتواتر من طريق الإشاعة والإذاعة ، أو بأمارة وعلامة دلت على صحتها ، وصدق رواتها ، فهي موجبة للعلم ، مقتضية للقطع ، وإن وجدناها مودعة في الكتب بسند مخصوص معين من طريق الآحاد .»
به انسداد باب علم به این قرائن و امارات در زمان متأخر اشاره کرده است:
«وغير خاف أنه لم يبق لنا سبيل إلى الاطلاع على الجهات التي عرفوا منها ما ذكروا حيث حظوا بالعين وأصبح حظنا الأثر ، وفازوا بالعيان ، وعوضنا عنه بالخبر ، فلا جرم انسد عنا باب الاعتماد على ما كانت لهم أبوابه مشرعة ، وضاقت علينا مذاهب كانت المسالك لهم فيها متسعة ، ولو لم يكن إلا انقطاع طريق الرواية عنا من غير جهة الإجازة التي هي أدنى مراتبها لكفى به سببا لإباء الدراية على طالبها .»
پس از صاحب معالم، نخستین کسی که به طور جدی این تحلیل را پردازش کرد شیخ بهائی در مشرق الشمسین است. وی می گوید:
«تبيين الذي بعث المتأخرين نور الله مراقدهم على العدول عن متعارف القدماء ووضع ذلك الاصطلاح الجديد هو أنه:
لما طالت المدة بينهم وبين الصدر السالف وآل الحال إلى اندراس بعض كتب الأصول المعتمدة لتسلط حكام الجور والضلال والخوف من إظهارها وانتساخها، وانضم إلى ذلك اجتماع ما وصل إليهم من كتب الأصول في الأصول المشهورة في هذا الزمان، فالتبست الأحاديث المأخوذة من الأصول المعتمدة بالمأخوذة من غير المعتمدة واشتبهت المتكررة في كتب الأصول بغير المتكررة وخفى عليهم قدس الله أرواحهم كثير من تلك الأمور التي كانت سبب وقوع القدماء بكثير من الأحاديث ولم يمكنهم الجري على أثرهم في تمييز ما يعتمد عليه مما لا يركن إليه فاحتاجوا إلى قانون تتميز به الأحاديث المعتبرة عن غيرها والموثوق بها عما سواها فقرروا لنا شكر الله سعيهم ذلك الاصطلاح الجديد وقربوا إلينا البعيد ووصفوا الأحاديث الموردة في كتبهم الاستدلالية بما اقتضاه ذلك الاصطلاح من الصحة و الحسن والتوثيق وأول من سلك هذا الطريق من علمائنا المتأخرين شيخنا العلامة جمال الحق والدين الحسن بن المطهر الحلي قدس الله روحه »
بررسی دقیق این تحلیل، مجالی فراخ تر می طلبد، اما می توان به برخی از اشکالات این تحلیل، چنین اشاره کرد:
1. شواهد نشان می دهد که بسیاری از منابع اصلی و کهن تا زمان سید علی بن طاووس وجود داشته است. (بر پایه فهرست کتابخانه وی)
پس چگونه ممکن است که در زمانی اندک (مثلا از زمان ایشان تا زمان علامه حلی بنیانگزار اصلی رویکرد متأخران) به یک باره این منابع از دسترسی خارج شده و نابود شده باشد؟
2. آیا دست کم بخش هایی از قرائن و شواهدی که قدما بدان تمسک می کردند در زمان علامه حلی وجود نداشته و بر اساس همان مقدار نمی شد که بدان تمسک کرد؟ گر چه بسترهای تغییر رویکرد در زمان شیخ طوسی نیز به چشم می خورد اما هرگز نمی توان هیچ دانشمندی را یافت که پیش از سید احمد بن طاووس و علامه حلی رویکرد رجالی صرف داشته باشد. پس چرا تغییر رویکرد در زمان علامه حلی بدین صورت ناگهانی رخ داده است؟
در این مقوله، نکات بسیاری وجود دارد که با توجه به اهمیت موضوع می توان به تدریج بدان پرداخت.
پاسخ
 سپاس شده توسط 83068 ، مهدی قنبریان ، اعلایی ، رضا اسکندری
#4
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر آنچه که گفته شد مبنی بر اینکه ««بنای علمای شیعه در روایات بر کار فهرستی بوده است نه رجالی.یعنی علمای شیعه تا قرن 7 هجری آنچه برایشان مهم بوده است کتاب بوده است نه فرد.اگر کتاب فرد را قابل اعتماد می دانستند به روایات آن عمل می کردند و به بررسی تک تک افراد روی نمی آوردند و در غیر این صورت به روایات کتاب عمل نمی کردند.»» درست باشد، پس تضعیفات و توثیقات رجالیان متقدم بر اساس متن شناسی بوده و بر مبنای نظرات آیت الله شبیری زنجانی نمی توان به این آرا اعتماد کرد.ایشان می گویند که:
««به طور كلى تضعيفات مبنى بر متن‌شناسى از هر كس باشد اعتبار ندارد، چون بر پايه استنباط و اجتهاد استوار است و ادله حجيت شهادت، شهادت حسى را معتبر‌ مى‌سازد نه شهادت حدسى را.»»
یا حق
پاسخ
#5
حقیر متوجه نشدم چطور از عرض بنده و اینکه بنای کار علما بر کار فهرستی بوده است نتیجه گرفته اید که توثیق و تضعیف بر اساس متن شناسی بوده است؟
کار فهرستی یعنی اعتبار سنجی نسخ کتاب نه اینکه بر اساس متن روایات کسی را توثیق و تضعیف کنند.
به این معنا که وقتی کسی را توثیق می کرده اند یعنی کتاب او را معتبر می دانسته اند و روایات موجود در کتاب او را قابل عمل می دانسته اند. اما منشا این توثیق و تضعیف چه بوده است بحث دیگری است. این مبنا ارتباطی با توثیق و تضعیف بر اساس متن روایات فرد ندارد.

دوست دیگرمان اشکالاتی را بر این مبنا مطرح کرده بودند از جمله اینکه چطور ممکن است کتبی که تا زمان سید طاوس بوده است به یکباره در زمان علامه حلی از بین رفته باشند.
علت این حرف همان است که خودشان اشاره کرده اند که علت رویه جدید علما را از بین رفتن قرائن می دانند.
اما مبنایی که حقیر عرض کردم لزوما به این بیان نیست.
بعد از تجمیع روایات، کتب دست اول کم کم به فراموش سپرده شدند و کنار گذاشته شدند و اگر قبلا می گفتند کتاب فلان فرد معتبر است و روایات آن را معتبر می دانستند دیگر مشخص نبود روایت موجود دقیقا از کتاب چه کسی اخذ شده است.
علاوه که اگر چه شاید برخی از کتب تا زمان سید طاوس باقی مانده بوده باشند اما در اتفاقاتی متعددی که رخ داده است از جمله آتش سوزی کتابخانه شیخ در بغداد و حمله مغول و ... بخش عمده ای از کتب از بین رفته اند.
و ...
مساله کار فهرستی علما قرائن متعددی دارد که اگر دوستان تمایل به بحث داشتند می توانند موضوع جدیدی برای آن باز کنند و در ضمن آن در موردش بحث کنیم.
پاسخ
#6
شما فرموده اید "علمای شیعه تا قرن 7 هجری آنچه برایشان مهم بوده است کتاب بوده است نه فرد".
از اینجا می توان نتیجه گرفت که که توثیقات و یا تضعیفاتی که بدون قراین می باشد از طریق متن شناسی است.چون اساسا روش دیگری موجود نیست. پس یا فهرست نویس و یا مشایخش از طریق متن شناسی به جرح و تعدیل راوی پرداخته اند.
اصلا می توان گفت عباراتی چون واضح الرواية،صحيح الروایه،مضطرب الرواية و... ناظر به متن شناسی اند.
نکته ی دیگر آنجا که فرموده اید:"اگر کتاب فرد را قابل اعتماد می دانستند به روایات آن عمل می کردند و به بررسی تک تک افراد روی نمی آوردند و در غیر این صورت به روایات کتاب عمل نمی کردند"، به نظر می رسد به صورت قطعی نمی توان این سخن را بگوییم. زیرا به عنوان مثال شیخ در فهرست درباره ی طاطری می گوید:و له كتب في الفقه، رواها عن الرجال الموثوق بهم و برواياتهم فلأجل ذلك ذكرناها. و یا نجاشی درباره ی أحمد بن إبراهيم بن المعلى می گوید:و أكثر الرواية عن العامّة و الأخباريّين‏. اساسا می توان گفت که رجالیون متقدم لااقل مشایخ هر یک از روات را بررسی می کرده اند. این را می توان از طعنشان بر رواتی که از ضعفا نقل می کنند یا تحسینشان از کسانی که این را انجام نمی دهند مشاهده نمود.
یا حق
پاسخ
#7
اینکه که کار فهرستی است یعنی اعتبار و عدم اعتبار کتاب بررسی میشده است از کجای این مطلب می فهمید این بررسی لزوما از روی متن روایات موجود در کتاب بوده؟!!
اتفاقا چیزی که خیلی مرسوم بوده است این بوده که با قرائنی که داشتن از جمله ثقه بودن خود فرد، به روایات کتاب اعتماد می کردن. یعنی دقیقا برعکس چیزی که شما تصور کردین.
حقیر به هیچ عنوان تلازمی رو که شما فرمودین درک نمی کنم. اینکه کار فهرستی باشد به این معنا باشد که توثیق فرد بر اساس متن روایات او بوده است!!
اما در مورد جملاتی که نقل کردید از کجای کلام شیخ در مورد کتاب طاطری برداشت کردین که این کتاب را معتبر می دانسته است اما وسائط را هم بررسی میکرده است؟ بر فرض که بپذیریم ایشان با این عبارت می خواهند اعتبار روایات کتاب طاطری را زیر سوال ببرند و آنها را غیر معتبر بدانند اتفاقا بر عکس حرف شما از آن استفاده می شود. که با آنکه روایات کتاب از افراد ثقه نقل شده است اما چون کتاب قابل اعتماد نبوده است به روایاتش عمل نمی کنند. نه اینکه از آن استفاده شود با اینکه کتاب قابل اعتماد بوده است به خاطر وسائط ضعیف به روایات عمل نمی کرده اند.
هم چنین حقیر نفهمیدم عبارت محروم نجاشی چگونه بر کلام شما دلالت دارد.
خوب است برای افرادی مثل من که آشنا به مبانی و ملازمات نیستند، به طور کامل توضیح دهید که چگونه این نتیجه را گرفته اید.
پاسخ
#8
اکثر طرق نجاشی و شیخ به کتب یا اجازه است یا سماع است (اخبر نا و حدثنا) و نیز گاهی قرائت (قرأتُ). یعنی همانطور که می دانید چون وجاده در آن زمان ارزش حدیثی ندارد پس هیچ کدام از کتب وجاده ای به دست شیوخ نرسیده است. پس اعتبار یا عدم اعتبار کتب فقط مستلزم آن است که فهمیده شود که آیا این احادیث صادر از معصوم است یا نیست. یعنی در اینجا صحت انتساب به راوی مورد بحث نیست. چون افراد داخل در طرق به روات، مشایخ اجازه اند و این طرق متواتر است (همانطور که شریف مرتضی می فرماید) و شما در هیچ کدام از فهرستین مشاهده نمی کنید که صحت انتساب یک کتاب به راوی مورد بحث قرار بگیرد مگر آنکه ناقل کتاب فقط یک نفر باشد مانند أبو طالب الازدي الشعرانی.
.
اما شما فرموده اید "اینکه که کار فهرستی است یعنی اعتبار و عدم اعتبار کتاب بررسی میشده است از کجای این مطلب می فهمید این بررسی لزوما از روی متن روایات موجود در کتاب بوده؟!!" اصلا بنده چنین نگفته ام که بررسی اعتبار یا عدم اعتبار کتاب از روی متن شناسی است ( که اتفاقا می تواند باشد) بلکه بنده عرض کرده ام "توثیقات و یا تضعیفاتی که بدون قراین می باشد از طریق متن شناسی است" اساسا اگر قراینی موجود نباشد جرح و تعدیل موخر از کار فهرستی است. برای جرح و تعدیل نیز اصولا روش دیگری در این مورد (یعنی نبودِ قرائن) به جز متن شناسی نیست.البته اینکه آیا در کار فهرستی و یا حتی رجالی قرائن خارجی موجود است و یا اگر می باشد به چه اندازه است و چه قدر قابل اعتماد؛ نیازمند تاپیک دیگری است.
.
اما درباره ی کلام شیخ فکر می کنم اشتباه برداشته کرده اید. شیخ خود دارد می گوید وسائط را بررسی نموده است.(بررسی وسائط بدین معنی نیست که سلسله ی رجال از طاطری تا طوسی بررسی شده بلکه بدین معنی است که از معصوم تا طاطری را بررسی نموده است. چون از طاطری تا شیخ همگی مشایخ اند و طرق متواتر است و در بالا به آن اشاره شد.) شاید مناسب است تمام کلام شیخ را بیاورم:
علي بن الحسن الطاطري الكوفي، كان واقفيا، شديد العناد في مذهبه، صعب العصبية على من خالفه من الإمامية، و له كتب كثيرة في نصرة مذهبه، و له كتب في الفقه، رواها عن الرجال الموثوق بهم و برواياتهم فلأجل ذلك ذكرناها، منها كتاب الحيض، و كتاب المواقيت، و كتاب القبلة، و كتاب فضائل أمير المؤمنين عليه السلام، و كتاب الصداق، و كتاب النكاح، و كتاب الولاية، و كتاب المعرفة، و كتاب الفطرة، و كتاب حجج الطلاق، و قيل إنها أكثر من ثلاثين كتابا، أخبرنا بها كلها أحمد بن عبدون عن أبي الحسن علي بن محمد بن الزبير القرشي عن علي بن الحسن بن فضال، و أبي الملك أحمد بن عمر بن كيسبة النهدي جميعا عنه.
.
کلام نجاشی نیز بسیار واضح است. او درباره ی أحمد بن إبراهيم بن المعلى می گوید:و أكثر الرواية عن العامّة و الأخباريّين‏. یعنی پس از بررسی مشایخ وی مشاهده نموده که او از عامه و اخباریون زیاد نقل نموده است و یا درباره ی کسانی که از ضعفا نقل می کنند مشایخ آن ها را بررسی کرده و سپس نتیجه گرفته است. یعنی همانطور که عرض نموده ام"اساسا می توان گفت که رجالیون متقدم لااقل مشایخ هر یک از روات را بررسی می کرده اند".
و من الله توفیق
یا حق
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  «اصول»  دلالت تعبیر «رضی الله عنه» بر تشیّع و وثاقت راوی haqiqi.1410 1 430 29-اسفند-1401, 04:31
آخرین ارسال: haqiqi.1410
  «رجال»  درباره کتاب اختیار الرجال (رجال کشی) سید حسین کشفی 0 304 16-اسفند-1401, 15:31
آخرین ارسال: سید حسین کشفی
  کتاب الرضا علیه السلام یا کتاب الرضاع؟! محمود رفاهی فرد 1 348 24-مرداد-1401, 16:06
آخرین ارسال: عرفان عزیزی
  درج روایات راوی موسی بن قاسم در کتاب او محمود رفاهی فرد 0 461 22-خرداد-1401, 12:25
آخرین ارسال: محمود رفاهی فرد
  سقطی در کتاب رجال شیخ و الحاق ترجمه ی شخصی به شخص دیگر محمود رفاهی فرد 0 320 27-ارديبهشت-1401, 14:54
آخرین ارسال: محمود رفاهی فرد
  تعیین محدوده ی اخذ شیخ در کتاب رجال از رجال ابن عقده محمود رفاهی فرد 0 259 26-ارديبهشت-1401, 12:44
آخرین ارسال: محمود رفاهی فرد
  تشکیک در عدم ذکر کتاب ابن غضائری در فهرست نجاشی عرفان عزیزی 0 284 13-ارديبهشت-1401, 18:51
آخرین ارسال: عرفان عزیزی
  توثیق مشایخ وراویان جعفر بن بشیر عرفان عزیزی 2 1,474 6-فروردين-1401, 10:19
آخرین ارسال: محمود رفاهی فرد
  مولفه های دخیل در وثاقت راوی محمود رفاهی فرد 4 668 24-اسفند-1400, 14:31
آخرین ارسال: محمود رفاهی فرد
  سعه ی توثیق مستفاد از عدم استثناء مشایخ صاحب نوادر الحکمۀ توسط ابن ولید محمود رفاهی فرد 1 323 27-دي-1400, 13:55
آخرین ارسال: محمود رفاهی فرد

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان