امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
تنقیح موضوع قاعده ی دفع ضرر محتمل
#1
اگر مراد از ضرر محتمل صرفا عقاب باشد می توان حکم به تقدم قبح عقاب بلا بیان بر دفع ضرر محتمل کرد زیرا احتمال عقاب منتفی است اما اگر موضوع اعم از عقاب و ابتلای به مفاسد واقعیه و ترک مصالح واقعیه باشد نمی توان حکم به تقدم قبح عقاب بلا بیان بر دفع ضرر محتمل کرد.مرحوم صاحب منتقی این بحث را مطرح کردند و الذي تنفيه القاعدة هو خصوص العقاب دون مطلق الضرر.......(منتفی الاصول.ج4ص450)البته باید این نکته را هم لحاظ کرد که آیا ضرر منجبر به مصالح بالاتر هم عقل حکم به وجوب دفعش می کند؟به عنوان مثال ما می خواهیم با هواپیما به شهری دیگر برویم همیشه احتمال ضرر وجود دارد و احتمالات غیر عقلایی نیز نیست، در حالی که همه می روند و به این احتمالات اعتنایی نمی کنند. دلیلش این است که مزاحم با مصالح دیگری است. حتی دربحث ما بخصوصه بحث مصلحت تسهیل می باشد لذا بافرض وجود مصلحت جابر حکم عقل به وجوب دفع ضرر واضح نیست.جلسه ی بیست و دوم.9/9
پاسخ
 سپاس شده توسط سید محسن حائری
#2
البته باید این نکته را نیز متذکر شد که آیا دفع مفاسد واقعیه مقطوعه واجب است؟ به عبارتی آیا مصالح و مفاسدی که ملاکات احکام قرار می‌گیرند، چیزهایی هستند که لولا حکم شارع و به صرف انکشافشان، عقل حکم به لزوم استیفای آنها می‌کند؟
خود این سؤال محل بحث می‌باشد.
پاسخ
 سپاس شده توسط حسین .
#3
(20-آذر-1398, 12:22)سید محسن حائری نوشته: البته باید این نکته را نیز متذکر شد که آیا دفع مفاسد واقعیه مقطوعه واجب است؟ به عبارتی آیا مصالح و مفاسدی که ملاکات احکام قرار می‌گیرند، چیزهایی هستند که لولا حکم شارع و به صرف انکشافشان، عقل حکم به لزوم استیفای آنها می‌کند؟
خود این سؤال محل بحث می‌باشد.

اگر مفسده ی واقعیه ی قطعی باشد به طوری که جهت طارئه ی دیگری در کار نباشد عقل حکم به لزوم دفع نمی کند؟منظورتان رادقیق نفهمیدم
پاسخ
 سپاس شده توسط حسین .
#4
بنده هم که موضعم مشخصه! کرارا هم مطلب درباره اش فرستاده ام.
قبح عقاب بلابیان دفع ضرر محتمل(اخروی) را برمی دارد اما اگر احتمال و محتمل محبوب و مبغوض بودن (=اهمیت)چیزی بالا باشد، اصلا شکی برای انسان در وجوب رعایت آن باقی نمی گذارد تا بخواهد قبح عقاب بلا بیان آن را بردارد!
عقلاء هم اینگونه هستند. همه مردم می دانند چیزهایی که برای شخصی مثل زید مهم است، احتیاط در آن برای زید، مطلوب تر از انجام خواسته های کم اهمیت اوست. (مثلا احتیاط در جان یا آبرو خود و خانواده اش برایش از بقیه چیزها مهمتر است.)
بدون این که مطلب نقلی درمیان باشد، خود مردم می دانند که احتیاط در امور مهم از عدم انجام امور غیر مهم اولویت دارد.
اهمیت هم کاملا نسبی است و درجه دارد. این سخن نسبت به همه مراتب صادق است.
هرچیزی اهمیتش بیشتر شود، احتیاطش هم مهمتر می شود.البته به احتمال هم بستگی دارد.همان بحث احتمال و محتمل در مطلوبیت.
کما این که احتیاط در دماء و فروج (در موارد مهمه آن) که گفته می شود، فقط شرعی نیست بلکه عقلی هم هست و علت آن هم همین نکته است.
اصلا به نظر شما اگر هیچ بیان شرعی موجود نبود، آیا احتیاط در جان و عرض(=آبرو) امام، بلکه جان مومنین بلکه آبرو و مال کثیر مومنین، آیا اهمیتش بالاتر از ترک سلام و شکستن نماز و ... نبود؟!
خیلی واضحه! اصلا درکتون نمی کنم چطوری قانع نمی شین!
بحث های اخیرم را هم در این باره ملاحظه بفرمایید.
پاسخ
#5
(24-آذر-1398, 15:41)عرفان عزیزی نوشته:
(20-آذر-1398, 12:22)سید محسن حائری نوشته: البته باید این نکته را نیز متذکر شد که آیا دفع مفاسد واقعیه مقطوعه واجب است؟ به عبارتی آیا مصالح و مفاسدی که ملاکات احکام قرار می‌گیرند، چیزهایی هستند که لولا حکم شارع و به صرف انکشافشان، عقل حکم به لزوم استیفای آنها می‌کند؟
خود این سؤال محل بحث می‌باشد.

اگر مفسده ی واقعیه ی قطعی باشد به طوری که جهت طارئه ی دیگری در کار نباشد عقل حکم به لزوم دفع نمی کند؟منظورتان رادقیق نفهمیدم

مثلا اگر عبد بداند که مولایش تشنه است و از طرفی مولی هیچ دستوری به آوردن آب صادر نکرده است، آیا قواعد مولویت و عبودیت به گونه‌ایست که بر عبد لازم می‌دارد که برای مولایش آب بیاورد؟ آیا اگر آب نیاورد، مولی حق دارد به او بگوید: «درست است که من از تو نخواستم که برایم آب بیاوری، اما حال که می‌دانستی من تشنه بودم چرا برایم آب نیاوردی؟»؟
حقیر، هر چند به این باور نیستم که پاسخ این سؤال منفی باشد، اما در عین حال برایم روشن نیست که پاسخ مثبت باشد.
قواعد مولویت و عبودیت که در اتخاذ مبنا در مورد اصول عملیه‌ی عقلیه تأثیر گذار هستند، چندان درست تنقیح نشده‌اند.
پاسخ
#6
(25-آذر-1398, 21:46)سید محسن حائری نوشته:
(24-آذر-1398, 15:41)عرفان عزیزی نوشته:
(20-آذر-1398, 12:22)سید محسن حائری نوشته: البته باید این نکته را نیز متذکر شد که آیا دفع مفاسد واقعیه مقطوعه واجب است؟ به عبارتی آیا مصالح و مفاسدی که ملاکات احکام قرار می‌گیرند، چیزهایی هستند که لولا حکم شارع و به صرف انکشافشان، عقل حکم به لزوم استیفای آنها می‌کند؟
خود این سؤال محل بحث می‌باشد.

اگر مفسده ی واقعیه ی قطعی باشد به طوری که جهت طارئه ی دیگری در کار نباشد عقل حکم به لزوم دفع نمی کند؟منظورتان رادقیق نفهمیدم

مثلا اگر عبد بداند که مولایش تشنه است و از طرفی مولی هیچ دستوری به آوردن آب صادر نکرده است، آیا قواعد مولویت و عبودیت به گونه‌ایست که بر عبد لازم می‌دارد که برای مولایش آب بیاورد؟ آیا اگر آب نیاورد، مولی حق دارد به او بگوید: «درست است که من از تو نخواستم که برایم آب بیاوری، اما حال که می‌دانستی من تشنه بودم چرا برایم آب نیاوردی؟»؟
حقیر، هر چند به این باور نیستم که پاسخ این سؤال منفی باشد، اما در عین حال برایم روشن نیست که پاسخ مثبت باشد.
قواعد مولویت و عبودیت که در اتخاذ مبنا در مورد اصول عملیه‌ی عقلیه تأثیر گذار هستند، چندان درست تنقیح نشده‌اند.
کلام در دفع ضرر محتمل بود نه بحث حق الطاعه.
پاسخ
#7
(26-آذر-1398, 08:36)عرفان عزیزی نوشته: کلام در دفع ضرر محتمل بود نه بحث حق الطاعه.

طبعا به طریق اولی این بحث مطرح می‌شود که رابطه‌ی مصالح و مفاسد واقعیه با ضرر چیست؟ آیا احتمال مفسده‌ی واقعیه ملازم با احتمال ضرر است؟ چرا ایشان احتمال مفسده را موضوع قاعده‌ی دفع ضرر گرفته‌اند؟
سؤال حقیر از باب اشکال وارد کردن نیست، بلکه واقعا استفهام است. آیا نباید ابتدا رابطه‌ی مفسده‌ی محتمله با ضرر محتمل بررسی گردد؟
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفاع از قاعده ی قبح عقاب بلا بیان در مقابل اشکالات مرحوم روحانی عرفان عزیزی 0 796 18-تير-1399, 05:40
آخرین ارسال: عرفان عزیزی
  تنقیح قاعده ی قبح عقاب بلا بیان عرفان عزیزی 0 1,091 1-ارديبهشت-1399, 12:46
آخرین ارسال: عرفان عزیزی

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان