19-دي-1398, 12:48
استاد درتاریخ 98/9/25فرمودندشهید صدر درتبیین نفی برائت عقلیه فرموده:
برائت عقلی به معنای قبح عقاب بلابیان یک اصل مسلمی در علم اصول شده است از زمان وحید بهبهانی به بعد این قاعده به عنوان یک قاعده مسلم شمرده شده است. اصولیین در بحث تنجیز و تعذیر یک خطای اساسی را مرتکب شده اند و گمان کرده اند که بحث مولویت مولا و بحث تنجیز و تعذیر دو وادی هستند. اصولیین یک بحث دارند که چرا مولا مولویت دارد و چرا حق طاعت دارد و مَنشأیی مانند «لزوم شکر منعم» را ذکر می کنند. سپس یک بحث دیگری به معنای معیار حجیت و معذریت و منجزیت مطرح می کنند که چه چیز هایی به چه دلیل منجز هستند. در بحث قطع می گویند منجزیت ذاتی قطع است و از این کلام به دلالت التزامی می فهمند که پس اگر قطع نباشد آن ذاتی نیز نیست. یعنی در غیر قطع حجیت به معنای منجزیت و معذریت ساقط است، سپس به تعبیر ایشان اصولیین دریک حیرتی می افتند که حکم عقل به قبح عقاب بلابیان که فقط با بیان به معنای قطع برداشته می شود، یک حکم عقلی است که تخصیص بردار نیست، پس در ظنون چه کنند؟ مسئله ی جعل جاعل را در ظنون مطرح می کنند. یعنی درصدد این برآمده اند که برای ظنون علم جعل کنند مانند محقق نایینی رحمه الله. راه صحیح این است که معذریت و منجزیت را باتوجه به دائره ی مولویت مولا بررسی کنیم ، اگر دائره ی مولویت مولا دائره خاصی باشد فقط احکام مقطوع را می گیرد و اگر وسیع تر باشد مظنونات را نیز شامل می شود. واگر وسیع تر باشد وهم به تکلیف را هم شامل می شود ما در بحث منجزیت باید کبرای سعه ی مولویت مولا را روشن کنیم.بعد ایشان به تفاوت موالی عرفیه با مولای حقیقی پرداخته وفرموده هرچه منعم با عظمت تر باشد دائره ی مولویت او آکد است؛ لذا در مولای حقیقی وسیع ترین مولویت ها و حق الطاعۀ ها می باشد(جلسه ی 31)
برائت عقلی به معنای قبح عقاب بلابیان یک اصل مسلمی در علم اصول شده است از زمان وحید بهبهانی به بعد این قاعده به عنوان یک قاعده مسلم شمرده شده است. اصولیین در بحث تنجیز و تعذیر یک خطای اساسی را مرتکب شده اند و گمان کرده اند که بحث مولویت مولا و بحث تنجیز و تعذیر دو وادی هستند. اصولیین یک بحث دارند که چرا مولا مولویت دارد و چرا حق طاعت دارد و مَنشأیی مانند «لزوم شکر منعم» را ذکر می کنند. سپس یک بحث دیگری به معنای معیار حجیت و معذریت و منجزیت مطرح می کنند که چه چیز هایی به چه دلیل منجز هستند. در بحث قطع می گویند منجزیت ذاتی قطع است و از این کلام به دلالت التزامی می فهمند که پس اگر قطع نباشد آن ذاتی نیز نیست. یعنی در غیر قطع حجیت به معنای منجزیت و معذریت ساقط است، سپس به تعبیر ایشان اصولیین دریک حیرتی می افتند که حکم عقل به قبح عقاب بلابیان که فقط با بیان به معنای قطع برداشته می شود، یک حکم عقلی است که تخصیص بردار نیست، پس در ظنون چه کنند؟ مسئله ی جعل جاعل را در ظنون مطرح می کنند. یعنی درصدد این برآمده اند که برای ظنون علم جعل کنند مانند محقق نایینی رحمه الله. راه صحیح این است که معذریت و منجزیت را باتوجه به دائره ی مولویت مولا بررسی کنیم ، اگر دائره ی مولویت مولا دائره خاصی باشد فقط احکام مقطوع را می گیرد و اگر وسیع تر باشد مظنونات را نیز شامل می شود. واگر وسیع تر باشد وهم به تکلیف را هم شامل می شود ما در بحث منجزیت باید کبرای سعه ی مولویت مولا را روشن کنیم.بعد ایشان به تفاوت موالی عرفیه با مولای حقیقی پرداخته وفرموده هرچه منعم با عظمت تر باشد دائره ی مولویت او آکد است؛ لذا در مولای حقیقی وسیع ترین مولویت ها و حق الطاعۀ ها می باشد(جلسه ی 31)