8-بهمن-1398, 11:55
استاد شهیدی در بحث حقیقت استعمال فرموده اند: مسالک وضع در بحث استعمال تأثیر گذار نیست؛ چون هر یک از مسالک وضع که اختیار شود، در بحث استعمال بالوجدان قابل ذکر است که استعمال متقوم به این نیست که لفظ در هنگام استعمال متحد با معنا دیده شده و فانی تصوری در معنا باشد.
البته عادتاً در مورد لفظ لحاظ آلی شده و از خلال لفظ، به معنا نظر می شود، اما اینکه به لفظ لحاظ آلی شده و فانی در معنا دیده شود، شرط و مقوم استعمال نیست. شاهد این مطلب این است که بالوجدان استعمالِ لفظ در اکثر از معنا، ممکن بوده و تحقق هم پیدا کرده است، در حالی که اگر استعمال خصوص فانی دیدن لفظ در معنا بود، همان طور که در کلام صاحب کفایه مطرح شده است، امکان نداشت که یک شیء عین دو شیء دیده شود؛ لذا جواز استعمال لفظ در اکثر معنای واحد حاکی از این است که استعمال، فنای لفظ در معنا نیست بلکه جعل لفظ به عنوان مبرز معنا است.
بنابراین با توجه به نکته ذکر شده ممکن است کسی در بحث وضع همانند آقای سیستانی قائل شود که وضع در صورتی است که علقه وضعی به نحوی باشد که عرف لفظ را متحد با معنا دیده و بین آنها هوهویت تصوریه ایجاد شود، اما در بحث استعمال این مطلب را مقوم استعمال ندانسته بلکه لفظ را صرفا مبرز معنا ببیند؛ چون اگرچه استعمال در طول وضع است، اما لازم نیست که دقیقا مطابق وضع باشد و لذا آقای سیستانی در عین اینکه در وضع قائل به هوهویت تصوریه شده اند، استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد را جایز دانسته اند. از طرف دیگر مرحوم آخوند در تعریف وضع از تعبیر به اختصاص لفظ به معنا استفاده کرده اند که معنای کلام ایشان علامیت لفظ نسبت به معنا است، در عین حال در مورد استعمال قائل شده اند که لفظ، فانی در معنا دیده می شود.
درس خارج اصول، 98.10.03