8-بهمن-1398, 22:04
تبادری که علامت وضع است سه رکن دارد:رکن اول،سرعت انتقال به تصور معنا از تصور لفظ است. رکن دوم این است که این تبادر از حاق لفظ باشد نه بر اساس قرینه خارج از لفظ. این دو رکن ثبوتی هستند اما رکن اثباتی آن (که از کجا بتوان تشخیص داد که این انسباق ناشی از حاق لفظ است نه قرینه)، اطراد تبادر است. علم به استناد تبادر به حاق لفظ بر اساس علم وجدانی است یعنی میداند هیچ قرینهای وجود ندارد که موجب انسباق لفظ از معنا شده باشد و یکی از اسباب متعارف این علم،اطراد تبادر است که گاهی بر اساس لحاظ استعمالات مختلف با اموری که قرینیت آنها محتمل است رخ میدهد یعنی انسباق این لفظ با معنا سنجیده میشود در یک استعمال که احتمال دارد این انسباق بر اساس قرینیت چیزی باشد و بعد در استعمال دیگری که احتمال دارد چیزی دیگر قرینه بر آن باشد و بعد در استعمال دیگر و ... در این صورت وقتی در همه این استعمالات معنای واحدی به ذهن انسباق پیدا میکند نشانه این است که این انسباق از حاق لفظ است و گرنه نباید در این استعمالات مختلف که احتمال قرینیت امور مختلفی (نه واحد) بود معنای واحدی به ذهن منسبق میشد.درس اصول9/9/98