امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
تسامح در تطبیق
#1
معنای لفظ باید با در نظر گرفتن مسامحات عرفی در مفهوم باشد یعنی اگر جایی عرف در مفهوم مسامحاتی داشته باشد،همان معنا با آن مسامحات معنای لفظ خواهد بود.پس اگر عرف رنگ خون را خون نداند به این معنا که لفظ دم برای آن وضع نشده باشد دلیل نجاست دم شامل آن نمی‌شود هر چند به دقت عقلی در رنگ خون هم ذراتی از خون وجود داشته باشد. یا مثلا ظهور یک کیلو گندم بر نهصد و نود گرم گندم و ده گرم خاک هم منطبق باشد.
این در مقابل تسامح در تطبیق است که مسامحات عرفی در تطبیق مفاهیم حجت نیست و تطبیق مفهوم بر مصادیق باید بر اساس دقت عقلی باشد اما مسامحات عرفی در مفهوم و معنا این طور نیست به این معنا که همان مسامحه عرفی هم جزء معنای موضوع له است.لذا اگر نهصد و نود گرم گندم (با همان خاکی که همراه آن است) را تحویل دهند عرف آن را یک کیلو گندم به حساب می‌آورد اما این مسامحه در تطبیق است و مسامحه در تطبیق تعبیر دیگری از ترتب حکم آن موضوع بر همین مصداق است که تعبیر دیگری از حکومت است و حکومت مجاز است نه حقیقت و چون عرف منبع حکم نیست بلکه شرع منبع حکم است ترتب حکم از نظر عرف، معیار نیست. حتی ممکن است در برخی موارد عرف کاشف از نظر و حکم شرع هم باشد (در فرض عدم ردع) اما آنچه از عرف اخذ می‌شود صرفا تحدید معناست و اما تطبیق آن مفهوم و معنا بر مصادیق بر عهده عقل است و تسامحات عرفی در تطبیق معتبر نیستند و این تسامح در تطبیق به معنای تسامح در تطبیق حکم و مترتب کردن حکم بر همین فردی است که حقیقتا مصداق آن مفهوم نیست.درس اصول98/9/17
 
پاسخ
#2
تسامح در تطبیق مانعی ندارد زیرا درزمان ائمه حتما مسامحه میشده در تطبیقات مفاهیم بر مصادیق و ائمه ردع نکردند لذا مرجعیت عرف هم در فهم معناست و هم در تطبیق مفهوم بر مصداق
پاسخ
#3
(28-بهمن-1398, 16:02)عرفان عزیزی نوشته: تسامح در تطبیق مانعی ندارد زیرا درزمان ائمه حتما مسامحه میشده در تطبیقات مفاهیم بر مصادیق و ائمه ردع نکردند لذا مرجعیت عرف هم در فهم معناست و هم در تطبیق مفهوم بر مصداق
برای این حتما که می فرمایید مثال می آورید؟؟؟
پاسخ
#4
بالاخره رنگ خون باقی می مانده برخی ذرات ریز منی درلباس ها می مانده. آب خالصی که باید خلیط نداشته باشد و میت را با آن غسل دهند هیچ خلیطی به دق عقلی نداشته است ؟...
پاسخ
#5
ضابطه کلی اینست که هر چه را متکلم به عرف واگذار کند مرجع در آن عرف است و این بازگشت دارد به مقدمات حکمت به این بیان که غرض متکلم از بیان قانون شرع اینست که مخاطب به آن جامه عمل بپوشاند لذا اگر می بیند مخاطب در تطبیقات به شکل ناخودآگاه تسامحاتی دارد که خود بدان معترف نیست می بایست تذکر دهد و الا به حسب ظهور حالش به این تطبیق تسامحی راضی است پس حکمت قانون گذار اقتضا می‌کند اگر چنانچه از مخاطبش تطبیق عقلی و دقیق می خواهد تذکر دهد و الا غرضش نقض میشود است حال اسمش را بگذارید حکومت یا مجاز . مهم اینست که ظهور حال متکلم و مقصود او را بفهمیم که از مخاطبش میخواهد .
پاسخ
#6
ضابطه کلی اینست که هر چه را متکلم به عرف واگذار کند مرجع در آن عرف است و این بازگشت دارد به مقدمات حکمت به این بیان که غرض متکلم از بیان قانون شرع اینست که مخاطب به آن جامه عمل بپوشاند لذا اگر می بیند مخاطب در تطبیقات به شکل ناخودآگاه تسامحاتی دارد که خود بدان معترف نیست می بایست تذکر دهد و الا به حسب ظهور حالش به این تطبیق تسامحی راضی است پس حکمت قانون گذار اقتضا می‌کند اگر چنانچه از مخاطبش تطبیق عقلی و دقیق می خواهد تذکر دهد و الا غرضش نقض میشود است حال اسمش را بگذارید حکومت یا مجاز . مهم اینست که ظهور حال متکلم و مقصود او را بفهمیم که از مخاطبش میخواهد .
همانطور که در یکی از پستها نوشته آید اصل حقیقت موضوعیت ندارد بلکه ملاک و میزان ظهور است .
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  بازگشت اجتماع امر و نهی در مجمع به اجتماع ترخیص در تطبیق مامور به و نهی از آن محمد خداپرست 0 135 4-خرداد-1402, 10:57
آخرین ارسال: محمد خداپرست

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان