امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
تقیه ی امیرالمومنین!
#1
ظاهر موثقه ی سکونی که از امام صادق نقل می کند و ایشان هم از امیرالمومنین این است که اگر از شخصی سوال شد که زنت را طلاق دادی؟و او گفت بله درهمین زمان طلاق داده است با مراجعه ی به فتاوای عامه کشف می شود که این روایت تقیه ای است.حال سوال این است که اگر امام می خواهند تقیه کنند چرا از امیرالمومنین نقل می کنند؟درجواب می توان گفت که شاید امیرالمونین هم تقیه ای جواب داده بودند و امام هم همان جواب تقیه ای حضرت امیر را نقل کردند.سوال دیگر این است که حضرت امیر با این که حاکم بودند چطور تقیه می کردند؟درجواب از این سوال نقل قولی از رجال کشی نقل می شود تا فضای زمان حضرت بیشتر معلوم شود در مقدمه‌ی رجال کشی چنین آمده است: امام باقر فرمود امیرالمومنین با دشمنانش می جنگید و حال آنکه دربین اصحابش 5نفر به حق معرفت وامامت ایشان آگاه بودند. صاحب قاموس الرجال درذیل این حدیث نقل می کند که درجنگ صفین منادی اهل شام می گفت به همراه ما طیب فرزند طیب است عبید الله ابن عمر. ودرسپاه امیرالمومنین منادی اهل عراق می گفت به همراه ما طیب ابن طیب است محمد بن ابی بکر.لذا تقیه ی حضرت امیر هم وجیه است.98/11/6
پاسخ
#2
(8-ارديبهشت-1399, 06:06)عرفان عزیزی نوشته: ظاهر موثقه ی سکونی که از امام صادق نقل می کند و ایشان هم از امیرالمومنین این است که اگر از شخصی سوال شد که زنت را طلاق دادی؟و او گفت بله درهمین زمان طلاق داده است با مراجعه ی به فتاوای عامه کشف می شود که این روایت تقیه ای است.حال سوال این است که اگر امام می خواهند تقیه کنند چرا از امیرالمومنین نقل می کنند؟درجواب می توان گفت که شاید امیرالمونین هم تقیه ای جواب داده بودند و امام هم همان جواب تقیه ای حضرت امیر را نقل کردند..98/11/6

به نظر می رسد این نظریه در تعارض کامل با نظر حاج آقای والد ایشان می باشد متن زیر درس خارج آیت الله سیدموسی شبیری زنجانی است

نقل قول:چنين تقيه‌اى هم بى معناست كه امام صادق عليه السلام يك چيزهايى را به امير المؤمنين عليه السلام بر خلاف واقع‌ نسبت بدهد و بگويد امير المؤمنين عليه السلام چنين فرمودند، حالا اگر خود حضرت [امام صادق عليه السلام] بفرمايند كه ... مى‌توان آن را حمل بر تقيه كرد، اما نسبت كذب و آن هم به امير المؤمنين عليه السلام بسيار مستبعد است و اين فتواى خودش [امام صادق عليه السلام] است

كتاب نكاح (زنجانى)، ج‌25، ص: 7795‌
https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1652
قطع قلم به قیمت نان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق
پاسخ
#3
(8-ارديبهشت-1399, 06:06)عرفان عزیزی نوشته: ظاهر موثقه ی سکونی که از امام صادق نقل می کند و ایشان هم از امیرالمومنین این است که اگر از شخصی سوال شد که زنت را طلاق دادی؟و او گفت بله درهمین زمان طلاق داده است با مراجعه ی به فتاوای عامه کشف می شود که این روایت تقیه ای است.... .سوال دیگر این است که حضرت امیر با این که حاکم بودند چطور تقیه می کردند؟درجواب از این سوال نقل قولی از رجال کشی نقل می شود تا فضای زمان حضرت بیشتر معلوم شود در مقدمه‌ی رجال کشی چنین آمده است: امام باقر فرمود امیرالمومنین با دشمنانش می جنگید و حال آنکه دربین اصحابش 5نفر به حق معرفت وامامت ایشان آگاه بودند. صاحب قاموس الرجال درذیل این حدیث نقل می کند که درجنگ صفین منادی اهل شام می گفت به همراه ما طیب فرزند طیب است عبید الله ابن عمر. ودرسپاه امیرالمومنین منادی اهل عراق می گفت به همراه ما طیب ابن طیب است محمد بن ابی بکر.لذا تقیه ی حضرت امیر هم وجیه است.98/11/6

بله روشن است که امام را به چشم حاکم و سلطان نگاه می کردند نه امام معصوم، ولی این چه ارتباطی به استفتای فقهی از امام معصوم دارد؟ بطور مثال خلیفه دوم نیز امیرالمؤمنین را به عنوان امام معصوم قبول نداشته است ولی هیچ ایرادی نمی دیده است که مشکلات فقهی خود را از امیرالمؤمنین بپرسد و سپس با افتخار و علنی بگوید لولا علی لهلک عمر
چون اختلاف بر سر امامت منصوص امیرالمؤمنین بود ولی بر سر مقام فقاهت که خود خلیفه دوم همیشه به استفتا فقهی از امیرالمؤمنین افتخار می کرده است چه رسد به دیگران


نقل قول:مردم و اطرافيان اميرالمؤمنين را مي‌خواستند و اميرالمؤمنين مسئله مي‌گفت و عمر را ساکت مي‌کرد و يا حق الله و حق الناس بوده و معمولاً در رجمها و قصاصها و ديات بوده است. اما خوبيش به اين بود که حرف اميرالمؤمنين را مي‌شنيد و نداريم جايي که شيعه يا سني نقل کند که عمر مخالفت اميرالمؤمنين کرده باشد و گفته‌ي اميرالمؤمنين را عمل نکرده باشد...  معمولاً از تاريخ به خوبي فهميده مي‌شود و قضاوتهاي اميرالمؤمنين و از روايتهاي سني و شيعه به خوبي فهميده مي‌شود که عمر در مقابل اينگونه مسائل با اميرالمؤمنين مخالفت نمي‌کرد و هرچه اميرالمؤمنين مي‌فرمودند قبول مي‌کرد. 
https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/m...91/920328/
قطع قلم به قیمت نان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق
پاسخ
#4
نسبت به کلام والد معظمشان منافاتی شاید نباشد زیرا استاد جایی را می گویند که احتمال دارد خود امیرالمومنین نیز تقیه کرده باشد والد معظم بحث کذب را مطرح کردند که طبعا احتمال تقیه ی خود امیرالمومنین منتفی است وکلام ایشان نسبت به موردی که احتمال تقیه ی خود حضرت امیر باشد ساکت است.
نسبت به کلام اخیرتان می توان گفت که درست است که خود خلیفه ی ثانی ابائی نداشته از سوال از امیرالمومنین اما بعد از خلافت خلفای سه گانه فضای حاکم جوری شده بود که حضرت امیر با بسیاری از بدعتها نتوانستند مبارزه کنند یعنی تقیه از پیروان خلفای سه گانه کاملا وجیه بوده لذا حضرت وقتی از صلاه تراویح نهی می کنند در سپاه خودشان کسانی که درکنار ایشان می جنگیدند و طبعا جان خود را هم در راه ایشان می دادند گفتند یا اهل الاسلام غیرت سنه عمر.مرحوم کلینی در جلد 8کافی (چاپ اسلامیه)ص58این روایت را آورده که حضرت بیش از بیست مورد انحرافاتی را می شمارند که به خاطر عملکرد خلفای پیشین توان اصلاح آنها را نداشتند با توجه به این فضا کاملا وجیه هست که ایشان با اینکه حاکم بوده اند بخواهند تقیه کنند.ادعای حضرت استاد این نیست که تمام دوران حیات امیرالمومنین تقیه ای بوده بلکه بخشی از آن که بیشتر ناظر به بعد خلافت است مقصود است.اینکه منادی سپاه امام ابوبکر را طیب می خواند نشانگر عظمت خلیفه ی اول در بین برخی سپاهیان امام بوده ومخالفت با سنن او برای امام هزینه داشته است.شاید به خاطر مصالحی مثل عدم تفرقه حضرت تقیه کنند و حکم واقعی را نگویند.به روایت مورد اشاره حتما مراجعه بفرمایید  
پاسخ
 سپاس شده توسط علاوی
#5
(10-ارديبهشت-1399, 05:59)عرفان عزیزی نوشته: نسبت به کلام اخیرتان می توان گفت که درست است که خود خلیفه ی ثانی ابائی نداشته از سوال از امیرالمومنین اما بعد از خلافت خلفای سه گانه فضای حاکم جوری شده بود که حضرت امیر با بسیاری از بدعتها نتوانستند مبارزه کنند یعنی تقیه از پیروان خلفای سه گانه کاملا وجیه بوده لذا حضرت وقتی از صلاه تراویح نهی می کنند در سپاه خودشان کسانی که درکنار ایشان می جنگیدند و طبعا جان خود را هم در راه ایشان می دادند گفتند یا اهل الاسلام غیرت سنه عمر.مرحوم کلینی در جلد 8کافی (چاپ اسلامیه)ص58این روایت را آورده که حضرت بیش از بیست مورد انحرافاتی را می شمارند که به خاطر عملکرد خلفای پیشین توان اصلاح آنها را نداشتند با توجه به این فضا کاملا وجیه هست که ایشان با اینکه حاکم بوده اند بخواهند تقیه کنند.ادعای حضرت استاد این نیست که تمام دوران حیات امیرالمومنین تقیه ای بوده بلکه بخشی از آن که بیشتر ناظر به بعد خلافت است مقصود است.اینکه منادی سپاه امام ابوبکر را طیب می خواند نشانگر عظمت خلیفه ی اول در بین برخی سپاهیان امام بوده ومخالفت با سنن او برای امام هزینه داشته است.شاید به خاطر مصالحی مثل عدم تفرقه حضرت تقیه کنند و حکم واقعی را نگویند.به روایت مورد اشاره حتما مراجعه بفرمایید 


متن روایت فوق را می آورم ، آنچه در روایت قابل تأمل است این است که این روایت «خطبه» بوده است و سؤال این است که این چگونه تقیه ای است که أمیرالمؤمنین در خطبه خود اشاره می کنند که این موارد انحراف است یعنی ترسی از بیان مسأله ندارند.

نکته دیگر این است که موارد انحراف تصریح شده است که ایشان از اجبار مردم نگران هستند و اقدام به تصحیح این انحرافات نمی کنند (نه اینکه از بیان مسأله نگران باشند) بطور مثال می فرمایند اجبار می کردند که بسم الله را جهریه بگویند یا مقام ابراهیم را به جای خود باز می گرداندند یا ... یعنی از بیان نظرشان تقیه ای ندارند ولی از عملی کردن نظرشان خودداری می کنند چون یاری ندارند.

نقل قول:(خطبة لأمير المؤمنين عليه السلام) 21 - علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن حماد بن عيسى، عن إبراهيم بن عثمان، عن سليم بن قيس الهلالي قال: خطب أمير المؤمنين (عليه السلام) فحمد الله وأثنى عليه ثم صلى على النبي (صلى الله عليه وآله)، ثم قال: ألا إن أخوف ما أخاف عليكم خلتان [5]: اتباع الهوى وطول الامل أما اتباع الهوى فيصد عن الحق وأما طول الامل فينسي الآخرة، ألا إن الدنيا قد ترحلت مدبرة وإن الآخرة قد ترحلت مقبلة ولكن واحدة بنون، فكونوا من أبناء الآخرة ولا تكونوا من أبناء الدنيا فإن اليوم عمل ولا حساب وإن غدا حساب ولا عمل وإنما بدء وقوع الفتن من أهواء تتبع وأحكام تبتدع، يخالف فيها حكم الله يتولى فيها رجال رجالا، ألا إن الحق لو خلص لم يكن اختلاف ولو أن الباطل خلص لم يخف على ذي حجى [6] لكنه يؤخذ
[5] اي خصلتان.
[6] الحجى - بالكسر -: العقل.

++++++++++++++

من هذا ضغث ومن هذا ضغث [1] فيمزجان فيجللان [2] معا فهنالك يستولى الشيطان على أوليائه ونجا الذين سبقت لهم من الله الحسنى، إني سمعت رسول الله (صلى الله عليه وآله) يقول: كيف أنتم إذا لبستم فتنة يربو فيها الصغير [3] ويهرم فيها الكبير، يجري الناس عليها ويتخذونها سنة فإذا غير منها شئ قيل: قد غيرت السنة وقد أتى الناس منكرا ثم تشتد البلية وتسبى الذرية وتدقهم الفتنة كما تدق النار الحطب وكما تدق الرحا بثفالها [4] ويتفقهون لغير الله ويتعلمون لغير العمل ويطلبون الدنيا بأعمال الآخرة. ثم أقبل بوجهه وحوله ناس من أهل بيته وخاصته وشيعته فقال: قد عملت الولاة قبلي أعمالا خالفوا فيها رسول الله (صلى الله عليه وآله) متعمدين لخلافه، ناقضين لعهده مغيرين لسنته ولو حملت الناس على تركها وحولتها إلى مواضعها وإلى ما كانت في عهد رسول الله (صلى الله عليه وآله) لتفرق عني جندي حتى أبقى وحدي أو قليل من شيعتي الذين عرفوا فضلي وفرض إمامتي من كتاب الله عز وجل وسنة رسول الله (صلى الله عليه وآله)، أرأيتم لو أمرت بمقام إبراهيم (عليه السلام) [5] فرددته إلى الموضع الذي وضعه فيه رسول الله (صلى الله عليه وآله)، ورددت فدك إلى ورثة فاطمة (عليها السلام) [6] و رددت صاع رسول (صلى الله عليه وآله) كما كان [7]، وأمضيت قطائع أقطعها رسول الله (صلى الله عليه وآله)

[1] الضغث - بالكسر -: قبضة من حشيش مخالطة الرطب باليابس.
[2] جللت الشئ: إذا غطيته. وفي بعض النسخ [فيجتمعان] وفي بعضها [فيجلبان].
[3] اي يكبر وهو كناية عن امتدادها.
[4] بالمثلثة والفاء في النهاية: في حديث على (عليه السلام): " وتدقهم الفتن دق الرحا بثفالها "
الثفال - بالكسر -: جلدة تبسط تحت رحا اليد ليقع عليها الدقيق، ويسمى الحجر الأسفل: ثفالا بها
والمعنى انها تدقهم دق الرحا للحب إذا كانت مثفلة ولا تثفل الا عند الطحن.
[5] إشارة إلى ما فعله عمر من تغيير المقام عن الموضع الذي وضعه فيه رسول الله (صلى الله عليه وآله)
إلى موضع كان فيه في الجاهلية رواه الخاصة والعامة. راجع كتاب النص والاجتهاد للعلامة الجليل سماحة
السيد شرف الدين العاملي - مد ظله -.
[6] قصة فدك مشهورة لا تحتاج إلى البيان.
[7] الصاع في النهاية هو مكيال يسع أربعة امداد والمد عند الشافعي وفقهاء الحجاز رطل و
ثلث بالعراقي وعند أبو حنيفة المد رطلان وبه اخذ فقهاء العراق فيكون الصاع خمسة أرطلان وثلثا
أو ثمانية أرطال وعند الشيعة على ما في كتاب الخلاف في حديث زرارة عن أبي جعفر (عليه السلام) قال:
كان رسول (صلى الله عليه وسلم) يتوضأ بمد ويغتسل بصاع والمد رطل ونصف والصاع ستة أرطال يعني رطل
المدينة ا ه‌. وهو تسعة بالعراقي.

++++++++++++++++++

لأقوام لم تمض لهم ولم تنفذ [1]، ورددت دار جعفر إلى ورثته وهدمتها من المسجد [2] ورددت قضايا من الجور قضي بها [3]، ونزعت نساءا تحت رجال بغير حق فرددتهن إلى أزواجهن [4] واستقبلت بهن الحكم في الفروج والأرحام، وسبيت ذراري بني تغلب [5]، ورددت ما قسم من أرض خيبر، ومحوت دواوين العطايا [6] وأعطيت كما كان رسول الله (صلى الله عليه وآله) [7]

[1] القطيعة: طائفة من أرض الخراج " اقطعها " اي عينها وعزلها. (في).
[2] كأنهم غصبوها وأدخلوها في المسجد. (في).
[3] ذلك كقضاء عمر بالعول والتعصيب في الإرث وكقضائه بقطع السارق من معصم الكف
ومفصل ساق الرجل خلافا لما أمر به النبي (صلى الله عليه وآله وسلم) من ترك الكف والعقب وانفاذه
في الطلاق الثلاث المرسلة ومنعه من بيع أمهات الأولاد وان مات الولد وقال: هذا رأى رأيته
فأمضاه على الناس إلى غير ذلك من قضاياه وقضايا الآخرين. (في).
[4] كمن طلقت بغير شهود وعلى غير طهر كما أبدعوه ونفذوه وغير ذلك. (في)
[5] لان عمر رفع عنهم الجزية فيهم ليسوا باهل ذمة فيحل سبى ذراريهم كما روى عن الرضا
(عليه السلام) أنه قال: ان بنى تغلب من نصارى العرب انفوا واستنكفوا من قبول الجزية وسألوا
عمر ان يعفيهم عن الجزية ويؤدوا الزكاة مضاعفا فخشي أن يلحقوا بالروم فصالحهم على أن صرف
ذلك عن رؤوسهم وضاعف عليهم الصدقة فرضوا بذلك وقال محيي السنة (البغوي) روي أن عمر بن الخطاب رام نصارى العرب على الجزية فقالوا: نحن عرب لا نؤدي ما يؤدي العجم ولكن خذ منا
كما يأخذ بعضكم من بعض يعنون الصدقة فقال عمر: هذا فرض الله على المسلمين قالوا: فزد ما شئت
بهذا الاسم لا باسم الجزية فراضاهم على أن ضعف عليهم الصدقة. (آت).
[6] أشار بذلك إلى ما ابتدعه عمر في عهده من وضعه الخراج على أرباب الزراعات و
الصناعات والتجارات لأهل العلم وأصحاب الولايات والرئاسات والجند وجعل ذلك عليهم بمنزلة
الزكاة المفروضة ودون دواوين وأثبت فيها أسماء هؤلاء وأسماء هؤلاء وأثبت لكل رجل من
الأصناف الأربعة ما يعطى من الخراج الذي وضعه على الأصناف الثلاثة وفضل في الاعطاء بعضهم
على بعض ووضع الدواوين على يد شخص سماه صاحب الديوان وأثبت له أجرة من ذلك الخراج
وعلى هذه البدعة جرت سلاطين الجور وحكامهم إلى الان ولم يكن شئ من ذلك على عهد رسول الله
(صلى الله عليه وآله) ولا على عهد أبي بكر وإنما الخراج للامام فيما يختص به من الأراضي خاصة يصنع
به ما يشاء. (في).
[7] اي لا اجعله لقوم دون قوم حتى يتداولوه بينهم ويحرموا الفقراء.

++++++++++++

يعطي بالسوية ولم أجعلها دولة بين الأغنياء وألقيت المساحة [1]، وسويت بين المناكح [2] وأنفذت خمس الرسول كما أنزل الله عز وجل وفرضه [3] ورددت مسجد رسول الله (صلى الله عليه وآله) إلى ما كان عليه [4]، وسددت ما فتح فيه من الأبواب، وفتحت ما سد منه، وحرمت المسح على الخفين، وحددت على النبيذ [5] وأمرت باحلال المتعتين [6] وأمرت بالتكبير على الجنائز خمس تكبيرات [7] وألزمت الناس الجهر ببسم الله الرحمن الرحيم [8]

[1] إشارة إلى ما عده الخاصة والعامة من بدع عمر أنه قال: ينبغي مكان هذا العشر ونصف
العشر دراهم نأخذها من أرباب الاملاك فبعث إلى البلدان من مسح على أهلها فألزمهم الخراج
فأخذ من العراق يوما يليها ما كان اخذه منهم ملوك الفرس على كل جريب درهما واحدا وقفيزا
من أصناف الحبوب واخذ من مصر ونواحيها دينارا وإردبا عن مساحة جريب كما كان يأخذ منهم
ملوك الإسكندرية وقد روى محيي السنة وغيره عن علمائهم عن النبي (صلى الله عليه وآله) أنه قال:
" منعت العراق درهمها وقفيزها ومنعت الشام مدها ودينارها ومنعت مصر إردبها ودينارها " والإردب
لأهل مصر أربعة وستون منا وفسره أكثرهم بأنه قد محى ذلك شريعة الاسلام وكان أول بلد مسحه
عمر بلد الكوفة وتفصيل الكلام في ذكر هذه البدع موكول إلى الكتب المبسوطة التي دونها أصحابنا
لذلك كالشافي للسيد المرتضى. (آت).
[2] بان يزوج الشريف والوضيع كما فعله رسول الله (صلى الله عليه وآله) وزوج بنت عمه مقدادا
(آت). أو إشارة إلى ما ابتدعه عمر من منعه غير قريش ان يتزوج في قريش ومنعه العجم من التزويج
في العرب. (في).
[3] إشارة إلى منع عمر أهل البيت خمسهم كما يأتي بيانه في آخر هذه الخطبة. (في).
[4] يعني أخرجت منه ما زادوه فيه. " وسددت ما فتح فيه من الأبواب " إشارة إلى ما نزل
به جبرئيل (عليه السلام) من الله سبحانه من أمره النبي (صلى الله عليه وآله وسلم) بسد الأبواب من
مسجده الا باب علي وكأنهم قد عكسوا الامر بعد رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) (في).
[5] إشارة إلى ما ابتدعه عمر من اجازته المسح على الخفين في الوضوء ثلاثا للمسافر ويوما
وليلة للمقيم وقد روت عائشة عن النبي (صلى الله عليه وآله وسلم) أنه قال: " أشد الناس حسرة
يوم القيامة من رأى وضوءه على جلد غيره ". " وحددت على النبيذ " وذلك انهم استحلوه. (في).
[6] يعني متعة النساء ومتعة الحج، قال عمر: " متعتان كانتا على عهد رسول الله (صلى الله عليه
وآله وسلم) وانا أحرمهما وأعاقب عليهما: متعة النساء ومتعة الحج ". (في).
[7] وذلك أن النبي (صلى الله عليه وآله) كان يكبر على الجنائز خمسا، لكن الخليفة الثاني راقه
أن يكون التكبير في الصلاة عليها أربعا فجمع الناس على الأربع، نص على ذلك جماعة من اعلام
الأمة كالسيوطي (نقلا عن العسكري) حيث ذكر أوليات عمر من كتابه (تاريخ الخلفاء) وابن الشحنة
حيث ذكر وفاة عمر سنة 23 من كتابه (روضة المناظر) المطبوع في هامش تاريخ ابن الأثير وغيرهما
من اثبات المتتبعين. (نقل عن كتاب النص والاجتهاد ص 152).
[8] وذلك انهم يتخافتون بها أو يسقطونها في الصلاة. (في).

++++++++++++++

وأخرجت من أدخل مع رسول الله (صلى الله عليه وآله) في مسجده ممن كان رسول الله (صلى الله عليه وآله) أخرجه، وأدخلت من اخرج بعد رسول الله (صلى الله عليه وآله) ممن كان رسول الله (صلى الله عليه وآله) أدخله [1] وحملت الناس على حكم القرآن وعلى الطلاق على السنة [2]، وأخذت الصدقات على أصنافها وحدودها [3]، ورددت الوضوء والغسل والصلاة إلى مواقيتها وشرائعها ومواضعها [4]، ورددت أهل نجران إلى مواضعهم [5]، ورددت سبايا فارس وسائر الأمم إلى كتاب الله وسنة نبيه (صلى الله عليه وآله) إذا لتفرقوا عني والله لقد أمرت الناس أن لا يجتمعوا في شهر رمضان إلا في

[1] لعل المراد اخراجهما حيث دفنا والمراد باخراج الرسول إياهما سد بابهما عن المسجد.
" وأدخلت من اخرج " لعل المراد به نفسه (عليه السلام) وباخراجه سد بابه وبادخاله فتحه. (في).
[2] وذلك انهم خالفوا القرآن في كثير من الأحكام منها وجوب الاشهاد على الطلاق وعدم
وجوبه على النكاح فإنهم عكسوا الامر في ذلك وأبطلوا عدة من أحكام الطلاق وأبدعوا فيه
بآرائهم. (في)
[3] اي اخذتها من أجناسها التسعة وهي الدنانير والدراهم والحنطة والشعير والتمر والزبيب
والإبل والغنم والبقر فإنهم أوجبوها في غير ذلك وتفصيل الكلام توجد في كتب القوم. وقوله
(عليه السلام): " وحدودها " اي نصابها.
[4] ذلك انهم خالفوا في كثير منها كابداعهم في الوضوء مسح الاذنين وغسل الرجلين والمسح
على العمامة والخفين وانتقاضه بملامسة النساء ومس الذكر وأكل ما مسته النار وغير ذلك مما لا ينقضه
وكابداعهم الوضوء مع غسل الجنابة واسقاط الغسل في التقاء الختانين من غير انزال واسقاطهم من
الاذان " حي على خير العمل " وزيادتهم فيه " الصلاة خير من النوم " وتقديمهم التسليم على التشهد الأول
في الصلاة مع أن الفرض من وضعه التحليل منها وابداعهم وضع اليمين على الشمال فيها وحملهم
الناس على الجماعة في النافلة وعلى صلاة الضحى وغير ذلك. (في) أقول: راجع في اثبات كل ذلك
كتاب الشافي للسيد المرتضى - رحمه الله - وكتاب النص والاجتهاد للعلامة العاملي.
[5] نجران - بالفتح ثم السكون وآخره نون - وهو في عدة مواضع: منها نجران من مخاليف
اليمن من ناحية مكة وبها كان خبر الأخدود واليها تنسب كعبة نجران وكانت لربيعة بها أساقفة مقيمون
منهم السيد والعاقب اللذين جاءا إلى النبي (عليه السلام) في أصحابهما ودعاهم إلى المباهلة وبقوا بها
حتى أجلاهم عمر ونجران أيضا موضع على يومين من الكوفة - إلى آخر ما قاله الحموي في مراصد
الاطلاع ج 3 ص 1359 - وفي كيفية أجلاء عمر إياهم وسببه راجع فتوح البلدان للبلاذري ص 70
إلى ص 75.

++++++++++++++++++

فريضة وأعلمتهم أن اجتماعهم في النوافل بدعة فتنادى بعض أهل عسكري ممن يقاتل معي: يا أهل الاسلام غيرت سنة عمر ينهانا عن الصلاة في شهر رمضان تطوعا ولقد خفت أن يثوروا في ناحية جانب عسكري [1] ما لقيت من هذه الأمة من الفرقة وطاعة أئمة الضلالة والدعاة إلى النار. وأعطيت [2] من ذلك سهم ذي القربى الذي قال الله عز وجل: " إن كنتم آمنتم بالله وما أنزلنا على عبدنا يوم الفرقان يوم التقى الجمعان [3] " فنحن والله عنى بذي القربى الذي قرننا الله بنفسه وبرسوله (صلى الله عليه وآله) [4] فقال تعالى: " فلله وللرسول ولذي القربى واليتامى والمساكين وابن السبيل (فينا خاصة) كيلا يكون دولة بين الأغنياء منكم وما آتيكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا واتقوا الله (في ظلم آل محمد) إن الله شديد العقاب [5] " لمن ظلمهم رحمة منه لنا وغنى أغنانا الله به ووصى به نبيه (صلى الله عليه وآله) ولم يجعل لنا في سهم الصدقة نصيبا أكرم الله رسوله (صلى الله عليه وآله) وأكرمنا أهل البيت أن يطعمنا من أوساخ الناس، فكذبوا الله وكذبوا رسوله وجحدوا كتاب الله الناطق بحقنا ومنعونا فرضا فرضه الله لنا، ما لقي أهل بيت نبي من أمته ما لقينا بعد نبينا (صلى الله عليه وآله) والله المستعان على من ظلمنا ولا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم.
[1] يثوروا أي يهيجوا: وقوله: " ما لقيت من هذه الأمة " كلام مستأنف للتعجب.
[2] رجوع إلى الكلام السابق ولعل التأخير من الرواة. (آت).
[3] الأنفال: 41. وصدر الآية: " فاعلموا إنما غنمتم من شئ فأن لله خمسه وللرسول ولذي
القربى واليتامى والمساكين وابن السبيل إن كنتم آمنتم.. الخ ".
[4] لان سهمهم دائم قادم لهم إلى يوم القيامة كما كان لله ولرسوله واما اليتيم إذا انقطع يتمه
ليس له سهم وكذلك أخويه.
[5] الحشر: 7. وصدر الآية " ما أفاء الله على رسوله من أهل القرى فلله وللرسول.. إلخ ".
http://lib.eshia.ir/11005/8/58
قطع قلم به قیمت نان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق
پاسخ
 سپاس شده توسط عرفان عزیزی
#6
بنده عرض نکردم این موارد مذکور در روایت تقیه ای هست این ها را ذکر کردم برای روشن تر شدن فضای جامعه زمان حضرت امیر.در جنین شرایطی ولو به جهت اینکه امام علیه السلام می بینند در اظهار حکم شرعی مفسده هست که شاید همان تفرقه باشد احتمال دارد که بخواهند تقیه کنند لذا تقیه ی حضرت امیر وجیه است. اصالت عدم تقیه را هم اگر بخواهید مطرح کنید دلیل روشنی ندارد چرا که قائلین به آن به روش عقلا درتفهیم و تفاهم تمسک کرده که اصل این است که متکلم تقیه نمی کند و مقصود خود را کامل بیان می کند این دلیل تمام نیست زیرا اصول عقلائیه مبتنی بر کثرت شکل می گیرد ونسبت به ائمه ی ما واقعا با منقولاتی که وجود دارد چنین اصلی به جد محل تردید است
پاسخ
 سپاس شده توسط علاوی


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دو صورت حمل روایات بر تقیه محمد جواد ادهمی 0 102 29-آبان-1402, 01:16
آخرین ارسال: محمد جواد ادهمی
  ناروایی انکار وجود تقیه در روایات علی ابن موسی علیه السلام سید محمد نظام آبادی 0 98 1-آبان-1402, 15:01
آخرین ارسال: سید محمد نظام آبادی
  مراد از شکاک بودن سائل و ارتباط آن با تقیه سید محمد نظام آبادی 0 98 25-مهر-1402, 14:11
آخرین ارسال: سید محمد نظام آبادی
  تفاوت خلق و خوی امیرالمومنین علیه السلام با عمر مسعود عطار منش 6 610 1-بهمن-1401, 11:34
آخرین ارسال: علاوی
  تفکیک تقیه جهتی و تقیه دلالی در مسبوقیت به سوال مسعود عطار منش 0 276 15-اسفند-1400, 13:23
آخرین ارسال: مسعود عطار منش
  تفاوت تقیه جهتی و تقیه دلالی مسعود عطار منش 0 232 2-بهمن-1400, 13:16
آخرین ارسال: مسعود عطار منش
  نکته علمی:  انحاء حمل حدیث بر تقیه محمود رفاهی فرد 0 2,350 25-دي-1396, 01:54
آخرین ارسال: محمود رفاهی فرد

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان