امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
انکار قاعده «تقدیم ما حقّه التأخیر یفید الحصر»
#1
استاد شهیدی این قاعده را نپذیرفتند وفرمودند: ما به کلمات بزرگان مراجعه کردیم و این تعبیر در موارد زیادی بیان شده است و کسانی که با این نظر موافق هستند عبارتند از؛ زمخشری در کشّاف، سکاکی در مفتاح العلوم، ابن أثیر در کتاب المثل السائر و در کتاب الجامع الکبیر، جرجانی در دلائل الاعجاز، تفتازانی در مطوّل و مختصر.
و در میان علمای شیعه علامه مجلسی در بحار در ذیل آیه ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَاد[1] نیز این قاعده را قبول کردند. لکن علمایی دیگر قاعده «تقدیم ما حقّه التأخیر یفید الحصر» را قبول نکرده اند؛ از جمله ابن حاجب، ابن أبی الحدید در کتاب «الفلک الدائر علی المثل السائر» جلد 2 صفحه 257 و جلد 4 صفحه 247، وقتی که ابن أثیر صاحب کتاب المثل السائر در رابطه با ﴿إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ، ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُم[2] بحث می کند و آن را مفید حصر می داند، ابن أبی الحدید می گوید: «فهم حصر از این هیئت نیست بلکه از دلیل دیگر فهمیده می شود  ابوحیان اندلسی می گوید: «تقدیم بیانگر اهمیت آن مطلب است همان طور که سیبویه گفته است »[3] زیرا سیبویه در الکتاب چنین می گوید: «تقدیم نشانگر اهمیت فراوان آن مطلب است  »[4] تقی الدین سبکی نیز در کتاب اقتناص و کتاب فتاوا همین مطلب را بیان کرده است. و برفرض هم که شک بکنیم حصر نیازمند دلیل است.
 
 
 


[1] سوره رعد، آيه 7.
[2] سوره غاشیه، آيه 25.
[3] تفسیر البحر المحیط، 3، 103
[4] الکتاب لسیبویه، 1، 34
پاسخ
#2
بنده با ذهن قاصرم اینگونه تصورم می کنم که اینطور قواعد را نباید بطور کلی رد یا اثبات کرد چون مجموعه نکات موجود در کلام است که تعیین می کند ظهور کلام چیست ولی این مقدارش واضح به‌ نظر می رسد که تقدیم و تاخیر خیلی اوقات نکاتی را افهام می کند و فی الجمله در ظهور دخیل است بعنوان مثال در بحث مفهوم شرط ما سه نوع جمله شرطیه داریم:
1. جمله شرطیه ای که در مقام بیان صرف ملازمه شرط و جزا بوده صرف نظر از این که در حالت نبود شرط جزا می تواند محقق شود یا نه که چنین جملاتی مفهوم ندارد مثل این که می گوییم اگر با ان ببارد لباس‌های روی بند خیس می شود و اصلا در مقام نفی و اثبات خیس شدن لباس در اثر عوامل دیگر نیستیم لذا ممکن است عامل دیگری هم برای خیس شدن باشد و این جملات مفهوم ندارد.
2. جمله شرطیه ای که در مقام بیان انحصار جزا است(نه انحصار شرط) که نه تنها مفهوم به معنای متعارف ندارد بلکه مفهوم بر عکس دارد مثل این که سایل سوال می کند اگر باران ببارد چه اتفاقات بدی می افتد و ما می گوییم اگر باران ببارد لباسها خیس می شود که در این جمله نمی خواهیم بگوییم اگر با ان نبارد خیس نمی شود(مفعوم متعاذف) چون ربطی به سوال سایل ندارد بلکه بالعکس می خواهیم بگوییم اگر باران ببارد تنها اتفاقی که می افتد خیس شدن لباسهاست چون اساسا سوال سایل از همین است. چنین جملاتی نیز مفهوم به معنای متعارف ندارند.
3. قسم سوم از جملات شرطیه جملاتی است که در مقام بیان انحصار شرط است که مفهوم متعارف دارد مانند این که سایل سوال می کند در چه صورتی اکرام زید واجب است و ما پاسخ می دهیم اگر زید به خانه ما آمد اکرامش واجب است که معنایش اینست که اگر نیامد واجب نیست چون اساسا سوال سایل از همین است.
حال یکی از عوامل تشخیص این که متکلم با بیان جمله شرطیه در مقام بیان کدامیک از این سه حالت است تقدیم و تاخیر است لذا اگر متکلم بگوید من به فلان جا می روم اگر مرا دعوت کنند در اینجا شرط موخر شده و همین تاخیر زمینه افهام قسم سوم از جمله شرطیه را فراهم می کند یعنی تنها علت رفتن من به فلان جا اینست که مرا دعوت کنند و اگر دعوت نکنند نمی روم که یکی از اسلوبهای متعارف برای افهام این مطلب موخر کردن شرط است که ثقل کلام و مقام بیان متکلم را تعیین میکند.
پاسخ
#3
در جواب اقای عطار منش باید عرض کنم که منظور شما از موردی بودن چیست؟ اگر منظورتان این است که ما تابع قرینه هستیم که صحیح نیست چرا که معمولا این قاعده را با قطع نظر از قرینه بحث میکنند. نظیر مفهوم شرط که خود شما هم به ان تذکر دادید. مرحوم اخوند میگوید اینکه شرط در بعضی موارد مفهوم دارد جای انکار نیست و اینکه در بعضی موارد مفهوم ندارد هم جای انکار نیست بحث در جایی است که قضیه شرطیه داشته باشیم و قرینه ای نباشد.
محل بحث نیز این گونه است. مثالهایی که شما گفتید با قرینه بودند.
به نظر حقیر، وقتی که قانون گذار حکیم در مقام قانون گذاری یک جمله ای را میگوید و چیزی که حقش تاخیر است را مقدم میکند باید یک غرضی داشته باشد که ان غرض در این جا حصر است و لو به صورت اضافی. به نظر بنده در چنین مواردی علی القاعده و با قطع نظر از قرینه خاص، مفید حصر هست.
پاسخ
#4
(27-بهمن-1399, 18:06)خیشه نوشته: در جواب اقای عطار منش باید عرض کنم که منظور شما از موردی بودن چیست؟ اگر منظورتان این است که ما تابع قرینه هستیم که صحیح نیست چرا که معمولا این قاعده را با قطع نظر از قرینه بحث میکنند. نظیر مفهوم شرط که خود شما هم به ان تذکر دادید. مرحوم اخوند میگوید اینکه شرط در بعضی موارد مفهوم دارد جای انکار نیست و اینکه در بعضی موارد مفهوم ندارد هم جای انکار نیست بحث در جایی است که قضیه شرطیه داشته باشیم و قرینه ای نباشد.
محل بحث نیز این گونه است. مثالهایی که شما گفتید با قرینه بودند.
به نظر حقیر، وقتی که قانون گذار حکیم در مقام قانون گذاری یک جمله ای را میگوید و چیزی که حقش تاخیر است را مقدم میکند باید یک غرضی داشته باشد که ان غرض در این جا حصر است و لو به صورت اضافی. به نظر بنده در چنین مواردی علی القاعده و با قطع نظر از قرینه خاص، مفید حصر هست.

سلام فرض بحث دوستمون هم جایی است که قرینه ای در کار نیست، در چنین فضایی که قرینه ای بر مفهوم در کار نیست؛ ملاک ثبوتی فوق به درد میخورد به این شکل که اگر بتوان در مورد کلام متکلم اثباتا این را فهمید که مثلا در مقام حصر شرط برای جزاء است( که یکی از راههایش تقدیم ما حقه التأخیر است) مفهوم دارد والا فلا.
پاسخ
#5
سلام عزیز.
 اقای عطار منش تقسیماتی را که مطرح کرد یکی این بود که در مقام بیان صرف ملازمه است. این که از محل بحث خارج است چرا که در اطلاق فرض این است که در مقام بیان هست. یا این که فرمود یک قسم این است که در مقام بیان انحصار جزا است. این هم از محل بحث خارج است زیرا خود این مقام قرینه بر عدم مفهوم است و بحث ما در جایی است که چنین قرائنی نباشد. میماند فسم اخیر که بنده هم در قسم اخیر عرض کردم مولای حکیمی که قانون جعل میکند و چیزی که باید از حیث رتبه موخر بیاید، مقدم میشود باید نکته داشته باشد که عرفا حصر نکته ای است که افاده شده است.
لذا این که اقای عطار منش میفرماید باید موردی بحث شود به نظر بنده صحیح نیست چون موردهایی که ایشان مطرح میکند قرینه بر خروج انها از محل نزاع است. فقط قسم اخیر محل بحث است که ظاهرا خودشان هم قبول دارند که مفید حصر است.
پاسخ
#6
(28-بهمن-1399, 15:34)خیشه نوشته: سلام عزیز.
 اقای عطار منش تقسیماتی را که مطرح کرد یکی این بود که در مقام بیان صرف ملازمه است. این که از محل بحث خارج است چرا که در اطلاق فرض این است که در مقام بیان هست. یا این که فرمود یک قسم این است که در مقام بیان انحصار جزا است. این هم از محل بحث خارج است زیرا خود این مقام قرینه بر عدم مفهوم است و بحث ما در جایی است که چنین قرائنی نباشد. میماند فسم اخیر که بنده هم در قسم اخیر عرض کردم مولای حکیمی که قانون جعل میکند و چیزی که باید از حیث رتبه موخر بیاید، مقدم میشود باید نکته داشته باشد که عرفا حصر نکته ای است که افاده شده است.
لذا این که اقای عطار منش میفرماید باید موردی بحث شود به نظر بنده صحیح نیست چون موردهایی که ایشان مطرح میکند قرینه بر خروج انها از محل نزاع است. فقط قسم اخیر محل بحث است که ظاهرا خودشان هم قبول دارند که مفید حصر است.
سلام برادر عزیز، الکلام الکلام. " اگر" اگر ثبوتی است نه اثباتی.
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  نحوه جریان قاعده حل از نظر آیت الله سیستانی و آیت الله زنجانی Payam_Khajei 1 74 25-دي-1402, 20:41
آخرین ارسال: مسعود عطار منش
  تنقیح مجرای قاعده لو کان لبان ذیل بحث از وجوب تکبیر رکوع Payam_Khajei 0 101 19-آبان-1402, 15:42
آخرین ارسال: Payam_Khajei
  انکار تواتر قرائات معروفه حسین بن علی 2 339 21-دي-1401, 09:15
آخرین ارسال: akbarzadeh
  نکته علمی:  روایتی هست که بتوان با استناد به آن قاعده نفی حرج را اثبات نمود؟؟ حسین بن علی 2 423 3-دي-1400, 11:40
آخرین ارسال: محمد خداپرست
  هیچ آیه ای دلالت بر قاعده نفی حرج ندارد؟ حسین بن علی 1 754 29-آذر-1400, 12:16
آخرین ارسال: rezakhadem110
  «روش شناسی»  مبنای مهم مرحوم بروجردی در تقدیم اسبق، در تزاحم و تعارض مومن 9 820 18-آذر-1400, 02:28
آخرین ارسال: 105767
  تقدیم دلیلی به جهت ملغی نشدن عنوان هادی اسکندری 1 1,107 10-بهمن-1398, 15:55
آخرین ارسال: حسین بن علی
  اشکال:  تقدیم واجب مشروط به قدرت، بر واجب مطلق در فرض تزاحم صحیح نیست حسین بن علی 0 1,636 6-تير-1398, 23:58
آخرین ارسال: حسین بن علی
  جریان قاعده سوق در مورد مسلمان غیر مقید مومن 0 1,873 30-آذر-1397, 19:38
آخرین ارسال: مومن
  مفاد قاعده ی من ادرک :توسعه در وقت یا امتثال سید رضا حسنی 2 5,403 1-خرداد-1396, 14:06
آخرین ارسال: سید رضا حسنی

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان