امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
روایتی صریح در عدم تکلیف کفار به فروع
#1
  1. تفسير القمي أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا أَبَانُ إِنَّ اللَّهَ لَا يَطْلُبُ‏ مِنَ‏ الْمُشْرِكِينَ‏[1] زَكَاةَ أَمْوَالِهِمْ وَ هُمْ يُشْرِكُونَ بِهِ حَيْثُ يَقُولُ‏ وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ‏[2] قُلْتُ لَهُ كَيْفَ ذَاكَ جُعِلْتُ‏
  2. فِدَاكَ فَسِّرْهُ لِي فَقَالَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا بِالْإِمَامِ الْأَوَّلِ وَ هُمْ بِالْأَئِمَّةِ الْآخِرِينَ كَافِرُونَ يَا أَبَانُ إِنَّمَا دَعَا اللَّهُ الْعِبَادَ إِلَى الْإِيمَانِ بِهِ فَإِذَا آمَنُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ افْتَرَضَ عَلَيْهِمُ الْفَرَائِض‏بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏23، ص: 84


[1] ( 4) في المصدر: يا ابان أ ترى ان اللّه طلب من المشركين.
[2] ( 5) فصّلت: 6 و 7.

پاسخ
#2
(2-اسفند-1399, 12:01)عرفان عزیزی نوشته:
  1. تفسير القمي أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا أَبَانُ إِنَّ اللَّهَ لَا يَطْلُبُ‏ مِنَ‏ الْمُشْرِكِينَ‏[1] زَكَاةَ أَمْوَالِهِمْ وَ هُمْ يُشْرِكُونَ بِهِ حَيْثُ يَقُولُ‏ وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ‏[2] قُلْتُ لَهُ كَيْفَ ذَاكَ جُعِلْتُ‏
  2. فِدَاكَ فَسِّرْهُ لِي فَقَالَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا بِالْإِمَامِ الْأَوَّلِ وَ هُمْ بِالْأَئِمَّةِ الْآخِرِينَ كَافِرُونَ يَا أَبَانُ إِنَّمَا دَعَا اللَّهُ الْعِبَادَ إِلَى الْإِيمَانِ بِهِ فَإِذَا آمَنُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ افْتَرَضَ عَلَيْهِمُ الْفَرَائِض‏بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏23، ص: 84


[1] ( 4) في المصدر: يا ابان أ ترى ان اللّه طلب من المشركين.
[2] ( 5) فصّلت: 6 و 7.


سلام روایت جالبی بود، اما قابل توجیه و تأویل است به این بیان که با توجه به اینکه کفار، اساسا ایمان ندارند و بعث و زجر در مورد آنان نتیجه ای ندارد، شارع اراده تحریکی نسبت به آنان ندارد، اما این تنها یک قسم از اقسام تکلیف است، قسم دیگر از تکلیف، تکلیف به داعی اتمام حجت است که کفار قطعا نسبت به این قسم از تکلیف مکلف هستند، درست شبیه نهی از اکل قازورات در حق نوع مکلفین، که مکلفین خود به خود منزجر از اکل قازورات هستند فلذا اراده تحریکی نسبت به آنها لغو است؛ اما در عین حال، انسان وجدان میکند که نهی از اکل قازورات در حق ما نیز هست و ما هم مکلفیم، توجیهش همین است که گاهی تکلیف به داعی بعث و زجر خارجی نیست بلکه گاهی به داعی اتمام حجت است که این نوع از تکلیف در مورد کفار قابل تصویر است، شاهدش هم این است که عقاب میشوند. به همین بیان روایت قابل توجیه است یعنی مراد از تکلیفی که از کفار سلب شده است، تکلیف به داعی تحریک است نه به داعی اتمام حجت.
پاسخ
#3
اذا آمنوا بالله و برسوله افترض علیهم الفرائض می فهماند که قبل ازایمان لا یفترض مطلقا ولو به جهت اتمام حجت علاوه بر اینکه طرف وقتی اصل وجود خدا قبول ندارد وقتی پیامبر آن خدا به او بگوید نماز واجب است حجت بر او تمام نمی شود چون می گوید اصل وجود خدا بر من ثابت نیست دستورش را رعایت کنم؟!یعنی روز قیامت همین عبد می تواند بگوید وقتی اصل وجود شما بر من مشکوک بود و ثابت نشد چطور باید دستور شما را گوش می کردم؟!
پاسخ
#4
(4-اسفند-1399, 13:08)عرفان عزیزی نوشته: اذا آمنوا بالله و برسوله افترض علیهم الفرائض می فهماند که قبل ازایمان  لا یفترض مطلقا ولو به جهت اتمام حجت علاوه بر اینکه طرف وقتی اصل وجود خدا قبول ندارد وقتی پیامبر آن خدا به او بگوید نماز واجب است حجت بر او تمام نمی شود چون می گوید اصل وجود خدا بر من ثابت نیست دستورش را رعایت کنم؟!یعنی روز قیامت همین عبد می تواند بگوید وقتی اصل وجود شما بر من مشکوک بود و ثابت نشد چطور باید دستور شما را گوش می کردم؟!

عرض شد که همین نکته شما باعث میشود که تکلیف تحریکی نداشته باشد و تکلیف تحریکی در حق وی لغو باشد، ولی هر تکلیفی که صرفا به داعی تحریک خارجی نیست، گاهی به داعی اتمام حجت است و این قسم از تکلیف را هیچ دلیلی بر انکارش در حق کافر نیست، علاوه بر اینکه مؤیداتی هم چون استحقاق عقاب و..؛ به زبانی و بیانی ساده تر با توجه به تناسبات حکم و موضوع در روایت شریفه مذکور، آن حصه ای از تکلیف که شرطش ایمان به خدای سبحان و... است، تکلیف تحریکی است که در روایت نفی شده است ؛زیرا تحریک شخص غیر مؤمن، امکان ندارد، ولی حصه دیگر تکلیف که اتمام حجت است، روایت ظهوری در نفیش ندارد.
پاسخ
#5
سلام
میشه تکلیف به داعی اتمام حجت رو توضیح بدی؟ و الان چطور اتمام حجت میشه؟
ظاهرا عقاب بر تکالیف رو مفروض میدونید به چه دلیل؟ اگه دلیل بر عقاب بر تکالیف داریم کاشف از تکلیف نیست
پاسخ
#6
(5-اسفند-1399, 22:45)1972392352 نوشته:
(4-اسفند-1399, 13:08)عرفان عزیزی نوشته: اذا آمنوا بالله و برسوله افترض علیهم الفرائض می فهماند که قبل ازایمان  لا یفترض مطلقا ولو به جهت اتمام حجت علاوه بر اینکه طرف وقتی اصل وجود خدا قبول ندارد وقتی پیامبر آن خدا به او بگوید نماز واجب است حجت بر او تمام نمی شود چون می گوید اصل وجود خدا بر من ثابت نیست دستورش را رعایت کنم؟!یعنی روز قیامت همین عبد می تواند بگوید وقتی اصل وجود شما بر من مشکوک بود و ثابت نشد چطور باید دستور شما را گوش می کردم؟!

عرض شد که همین نکته شما باعث میشود که تکلیف تحریکی نداشته باشد و تکلیف تحریکی در حق وی لغو باشد، ولی هر تکلیفی که صرفا به داعی تحریک خارجی نیست، گاهی به داعی اتمام حجت است و این قسم از تکلیف را هیچ دلیلی بر انکارش در حق کافر نیست، علاوه بر اینکه مؤیداتی هم چون استحقاق عقاب و..؛ به زبانی و بیانی ساده تر با توجه به تناسبات حکم و موضوع در روایت شریفه مذکور، آن حصه ای از تکلیف که شرطش ایمان به خدای سبحان و... است، تکلیف تحریکی است که در روایت نفی شده است ؛زیرا تحریک شخص غیر مؤمن، امکان ندارد، ولی حصه دیگر تکلیف که اتمام حجت است، روایت ظهوری در نفیش ندارد.

تکرار مدعا فرمودید. عرض من ناظر به همین اتمام حجت شما بود که معنا ندارد بحث را دوباره بردید روی تحریک؟
پاسخ
#7
(6-اسفند-1399, 12:37)عرفان عزیزی نوشته:
(5-اسفند-1399, 22:45)1972392352 نوشته:
(4-اسفند-1399, 13:08)عرفان عزیزی نوشته: اذا آمنوا بالله و برسوله افترض علیهم الفرائض می فهماند که قبل ازایمان  لا یفترض مطلقا ولو به جهت اتمام حجت علاوه بر اینکه طرف وقتی اصل وجود خدا قبول ندارد وقتی پیامبر آن خدا به او بگوید نماز واجب است حجت بر او تمام نمی شود چون می گوید اصل وجود خدا بر من ثابت نیست دستورش را رعایت کنم؟!یعنی روز قیامت همین عبد می تواند بگوید وقتی اصل وجود شما بر من مشکوک بود و ثابت نشد چطور باید دستور شما را گوش می کردم؟!

عرض شد که همین نکته شما باعث میشود که تکلیف تحریکی نداشته باشد و تکلیف تحریکی در حق وی لغو باشد، ولی هر تکلیفی که صرفا به داعی تحریک خارجی نیست، گاهی به داعی اتمام حجت است و این قسم از تکلیف را هیچ دلیلی بر انکارش در حق کافر نیست، علاوه بر اینکه مؤیداتی هم چون استحقاق عقاب و..؛ به زبانی و بیانی ساده تر با توجه به تناسبات حکم و موضوع در روایت شریفه مذکور، آن حصه ای از تکلیف که شرطش ایمان به خدای سبحان و... است، تکلیف تحریکی است که در روایت نفی شده است ؛زیرا تحریک شخص غیر مؤمن، امکان ندارد، ولی حصه دیگر تکلیف که اتمام حجت است، روایت ظهوری در نفیش ندارد.

تکرار مدعا فرمودید. عرض من ناظر به همین اتمام حجت شما بود که معنا ندارد بحث را دوباره بردید روی تحریک؟
سلام؛ اولا که تکرار مدعا نبود، شما ادعای اطلاق در نفی تکلیف کردید؛ عرض کردم که این اطلاق با توجه به تناسبات حکم و موضوع و ظهور دلیل در نفی حصه تحریکی تکلیف، سر نمیرسد. ثانیا) اشکال نقضی بنده به نهی از اکل قاذورات و نجاسات رو  پاسخ نداید و به نوعی شما تکرار مدعا نمودید؛ هر جور مکلف بودن ما در نهی از اکل نجاسات رو تصویر کردید؛ هکذا الکفار رو تصویر کنید. ثالثا) امثله عرفی تکلیف به نحو اتمام حجت فراوان است و اتفاقا خیلی هم معنا دارد؛ تصور بفرمایید که پدری میداند که هر روز بچه اش ول گردی میکند و نهی او تأثیری در جلوگیری از این کار ندارد؛ اما در عین حال او را از ول گردی نهی میکند تا بتواند او را مؤاخذه کند و بعدا فرزند دلیل نیاورد و علیه پدر احتجاج نکند که پدر عقاب بلابیان قبیح است. به همین بیان کفار نیز میتوانند مکلف باشند؛ مثال سیاسیش اینه که مثلا رئیس جمهوری به دلیل کوتاهی در درک نظام جمهوری و... اساسا مجلس را قبول ندارد تا بخواهد در قبال قوانین او تمکین نماید؛ حال مجلس برای ریاست جمهوری قانونی را وضع میکند، رئیس جمهور علی رغم عدم تحریک، مکلف به قانون بوده و علیه او احتجاج میشود؛ شما مشکلی عقلی و ثبوتی در تصور این نوع از تکلیف میبینید؟ مشکل را بیان کنید. ظاهرا مشکلتان مشکل اثباتی است که عرض شد این اطلاق سر نمیرسد. به بیانی فنی تر: اصالة الاطلاق فرع بر احراز مقام بیان است، ظاهر حال امام علیه السلام در روایت، بیش از حصه تحریکی تکلیف نیست، پس بیش از همین حصه، مقام بیان احراز نمیشود، ماالدلیل بر اینکه امام علیه السلام در مقام بیان نفی جمیع حصص تکلیف است؟ در ضمن کلام مرحوم آخوند مبنی بر اینکه اصل این است که متکلم در مقام بیان باشد، ناتمام است. رابعا) آقایون و من جمله شما، جاهل مقصر را مکلف و مستحق عقاب میدانید و باید نماز و روزه هایش را قضا کند؛ با اینکه جاهل حین جهلش اصلا امکان تحریک ندارد، نکته اش این است که جاهل مقصر به دلیل کوتاهی در فحص، به تکلیف نرسید ولی شأنیت و قابلیت تحریک را داشت و همین شأنیت و قابلیت تحریک در صحت تکلیف کفایت میکند. هکذا الکفار به دلیل کوتاهی در عقاید، تحریک نمیشوند ولی شأنیت تحریک را دارند به حیث که اگر درست عقل خود را به کار ببندند، قطعا به حقانیت تکلیف و بالتبع تحریک فعلی خواهند رسید.
پاسخ
#8
(6-اسفند-1399, 09:03)105767 نوشته: سلام
میشه تکلیف به داعی اتمام حجت رو توضیح بدی؟ و الان چطور اتمام حجت میشه؟
ظاهرا عقاب بر تکالیف رو مفروض میدونید به چه دلیل؟ اگه دلیل بر عقاب بر تکالیف داریم کاشف از تکلیف نیست

سلام برادر عزیز، می توانید به پاسخی که خطاب به عرفان عزیز ارسال شد، مراجعه نموده و اشکالات را تذکر دهید.
پاسخ
#9
احسنتم و تشکر از پاسخ
طبق بیا شما ظاهرا روایت شریفه جاهل مقصر رو نمی گیره چون تکلیف به داعی تحریک برای او معنا نداره و این روایت در صدد تکلیف به داعی تحریکه. و احساس حقیر با ذهن قاصر اینه که این خلاف ظاهر است. چون ظاهر اینه که هر کی ایمان آورد فرائض بر آن فرض است.
اگر اشتباه متوجه شدم بفرمایید استفاده کنم.
در ضمن نفرمودید که چرا استحقاق عقاب مشرکین بر فروعات رو مفروغ گرفتید؟ یا اصلا تلقی حقیر اشتباه بود و شما این نکته رو نداشتید؟
پاسخ
#10
مثال عرفی که ذکر شده در مقایسه با مقام درست نیست اگر می خواهید دقیق تطبیق به محل بحث کنه باید جایی رو بگید که طرف اصلا وجود پدر رو قبول نداره بعد یکی از طرف پدرش براش نامه آورده که پدرت می گه ول گردی نکن. بعد که پدرش پیدا میشه بیاد بگه  مگه من حجت رو بر تو تمام نکردم. ؟!
به نظرتون صحیحه؟در مثال قاذورات احتمال ابتلاء هست خصوصا که می بیننیم امروز یه عده ای از شیطان پرست ها می خورند. اگر کافری فحص کرده و به توحید نرسیده که معذوره اگرم فحص نکرده به خاطر عدم فحص عقاب میشه نه به خاطر تکلیف.بله شانیت تحریک که گفتید برای صحت تکلیف کافی است اما این ربطی به اتمام حجت نداشت.و این روایت اثباتا دلیل بر نفی هستش اما این روایت به نظر بنده اطلاق داره.البته بستگی به پذیرش مفهوم شرط داره اگه کسی قبول داشته باشه مفهوم رو  حتما جمیع حصص تکلیف منتفی است چرا که در واقع امام فرمودند الکفار اذا آمنوا بالله و رسوله افترض علیهم الفرائض طبعا در غیر این فرض لم یفترض مطلقا چرا که پذیرش مفهوم شرط یعنی اثبات علیت تامه ی منحصره که با انحصار کلام شما دفع می شود
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  حدیثی صریح در تکلیف کفار به فروع محمود رفاهی فرد 5 2,862 25-تير-1399, 22:50
آخرین ارسال: محمود رفاهی فرد

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان