2-آبان-1392, 19:53
نظر استاد این است که إستدلال به آیه إفتراء برای اینکه أصل، عدم حجّیّت است، ممنوع است. کلام ایشان متین است؛ زیرا إفتراء در لغت به معنای کذب است و از آنجا که مخاطبین آیه، چیزهایی را که واقعاً حلال بود، حرام می کردند، خداوند نسبت دروغ به آنها می دهد. بحث در این است که مخاطبین آیه، شکّ در حلّیّت داشته اند یا علم به حلّیّت. حقّ، این است که مخاطبین یقین به حلّیّت داشته اند، نه شکّ و لذا نمی توان برای صورت شکّ در حجّیّت از این آیه استفاده کرد. وجه اینکه مخاطبین، شکّ در حلّیّت نداشته اند، این است که اگر اینها شاکّ در حلّیّت بوده اند، احتجاج خداوند برای آنها ناتمام می گشت؛ زیرا آنها شبهه مصداقیّه در دروغ بودن کلام خود داشته اند و نمی توان آنها را مجاب کرد که شما دروغ گفته اید. امّا اینکه خداوند از راه تنزیل و حکومت، آنها را محکوم کند نامعقول است؛ زیرا حکومت برای احتجاج مفید نیست؛ زیرا مخاطبین در جواب می گویند: به چه حقّی قول ما را نازل منزله کذب و إفتراء می کنی!!!
مثل اینکه کسی که شکّ در سرقت او داریم را از راه حکومت سارق بدانیم و او را محکوم کنیم.
بله، اگر إفتراء به معنای قول به غیر علم بود یا شامل آن می گشت، احتجاج بر آنها به اینکه چرا افتراء می بندید ممکن بود، ولی هیچ کس افتراء را به این معنا نگرفته است. علاوه بر اینکه در این صورت نیازی به استدلال به خصوص این آیه شریفه نیست، بلکه از همه ادلّه ای که افتراء را حرام کرده اند، می توان در مقام بهره جست.
مثل اینکه کسی که شکّ در سرقت او داریم را از راه حکومت سارق بدانیم و او را محکوم کنیم.
بله، اگر إفتراء به معنای قول به غیر علم بود یا شامل آن می گشت، احتجاج بر آنها به اینکه چرا افتراء می بندید ممکن بود، ولی هیچ کس افتراء را به این معنا نگرفته است. علاوه بر اینکه در این صورت نیازی به استدلال به خصوص این آیه شریفه نیست، بلکه از همه ادلّه ای که افتراء را حرام کرده اند، می توان در مقام بهره جست.