2-آبان-1392, 19:54
قوله: و حینئذٍ لا مخرج لهم من الإشکال المتقدّم.
أقول: إشکال ایشان به صاحب فصول وارد نیست؛ زیرا اینکه در اصول فقط از ادلّه اربعه بحث کنیم دلیل نمی شود که حجّیّت در موضوع آن اخذ شود، بلکه در محمول آن اخذ می شود. پس موضوع، ذات ادلّه اربعه است، نه بما هو حجّۀٌ و دلیل. هم چنین اشکال ایشان به میرزای قمی نیز وارد نیست؛ زیرا اوّلاً: در قضایایی که محمول آن وجود است، مبدأ تصوّری آن، تصوّر ماهیّت موضوع است، نه تصوّر وجود آن، مثل: قضیّه زیدٌ موجودٌ. و لذا در اینجا بحث از وجود حجّیّت، بحثی اصولی است، نه از مبادی تصوّریّه آن و ثانیاً: سلّمنا که بحث از وجود در اینجا از مبادی تصوّریه است، ولی منافاتی ندارد که از جهتی این بحث، داخل مبادی تصوّریه باشد و از جهت دیگر بحثی اصولی باشد.
أقول: إشکال ایشان به صاحب فصول وارد نیست؛ زیرا اینکه در اصول فقط از ادلّه اربعه بحث کنیم دلیل نمی شود که حجّیّت در موضوع آن اخذ شود، بلکه در محمول آن اخذ می شود. پس موضوع، ذات ادلّه اربعه است، نه بما هو حجّۀٌ و دلیل. هم چنین اشکال ایشان به میرزای قمی نیز وارد نیست؛ زیرا اوّلاً: در قضایایی که محمول آن وجود است، مبدأ تصوّری آن، تصوّر ماهیّت موضوع است، نه تصوّر وجود آن، مثل: قضیّه زیدٌ موجودٌ. و لذا در اینجا بحث از وجود حجّیّت، بحثی اصولی است، نه از مبادی تصوّریّه آن و ثانیاً: سلّمنا که بحث از وجود در اینجا از مبادی تصوّریه است، ولی منافاتی ندارد که از جهتی این بحث، داخل مبادی تصوّریه باشد و از جهت دیگر بحثی اصولی باشد.