17-دي-1392, 21:38
مشهورقائلندبه جریان استصحاب چه مستصحب حکم شرع باشد چه حکم شرعی مستکشف ازحکم عقل، امامرحوم شیخ قسم دوم رااشکال می کند وجه اشکال هم این است که چون مثل موضوع وحکم مثل علت ومعلول است وهمانطورکه اگرجمیع اجزاء علت ایجادنشود معلول محقق نمی شود،اگرجمیع قیود موضوع هم احراز نشود حکمی نیست درمانحن فیه هم اگر عقل موضوع حکم خودش رااحراز کندحکم می کند واگر احراز نکند حکم نمی کندلذاگفته اند معنا نداردعقل درحکم خودش شک کند لذا نه وحدت موضوع احراز می شود ونه شک (که ازارکان استصحاب است) وجود دارد.
1. کلام درحکم شرعی مستکشف ازحکم عقل است که ظاهراموردغفلت قرارگرفته نه درحکم عقلی که به دنبال داردحکم شرع را یعنی مامی خواستیم استصحاب رادرمسبب جاری کنیم نه درسبب ، ووقتی کلام درخود حکم شرع مستکشف ازحکم عقل شد می گوییم :وقتی درحالت سابقه عقل مثلا حکم به قبح چیزی کرد درهمان حالت سابق به حکم قاعده ملازمه بین حکم عقل وشرع (البته اگرقاعده رابپذیریم)حرمت هم ثابت می شود وماهمان حرمت شرعی رااستصحاب می کنیم لذا دیگر اشکالی واردنمی شود.
2. به چه دلیل مثل موضوع وحکم مثل علت ومعلول است زیراچه بسا درعلت ،فقدان چیزی موجب این شود که معلول محقق نشود امادرموضوع فقدان چیزی (مثل قیدی که ازحالات موضوع است نه مقوم موضوع)موجب فقدان حکم نشود.
1. کلام درحکم شرعی مستکشف ازحکم عقل است که ظاهراموردغفلت قرارگرفته نه درحکم عقلی که به دنبال داردحکم شرع را یعنی مامی خواستیم استصحاب رادرمسبب جاری کنیم نه درسبب ، ووقتی کلام درخود حکم شرع مستکشف ازحکم عقل شد می گوییم :وقتی درحالت سابقه عقل مثلا حکم به قبح چیزی کرد درهمان حالت سابق به حکم قاعده ملازمه بین حکم عقل وشرع (البته اگرقاعده رابپذیریم)حرمت هم ثابت می شود وماهمان حرمت شرعی رااستصحاب می کنیم لذا دیگر اشکالی واردنمی شود.
2. به چه دلیل مثل موضوع وحکم مثل علت ومعلول است زیراچه بسا درعلت ،فقدان چیزی موجب این شود که معلول محقق نشود امادرموضوع فقدان چیزی (مثل قیدی که ازحالات موضوع است نه مقوم موضوع)موجب فقدان حکم نشود.