امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
مبانی اصولی موجب انسداد
#1
در اصول، برخی مبانی وجود دارد که هر یک از این مبانی به تنهایی منتهی به انسداد خواهد شد، اگرچه به دلایلی برخی از قائلین به این مبانی، إنسداد را منکر هستند.
1- قول به إختصاص حجّیّت خبر واحد به صورت إفاده إطمینان. (اگرچه آیت الله سیستانی با وجود پذیرش این مبنا، إنسداد را قبول ندارد.)
2- قول به عدم حجّیّت توثیق رجالیین (به خاطر عدم احراز حسّی بودن توثیق ایشان.)
3- قول به عدم جریان أصل عدم قرینه متّصله و منفصله مگر در صورت إطمینان به آن.
4- إنکار حجّیّت استصحاب قهقرایی در مورد ظهورات نسبت به ظهورات زمان عصر صدور نصّ.
5- إنکار أصالۀ کون المتکلّم فی مقام البیان کما قال به المیرزا المجدّد الشیرازی.
6- اختصاص حجیّت ظهور به مقصودین به افهام و اینکه ما نه مقصود به افهام ائمّه هستیم و نه مقصود به افهام روات.
پاسخ
 سپاس شده توسط 89194
#2
با سلام و آرزوی توفیقات روز افزون برای حضرت عالی
در مورد شماره ی 6 ، مقصود بالافهام بودن نسبت به روات را لازم دانستید. وجه این کلام چیست؟
آیا دلیلش این است که در بسیاری از روایات، نقل به معنا توسّط شخص راوی صورت گرفته است و لازمه ی آن این است که کسانی که از ظهور الفاظ روایت استفاده می کنند، مقصود به افهام از ناحیه ی راوی باشند؟

سؤال دیگر
ظاهر عبارتتان نشان دهنده ی این است که لازم نیست که ما مقصود به افهام امام - علیه السلام- و روات، هر دو باهم باشیم، بلکه یکی کافی است( زیرا اگر مرادتان لزوم هر دو باهم بود، لازم نبود که برای انسدادی شدن مقصود به افهام بودن از هر دو ناحیه نفی شود).
آیا کسی که مقصود به افهام امام- علیه اسلام - باشد ولی مقصود راوی نباشد( با فرض این که کثیراً نقل به معنا می شود نه عین تعبیر امام- علیه اسلام -) صحیح است که به ظهور کلام راوی تمسّک کند؟
پاسخ
#3
(27-بهمن-1392, 17:12)89194 نوشته: با سلام و آرزوی توفیقات روز افزون برای حضرت عالی
در مورد شماره ی 6 ، مقصود بالافهام بودن نسبت به روات را لازم دانستید. وجه این کلام چیست؟
آیا دلیلش این است که در بسیاری از روایات، نقل به معنا توسّط شخص راوی صورت گرفته است و لازمه ی آن این است که کسانی که از ظهور الفاظ روایت استفاده می کنند، مقصود به افهام از ناحیه ی راوی باشند؟

سؤال دیگر
ظاهر عبارتتان نشان دهنده ی این است که لازم نیست که ما مقصود به افهام امام - علیه السلام- و روات، هر دو باهم باشیم، بلکه یکی کافی است( زیرا اگر مرادتان لزوم هر دو باهم بود، لازم نبود که برای انسدادی شدن مقصود به افهام بودن از هر دو ناحیه نفی شود).
آیا کسی که مقصود به افهام امام- علیه اسلام - باشد ولی مقصود راوی نباشد( با فرض این که کثیراً نقل به معنا می شود نه عین تعبیر امام- علیه اسلام -) صحیح است که به ظهور کلام راوی تمسّک کند؟

سلام علیکم. تشکر از پست شما

اینکه قید مقصود به افهام راوی را اضافه کردم، به خاطر این است که اگرچه ما مقصود به افهام معصوم نباشیم، ولی مقصود به افهام راوی که هستیم و اگر راوی ثقه قرائن موجوده بین خود و معصوم را برای ما نقل نکند خلاف وثاقت اوست، پس وجود چنین قرائنی به واسطه وثاقت او دفع می گردد. (این نظریّه استاد شهیدی پور می باشد.)
پاسخ
 سپاس شده توسط 89194
#4
با سلام
نکاتی لازم به ذکر است:

1. به فرض استصحاب قهقرایی را در مورد مذکور انکار کنیم باز هم منجر به انسداد نمی شود؛ زیرا در بسیاری از موارد تردیدی نسبت به یکسان بودن ظهور در عصر ما با عصر معصوم- علیه السلام- وجود ندارد. لذا نوبت به استصحاب نمی رسد.

2. انکار اصل در مقام بیان بودن متکلّم نیز فقط احکامی را که مبتنی بر استفاده از اطلاقند داخل در باب انسداد می کند، در حالی که غیر از این احکام کم نیستند.

3. به فرض این که حجّیّت ظهور مختصّ به مقصودین به افهام باشد، لکن قاعده ی اشتراک احکام حجّت دیگری است که موجب علم به احکام ما می شود و از انسداد جلوگیری می کند.

HeartHeartHeart
پاسخ
 سپاس شده توسط سید حسین منافی
#5
[/size][size=medium]با تشکّر از بیانات شما، راجع به قاعده اشتراک باید گفت که تنها دلیل این قاعده، إجماع محکیّ و إطلاقات ادلّه احکام واقعیّه است. و هیچ روایتی بالخصوص بر این مطلب دلالت نمی کند. صاحب وسائل در کتاب «الفصول المهمّۀ» در بحث روایات قاعده اشتراک روایاتی را مطرح می کند که هیچ یک مربوط به این بحث نیست و مربوط به این است که أحکام تا قیامت تغییری نمی کنند. و لذا اینکه برخی مثل مرحوم مظفّر تواتر روایات بر این قاعده را ادّعاء کرده اند وجهی ندارد.
امّا اجماع منقول، علاوه بر عدم حجّیّت إجماع، محتمل المدرک است و حجّت نمی باشد. و امّا إطلاقات، مبتنی بر پذیرش مبنای أصالۀ کون المتکلّم فی مقام البیان است که این مبنا محلّ إشکال است.
استاد شهیدی پور (دام ظلّه) بی میل به ردّ این قاعده نیستند.
در پایان لازم به ذکر است که أخذ علم در موضوع تکالیف به دو نحوه متصوّر است: یکی آنکه تصویب أشعری است، یعنی علم، تمام الموضوع است. دیگری اینکه علم، جزء الموضوع است، یعنی اگر به وجوب نماز جمعه علم پیدا کردی، نماز جمعه واجب است، ولی اگر به حرمت نماز جمعه علم پیدا کردی، نماز جمعه حرام نمی شود.
آنچه واضح البطلان است، نحوه اوّل است، نه نحوه دوم.
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  نتایج توجه به تاریخ مسائل اصولی مخبریان 1 335 31-خرداد-1401, 11:47
آخرین ارسال: مخبریان
  گاهی نتیجه‌ی گرفتار شدن در قواعد اصولی، نتایج غیر قابل دفاع است مخبریان 1 554 30-خرداد-1401, 06:23
آخرین ارسال: مخبریان
  مدارس اصولی بعد از مرحوم آخوند مهدی خسروبیگی 0 862 8-آبان-1399, 12:33
آخرین ارسال: مهدی خسروبیگی
  نکته علمی:  تعادل و تراجیح اصولی است یا تعارض مهدی خسروبیگی 0 1,935 11-اسفند-1397, 21:07
آخرین ارسال: مهدی خسروبیگی
  انسداد صغیر از دیدگاه آیت الله بروجردی مهاجر 5 7,468 19-اسفند-1396, 11:51
آخرین ارسال: مسعود عطار منش
  آیا اعراض مشهور موجب تضعیف روایت صحیح می شود؟ 83068 1 4,349 25-بهمن-1396, 15:32
آخرین ارسال: 89194
  آیا استحبابی بودن خطاب عامّ موجب إباء از تخصیص می گردد؟ سید حسین منافی 0 3,175 22-تير-1396, 17:27
آخرین ارسال: سید حسین منافی
  مبانی کلامی حسن و قبح و نقش آن در علم اصول احمدرضا 0 3,913 12-ارديبهشت-1395, 09:19
آخرین ارسال: احمدرضا
  آراء اصولی محقق حاج شیخ مرتضی حائری یزدی 1) معرفی اجمالی و روش فقهی اصولی homepage 0 4,707 5-اسفند-1391, 05:19
آخرین ارسال: homepage

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان