امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
فساد ضد خاص با انکار بحث ضد
#1
استاد گنجی:

ضد خاص عبادی حتی با انکار اقتضای امر للنهی عن ضده الخاص (کما هو الحق) باطل است ؛

زیرا وقتی مولا به ازاله نجاست امر می کند انسان می فهمد که انجام هر کاری غیر از آن (و از جمله نماز) نزدش حزازت دارد. این حزازت مانع مقربیت بوده و فساد عمل را به دنبال دارد.
[b]العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء[/b]
پاسخ
#2
دونکته به ذهن میرسد:
اولا:اینکه فرمودید ازامر مولی معلوم میشود هرکاری غیر از آن درنزدش حزازت دارد خیلی روشن نیست نمیتوان دائمی حکم کرد که دائما هروقت مولی امر به کاری میکند ضدخاص ان درنزد مولی حزازت دارد.ممکن است هردو کار محبوب مولی باشد اما چون محبوبیت یکی بیشتر از دیگری است مولی امر به آن کرده باشد.یکی هفت درجه مصلحت دارد دیگری ده درجه مولی امر به ده درجه کرده این امر دلالت نمیکند که اتیان آن هفت درجه ای درنزد مولی حزازت دارد مثل اینکه درموالی عرفیه مولی میگوید نان بگیر عبد خانه راتمیز میکند درحالی که هردو نزد مولی مصلحت دارد ولی نان گرفتن بیشتر.اینجا مولی میگوید نان میگرفتی بهتر بود این بدین معنی نیست که تمیز کردن خانه حزازت دارد.مولی ممکن است از باب ترجیح ارجح بر راجح این امر راکرده باشد این موجب ایجاد حزازت در راجح نمیشود.
ثانیا:این فرمایش شما مقدمه دیگری هم لازم دارد وآن اینکه نظریه ترتب را قائل نباشیم والا در نزد کسانی که قائل به نظریه ترتب هستند نه تنها عمل حزازتی ندارد بلکه امر هم پیدا میکندو مصحح قصد قربت میشود.
پاسخ
#3
با سلام
بنا بر نظر مشهور که قدرت شرط در تکلیف است، باید ببینیم نکته ی اخذآن در تکلیف چیست؟
شاید بتوان گفت نکته ی آن لغویت و قبیح بودن تکلیف عاجز است پس نکته ی مشروط کردن تکلیف قبح و لغویت است ولذا هر جا که تکلیف موجب لغویت شود می توان آن را مشروط کرد.
در بحث ما که امر به ازاله شده است، این امر به همان مناط که مشروط به قدرت است، مشروط به عدم اشتغال به واجب مساوی یا اهم است یعنی اطلاق ازل شامل موارد اشتغال به فعل دیگر(صلاة که ضد خاص ازاله است) در صورتی که مساوی یا اهم از ازاله باشد، نمی شود زیرا همان نکته ی لغویت وقبیح بودن پیش می آید بنابر این تمام تکالیف همان گونه که مشروط به قدرت هستند، مشروط به عدم اشتغال به واجب اهم یا مساوی هم می باشند.
حال در بحث ما که امر به ازاله شده است نمی توان به صورت مطلق گفت که مولا نسبت به ضد خاص آن حزازت دارد بلکه باید نظر به آن ضد خاص کرد که اگر اهم یا مساوی است در صورت اشتغال به آن ، اصلا امر به ازاله فعلی نمی شود زیرا مشروط به عدم اشتغال بود و اگر آن ضدخاص ملاکش نسبت به ازاله مرجوح باشد، اشتغال به آن ،موجب عدم فعلیت امر به ازاله نمی شود بلکه اشتغال به ازاله موجب عدم فعلیت آن ضد خاص می شودزیرا فرض اهم بودن ازاله است و لذا مقید لبی آن ضد خاص مصداق پیدا می کند در نتیجه آن ضد خاص فعلی نمی شود.
نتیجه:
این گونه نیست که همیشه امر به ازاله فعلی باشد تا این که بتوان استظهار حزازت ضد خاص کرد بلکه امکان دارد اشتغال به ضد خاص مانع فعلیت ازاله شود(ضد خاص اهم یا مساوی باشد) و بر فرض عدم مانعیت(ضد خاص اهم یا مساوی نباشد) هم استفاده ی حزازت نمی شود بلکه نهایتا اشتغال به آن موجب عدم فعلیت ضد خاص می شود.
پاسخ
#4
[quote='سید حسینی' pid='346' dateline='1360139232']
دونکته به ذهن میرسد:

نقد نکته اول:
پس از آنکه وجود و بقاء امر مولا به ازاله -کما هو المفروض- لحاظ شد در نظر عرف چنین برداشت می شود که او انجام هر کاری و لو فی نفسه دارای ملاک باشد را نمی خواهد و بدان جهت که سبب ترک واجبش می شود به انجام آن راضی نیست
با وجود چنین شرایطی پرواضح است که عمل عبادی - گرچه اگر در زمانی جز این زمان انجام می گرفت محبوب و مورد پذیرش مولا بود لکن در این کیفیت- مبغوض مولا بوده و نه تنها مقربیت و بلکه به جهت تفویت واجبش مبغوض مولاست

نقد نکته دوم:
نکته مزبور خروج موضوعی از بحث است و پرواضح است که عدم آن در نظر گرفته شده است ولکن ذکر جمیع مقدمات مفروضه لازم نیست ورنه در هر بحثی بیان کتابی لازم به نگارش می بود
[b]العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء[/b]
پاسخ
#5
(21-بهمن-1392, 13:18)خط شکن نوشته: با سلام[/size]

پاسخ:

گرچه فرمایشات شما درست باشد لکن خروج از فرض است چرا که در مقام چنین در نظر گرفته شده که امر به ازاله ثابت است و نمی دانیم ترک آن و پرداختن به نماز چگونه است
[b]العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء[/b]
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان