امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
مبانی رجالی استاد شب زنده دار
#21
(3-اسفند-1391, 05:39)homepage نوشته:
(16-آذر-1391, 23:20)hadi نوشته: بسم الله
برای شروع، مبنای استاد در پذیرش همه ی روایات کافی شریف را بیان می کنیم.
آنچه برای دلیل آن مطرح می کنند این است که مرحوم کلینی در مقدمه کتاب، شهادت می دهد که تمام روایات این کتاب صحیح است؛ از آنجا که این شهادت محتمل الحس و الحدس است و استاد، قایل به اصالة الحس هستند، تمام روایات کافی قابل قبول خواهد بود.
البته این مبنا، باعث تصحیح راویان نمی شود و فقط روایت را تصحیح می کند.
یک نکته قابل دقت و بحث برانگیز درباره تعبیر محدث کلینی(ره) در مقدمه کافی شریف این است که آبا مقصود از عبارت " بالآثار الصحیحه عن الصادقین" صحیح اصطلاحی است یا صحیح لغوی به معنای آنچه با واقع مطابق باشد.
عنایت می فرمایید که حمل کلام این محدث عالی مقام بر صحیح اصطلاحی رجالی نظر به عدم تداول این اصطلاح خاص در زمان غیبت صغری(یعنی زمان تالیف کافی شریف) انصافا مشکل است.
این اشکال در کلمات محقق شیخ مرتضای حائری که استاد آیت الله شب زنده دار بودند و از استاد شنیدم که فرمودند ایشان خیلی دقیق بودند، طرح شده است.

ان شاءالله که خوشتون بیاد ----

هو الحی
مطلبی که فرمودید، سخن صحیحی است اما کسی هم ادعا نکرده که مقصود کلینی رحمه الله از «الآثار الصحیحة»، صحیح اصطلاحی متأخر از علامه است! تا این حمل مشکل باشد!
صحیح در بیان قدما، به معنای لغوی خودش یعنی صادق و ثابت الانتساب بوده که به موثوق الصدور بودن احادیث اشاره داشته است.
معنای شهادت کلینی رحمه الله هم این است که احادیث کافی، صحیح به همین معنای لغوی است.
به هر حال اگر مقصودتان چیز دیگری بوده که بحث برانگیز است، شفافتر بیان بفرمایید.
پاسخ
#22
اشکال معروفی که به این نظریه می شود این است که درست است که مرحوم کلینی روایات را تصحیح کرده است ولی از آنجایی که ما از مبانی تصحیح مرحوم کلینی خبرنداریم و احتمال میدهیم که مبانی ایشان مورد قبول ما نباشد نمی توانیم به این شهادت تمسک کنیم
البته شنیده ام که استاد شب زنده دار در پاسخ به این اشکال فرموده اند عقلا اگر از کسی شهادتی را می شنوند که مبانی مختلفی در مورد آن مطرح است بنا را بر این می گذارند که مبنای شنونده با آن شهادت دهنده یکی است
از شاگردان ایشان تقاضا می کنم اگر مبنای ایشان را دقیق نقل نکرده ام تصحیح کنند
پاسخ
#23

  1. بررسی شخصیت عبدالله بن القاسم در أسناد روایات: در مورد عبدالله بن قاسم در یک طبقه چند عنوان در رجال آمده است:
الف: عبدالله بن القاسم الجعفری. او مجهول است.
ب: عبدالله بن القاسم الحارثی: نجاشی در مورد او می گوید: «ضعیف، غال، کان صحب معاویه بن عمار ثم خلط و فارقه»[۸] لکن از رجال کامل الزیارات است. محقق خویی در اینجا فرموده است که توثیق کامل الزیارات با تضعیف نجاشی معارضه نمی کند، زیرا عبارت نجاشی این است که ضعیف غالی است، از آنجایی که توصیف به غال فرموده است استظهار می کنند که این تضعیف شاید تضعیف از لحاظ صدق و کذب در گفتن نبوده است، بلکه شاید از باب غلو او باشد. در نظر محقق خویی رحمه الله عبارت نجاشی نمی گوید که شخص دروغگو بوده است. بنابراین با کلام ابن قولویه که می فرماید او از ثقات است معارضه ای ندارد؛ ممکن است کسی غالی باشد ولی راستگو باشد. خیلی از غالیان اصلا از روی تقلید اهل غلو بودند و خدشه ای به لحاظ راستگویی به ایشان وارد نبود. عبارت ایشان چنین است:
«أقول: لم یظهر من النجاشی ضعف عبد الله فی الحدیث، و إنما ضعفه فی نفسه من جهه الغلو»[۹].
نکته: در عبارت مرحوم نجاشی دو احتمال وجود دارد: احتمال اول این است که ضعیف غال دو شهادت در کنار هم است، یعنی دو تا عیب در او وجود دارد. احتمال دیگر این است که ضعف او به خاطر همان غلو است و ضعف جدیدی نیست، محقق خویی دومی را استظهار فرموده اند، اگر احتمال هم بدهیم که معنای این عبارت چنین است، پس احراز نکرده ایم که توثیق کامل الزیارات معارض داشته باشد، چرا که کلام نجاشی مجمل خواهد بود و کلام ابن قولویه بدون معارض می ماند و عبدالله بن القاسم الحارثی در نظر محقق خویی ثقه می باشد.

ج: سومین فرد عبدالله بن القاسم الحضرمی است که نجاشی در مورد او می گوید «کذاب غال یروی عن الغلات لاخیر فیه و لا یعتد بروایاته»[۱۱].
د: عبدالله بن القاسم البطل؛ برخی این عنوان را فردی دیگر دانسته اند لکن از عبارت نجاشی که فرموده است:
«عبد الله بن القاسم الحضرمی ‌المعروف بالبطل» استفاده می شود که مراد از او، همان عبدالله بن القاسم الحضرمی است که معروف به بطل شده است.
حال اگر در همه ی این عناوین عبدالله بن القاسم اشکال کردیم، یعنی گفتیم عبدالله بن القاسم الجعفری مجهول است، و در مورد عبدالله بن القاسم الحارثی هم تضعیف نجاشی را قبول کردیم و گفتیم با توثیق کامل الزیارات تعارض دارد و در نتیجه او هم مجهول است، و در مورد عبدالله بن القاسم الحضرمی نیز گفتیم کذاب است بنابراین این سند به خاطر اشتمال بر کسی که یا مجهول است و یا مجهول به خاطر تعارض است یا شهادت بر کذبش وجود دارد، ساقط می شود. أگر برخی از این ها را درست کردیم مانند محقق خویی که مراد از ضعی ف غال را چیز دیگری می دانست، می گوییم باز به خاطر اینکه شخص مردد بین افراد ضعیف و ثقه است، باز هم سند اشکال پیدا می کند. چرا که وثاقت راوی باید احراز شود.
پاسخ
#24
وثاقت ابراهیم بن هاشم و جلالت وی
در برخی از زمان ها اینطور خیال می شد که ابراهیم بن هاشم توثیق مسلمی ندارد، ولی بعدها به وجوه عدیده ثابت شده است که ایشان دارای توثیقات عام و خاص می باشد؛ بنابراین باید حدیث را صحیحه دانست، ایشان هم در کامل الزیارات وجود دارد، هم در تفسیر علی بن ابراهیم وجود دارد، لذا بنابر مسلک کسانی که توثیق عام این دو کتاب را قبول دارند[b][1]، این شخصیت مشمول این دو توثیق عام می شود، علاوه بر اینکه در فلاح السائل یک سندی وجود دارد که ایشان در آن سند وجود دارد، مرحوم ابن طاووس می فرماید به اجماع علماء این سند تمام است و تمام کسانی که در این سند هستند موثق هستند، از این عبارت استفاده می شود که پس در قدمای اصحاب حدأقل برخی بوده اند که ایشان را توثیق می کرده اند:[/b]
«وَ رَوَاهُ فِي أَمَالِيهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ قَالَ حَدَّثَنِي مَنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ ع يَقُولُ مَا أَحَبَّ اللَّهَ مَنْ عَصَاهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ فَقَالَ
‌        تَعْصِي الْإِلَهَ وَ أَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ                هَذَا مُحَالٌ فِي الْقِيَاسِ بَدِيعٌ
        لَوْ كَانَ حُبُّكَ صَادِقاً لَأَطَعْتَهُ               إِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ يُحِبُّ مُطِيعٌ
         أقول و لعل قائلا يقول هذان البيتان لمحمود الوراق. فنقول إن الصادق ع تمثل بهما و رواة الحديث ثقات بالاتفاق و         مراسيل محمد بن أبي عمير كالمسانيد عند أهل الوفاق. أقول و من ذلك ما رويناه بإسنادنا المشار إليه‌»[b][2].[/b]


[1] . از جمله محقق خویی رحمه الله و مقام معظم رهبری. البته محقق خویی در اواخر عمر از نظریه ی کامل الزیارات بازگشتند. (مقرر).
[2] . فلاح السائل، ص 158.
پاسخ
#25
وثاقت حسین بن موسی

مرحوم فیض کاشانی[1] و مرحوم نراقی[2] و سید یزدی[3] به یک روایت دیگری نیز برای شرطیت عدم اکراه استدلال کرده اند. روایت شریفه چنین است:
«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى عَنْ بُرَيْدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنِ اشْتَرَى طَعَامَ قَوْمٍ وَ هُمْ لَهُ كَارِهُونَ قُصَّ لَهُمْ مِنْ لَحْمِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[4].
بررسی سندی
افراد این سند تا علی بن عقبۀ از اجلاء هستند. بعد از آن حسین بن موسی قرار دارد، مراد از وی حسین بن موسی بن سالم الحناط است که توثیق خاصی ندارد[5] و تنها راه وثاقت ایشان این است که ایشان مروی عنه ابن ابی عمیر است[6]. مرحوم شیخ طوسی در کتاب اصولی خویش می فرماید که چند نفر هستند که به جز از ثقه نقل روایت نمی کنند، یکی از آن افراد ابن أبی عمیر است[7].
اگر کسی این مبنا را قبول داشته باشد می تواند قائل به وثاقت حسین بن موسی شود و اگر کسی مانند محقق خویی رحمه الله این طریق را قبول نداشته باشد حسین بن موسی برای او مجهول الحال می شود. لذا اعتبار این روایت مبتنی است که ما این مبنی را قبول داشته باشیم که قبول داریم. البته حدیث مذکور در کافی نیز وارد شده است و از آن راه نیز می توان حدیث را صحیح دانست؛ چرا که مرحوم کلینی شهادت داده اند که تنها روایات قابل اعتماد را در کتاب خویش نقل کنند. 
پس از حسین بن موسی، برید و محمد بن مسلم قرار دارند که آن ها نیز از اجلاء اصحاب هستند. بنابراین روایت از لحاظ سندی مشکلی ندارد.


[1] مفاتیح الشرایع ، الفیض الکاشانی، ج3، ص48.
[2] مستند الشیعه، النراقي، المولى احمد، ج14، ص266.« و رواية محمّد: «من اشترى طعام قوم و هم له كارهون قصّ لهم من لحمه يوم القيامة» «4»، و هو في قوّة النهي الدالّ على الفساد في مثله على الأقوى».
[3] حاشیه المکاسب، السید محمد کاظم الطباطبائی الیزدی، ج1، ص121.
[4] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج5، ص229.
[5] . لذا مرحوم شهید ثانی در مورد او می فرمایند: «وجه الترديد ان الحسين بن موسى واقفى بغير قيد الحنّاط فان كان فهو ضعيف و ان كان غيره فهو مجهول. اذ ليس فى القسمين غير المذكور».(مقرر).
[6] . آیت الله العظمی شبیری زنجانی در مورد او می فرمایند: « مراد از حسين بن موسى ظاهرا حسين بن موسى بن سالم حناط است كه در رجال نجاشى: 45/ 90 ترجمه شده، و راوى كتاب وى ابن ابى عمير دانسته شده است، در پاره‌اى از اسناد هم روايت احمد بن محمد بن ابى نصر از حسين بن موسى ديده مى‌شود، لذا ایشان ثقه است»کتاب النکاح، ج 20 ص 7261.(مقرر)
[7] عدة الأصول، شیخ طوسی، ج1، ص154. «سوت الطائفة بين ما يرويه محمد بن أبي عمير، و صفوان بن يحيى، و أحمد بن محمد بن أبي نصر و غيرهم من الثقات الذين عرفوا بأنهم لا يروون و لا يرسلون إلا عمن يوثق به و بين ما أسنده غيرهم، و لذلك عملوا بمراسيلهم إذا انفردوا عن رواية غيرهم».
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  ادعای موثر بودن معدوم توسط محقق خویی و پاسخ استاد در قول به نقل در بیع فضولی علیا 3 149 2-آذر-1402, 10:59
آخرین ارسال: خیشه
Information سؤال:  آیا موافق بارگزاری تقریرات فقه استاد شب زنده در تالار عملی هستید؟ فطرس 0 2,473 12-بهمن-1397, 17:50
آخرین ارسال: فطرس
Star گلایه استاد شب زنده دار از بی‌مهری نسبت به شیخ انصاری عبدخدا 0 3,632 25-ارديبهشت-1396, 19:24
آخرین ارسال: عبدخدا
  «تقریر»  فقه استاد شب زنده دار سید حمید 0 3,523 26-آذر-1395, 16:23
آخرین ارسال: سید حمید
  سؤال:  مبنای استاد در مورد احادیث کافی شریف 83068 7 21,299 14-آذر-1395, 12:30
آخرین ارسال: 83068
  فهرست جلسات 84 تا 106 فقه استاد شب زنده دار خطیب توانا 0 3,904 7-خرداد-1394, 22:40
آخرین ارسال: خطیب توانا
  نکته علمی:  نظر استاد شب زنده دار در مورد کتاب «فقه الرضا» 83068 2 10,378 13-اسفند-1391, 13:08
آخرین ارسال: amirabas
  اشکال:  اشکال به مبنای استاد دام ظله درباره مروی عنه های ابن ابی عمیر روشنائی 2 8,105 27-آذر-1391, 13:04
آخرین ارسال: amirabas

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان