امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
مساله جدید: کفایه خوان توجه توجه
#1
سوالی از طلاب کفایه خوان:
به نظر شما امکان جداکردن مطالب فلسفی کفایه از متن آن هست؟ اصلا آیا کفایه بدون این دقت های فلسفی آخوند کفایه می شود؟ آیا این روال بحثی آخوند موجب پیشرفت اصول فقه است؟
پاسخ
 سپاس شده توسط مهدی قنبریان ، 1234rahimi ، امین 69 ، 83068
#2
به نظرم این سوال در ذهن خیلی از کفایه خوان ها باشد؛ خلط فلسفه با اصول چه فایده ای دارد؟ بالاتر از آن، آیا این یک انحراف بزرگ نیست؟
در بسیاری از مباحث کفایه، مرحوم آخوند هر موضوعی را موشکافی فلسفی می کنند و جالب این است که بسیار اتفاق می افتد که خود ایشان در همان مباحث می فرمایند که این بحث ها بی فایده است و باید مثلاً به عرف یا لغت رجوع کرد.

این سوال و مشکل کلی همیشه برای بنده وجود داشته است که در خیلی از مباحث می بینیم که توسط خود نویسنده یا گوینده، یا اصل طرح آن مبحث غلط انگاشته می شود و یا روشی که در آن به کار گرفته شده، اما در کمال تعجب و شگفتی، همان اشکال توسط خود اشکال کننده ادامه پیدا می کند!!!
samimi.blog.ir
پاسخ
#3
شخصیت فلسفی آخوند خراسانی و بازتاب فلسفه در کفایة الاصول

مجله حوزه
در شماره 162 مقاله ای با عنوان «شخصیت فلسفی آخوند خراسانی و بازتاب فلسفه در کفایة الاصول» منتشر نموده است که به خوبی، این مبحث را پوشش داده است. (لینک مشاهده مقاله)

در قسمت ابتدایی و در بخش درآمد، مطلبی را از آیت الله جوادی آملی نقل می کند که قابل توجه است:
«مرحوم آخوند وقتی عقل را به عنوان حجت بالغه الهی وارد حوزه کرد، این تفکر عقلی کم کم رشد پیدا کرد. آخوند، تنها اصول نگفت، اصول را دیگران هم نوشته بودند. صاحب هدایه المجتهدین هم، اصول نوشت; اما اصولی که عاقلانه معارف عقلی را در لباس اصول وارد حوزه بکند و حوزه را متفکر عقلی بکند، کاری بود که توسط آخوند به فرجام رسید. از آن به بعد تفکر عقلی پیدا شد.»

در ادامه، مطالب خود را در سرفصل های زیر ادامه می دهد: (مختصری از مطالب مقاله در اینجا آورده شده است و برای دیدن اصل مطالب، به مقاله مراجعه کنید)

شاگرد سه فیلسوف
نویسنده، مرحوم آخوند را شاگرد ملاهادی سبزواری و میرزای جلوه و ملاحسین خویی معرفی می کند.

تدریس فلسفه
ظاهرا مرحوم صاحب کفایه در سن 35 سالگی به درجه ای از آشنایی با فلسفه رسیده بوده که علاوه بر درس خارج فقه و خارج اصول که صبح ها و شبها برگزار می شده، عصرها در منزل، به تدریس خارج فلسفه بر اساس کتاب اسفار می پرداخته است.

آثار مستقل فلسفی
اگرچه به طور قطع نمی توان آثار فلسفی خاصی را به مرحوم آخوند منسوب کرد ولی برخی آراء فلسفی ایشان را می توان در لابلای تالیفات دیگرشان به دست آورد.
آثار منسوب به ایشان عبارتند از:
1- حاشیه بر اسفار
2- حاشیه بر منظومه ملاهادی
3- شخصی از اهل شیراز، شصت پرسش فلسفی از میرزا شیرازی می پرسد، آخوند خراسانی، شاگرد بنام میرزا، به آنها پاسخ می دهد.

نقل شده است که ایشان به فلسفه اهمیت فراوان می داده و با مخالفان فلسفه برخورد می کرده است. به فرزند خود آقا احمد آقازاده می گفته است:
«اگر فلسفه ندانی از روایت عقیدتی شیعه چیزی نمی فهمی.»

باور به نقش فلسفه در فهم روایات و سفارش به فراگیری آن
هانری کربن می نویسد:
«ملا کاظم خراسانی حکیم کامل شیعی، بر این نظر بود که هر کسی آگاهی کافی از فلسفه و الهیات نداشته باشد، نمی تواند احادیث امامان معصوم(ع) را دریابد»

درآمیختگی علم اصول و فلسفه
سید مرتضی علم الهدی، توانست با گردآوری و تدوین همه مسائل مطرح در اصول فقه تا آن دوره، شکل و شمایل خاصی به این دانش بدهد و پایه های علم اصول را بنیان نهد و اولین کتاب در اصول فقه را در مذهب شیعه، با عنوان الذریعه فی علم اصول الشریعه، در دو جلد بنگارد.
بعد از او، شیخ طوسی کتاب العده فی اصول الفقه را نگاشت.
و این روند تا دوره میرزا ابوالقاسم گیلانی قمی، معروف به محقق قمی، صاحب قوانین ادامه یافت. محقق قمی تحت تأثیر فضای عمومی اخباری گری، به نگارش کتاب «القوانین المحکمه فی علم الاصول» پرداخت که می توان گفت اصول فقه شکل و شمایل دیگری پیدا کرد و چیز دیگری شد. هرگز نمی توان قوانین را با معالم و یا دیگر آثار پیش از آن مقایسه کرد. بدین سان، فلسفه توانست یک برش تاریخی میان دوره پیش و پس از قوانین ایجاد کند. گرچه رگه های پر رنگ فلسفه را در آثار نزدیک به قوانین و معاصر آن نیز می توان شاهد بود.

نقش تفکر فلسفی آخوند در آفرینش کفایه
ذهن فلسفی آخوند، این توان را به او بخشید که بتواند مسائل گسترده علم اصول را به گونه ای ساختارمند پی بریزد و کتابی در علم اصول تالیف کندکه پس از سالها، هنوز آخرین متن درسی سطوح عالی و محور درس خارج علم اصول است و جزو آثار کلاسیک علمی حوزه های علمیه است.
نکته مهم و اساسی این که آخوند، فلسفه دان نبود که فقط به حفظ چند اصطلاح فلسفی همت بدارد بلکه با تمامی وجود، فرآیند فلسفه را نیک دریافته بود.

سایه گستری فلسفه بر کفایه
امتیاز و تفاوت دیگر مرحوم آخوند در مقوله دانش اصول، گره زدن مباحث اصول فقه با مباحث فلسفی است. پیش تر در بین شماری دیگر از فقیهان فلسفه خوان و فلسفه دان، بین مباحث فلسفی و اصولی اختلاطی به وجود آمده بود; امّا در اندیشه مرحوم آخوند خراسانی، این تلاقی عمق بیش تری یافت و بسیاری از مباحث فلسفی راهی به سوی اصول فقه پیدا کردند.

... وقتی انسان فیلسوف شد در جست وجوی استدلال می کوشد و علم اصول جای استدلال است. پس فلسفه در اصول تاثیر بخش است و حتی یک قسمت اصول فقه، مستقیما به عقلیات مربوط می شود و در مباحث دیگر، مثل مباحث الفاظ، نیازمند فلسفه هستیم... لذا کسی که در علم فلسفه، آگاهی مناسب داشته باشد برای فهم مباحث اصولی موفق ترخواهد بود...

... پاسخ کسانی که به آوردن مسائل فلسفی در اصول اشکال می کنند این است که چرا نباید یک دانش از دانش دیگر بهره ببرد. مگر در فقه در بحث ارث و دیه از ریاضی و نیز در بحث آب کر از دانش هندسه استفاده نمی شود؟

... حوزه های علوم انسانی، به گونه ای نیست که بین آنها دیوار کشیده باشند یا با میله، مرز و حدود آنها را تعیین کرده و بگویند کسی حق پا گذاشتن به فراتر از آن را ندارد. بسیاری از مسائل در علوم گوناگون، بویژه در حوزه علوم انسانی هم پوشانی دارد.

سید عزّالدین زنجانی نقل می کند: ... روی کرسی کتاب «نهایة الدرایه» مرحوم حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی، معروف به کمپانی بود. سخن از واردات فلسفه به علم اصول پیش آمد. امام (خمینی)، نهایه مرحوم حاج شیخ را برداشت و گفت: اگر فلسفه را از همین اصول جدا کنید، دیگر چیزی از آن باقی نمی ماند.

بازتاب آرای بزرگان فلسفه درکفایة الاصول
در مواردی آخوند خراسانی به دیدگاه ها و سخنان بزرگان فلسفه اشاره می کند که این خود گواه بر مهارت و تبحر و اشراف ایشان بر فرآورده ها و دیدگاه های فلسفی است، مانند:

1-  بو علی سینا و فارابی
فعقْدُ الحمْل ینحلّ إلی القضیة، کما أن عقْد الوضع ینحلّ إلی قضیة مطلقة عامة عند الشیخ وقضیة ممکنة عند الفارابی فتأمل.

2- شیخ ابوعلی سینا و خواجه نصیر طوسی
و أما ما حکی عن العلَمَین [الشیخ الرئیس، و المحقق الطوسی] من مصیرهما إلی أن الدلالة تتبع الارادة، فلیس ناظرا إلی کون الالفاظ موضوعة للمعانی بما هی مراده، کما توهمه بعض الافاضل...


3- شیخ الرّئیس بوعلی سینا
کلّما قرع سمعک من الغرائب فذره فی بقعة الامکان ما لم یذدک عنه واضح البرهان

کاربرد مقوله های فلسفی
در موارد بسیاری، آخوند، به اصطلاحات و مقوله های فلسفی می پردازد. به بعضی از آن موارد اشاره می شود:
آخوند خراسانی، برای فهم موضوعی واحد و شناخت مسائل پراکنده یک علم واز جمله علم اصول، به اصطلاحات منطقی و فلسفی، مانند: عرضی وذاتی، کلی و افراد آن، شناخت موضوع و محمول و نیز شناخت عین و ذهن تمسک کرده است.
وقد انقدح بذلک أن موضوع علم الاصول، هو الکلی المنطبق علی موضوعات مسائله المتشتته، لا خصوص الادلة الاربعة بما هی أدلة، بل ولا بما هی هی
8 مورد دیگر را می توانید در مقاله اصلی ملاحظه بفرمایید (لینک به مقاله)

نتیجه
این بررسی نشان می دهد که پیوند آخوند خراسانی با فلسفه بیش از آشنایی او با اصطلاحات و یا شناخت سطحی از فلسفه است. میزان علاقه ومهارت آن بزرگ در فلسفه از شاگردی نزد اساتید فلسفه و تدریس و آثار فلسفی او آشکار می شود. خلاقیت و ابتکار آخوند در کاربرد فلسفه در دانش اصول و بسترسازی برای بهره گیری از فلسفه در علوم اسلامی، ستودنی است.
پاسخ
#4
Idea به نظرم باید توجهی دوباره به موضوع بحث کرد. سؤال این است که آیا خلط مباحث فلسفی با اصول باعث پیشرفت اصول است یا برعکس؟

بحث بر روی اصل مطلوبیت فلسفه نیست که شما مزیّت های آن را در قالب مقاله ذکر نموده اید؛ امروزه دیگر تقریباً ضرورت مباحث فلسفی برای همه روشن است و مخالفین اندک آن هم دلیل روشنی برای آن ندارند.

بعید است که کسی کفایه خوانده باشد و به این تناقض ها توجهی نکرده باشد. به عنوان مثال مرحوم آخوند بعد از بحث های مفصل فلسفی که در مورد مطلق می کند، در آخر توجه می دهد که باید به مقام بیان توجه کرد و هیچ مطلقی بدون مقام بیان معنا ندارد. یا مثلاً در مورد استصحاب امور تدریجی ایشان در ابتدای بحث به مستشکلی که این مورد از استصحاب را مردود می داند، جواب می دهد که وحدت و تعدد موضوع، عرفی است و نباید به آن فلسفی نگریست. اما بعد از آن شروع می کند به بحث های فلسفی عمیق بنابر این که اگر ملاک دید فلسفی باشد.
از این دست موارد در کفایه بسیار مشاهده می شود.

حال سؤال اصلی این است که آیا استفاده از روش فلسفی مثلاً برای یک بحث لغوی مثل مطلق آیا کار درستی است؟ آیا در ابتدای هر بحث نباید سنخ موضوع شناخته شود و بعد از آن با توجه به سنخ همان موضوع بحث شود؟

برای تقریب به ذهن: اگر با کارهای ساختمانی اندکی آشنایی داشته باشید، می دانید که مثلاً متّه ای که برای سوراخ کردن دیوار استفاده می شود، با متّه ای که برای سوراخ کردن آهن استفاده می کنند فرق می کند و هر کدام را مخصوص همان امر ساخته اند. همین طور صفحه ای که برای بریدن سنگ از آن استفاده می شود، با چنین چیزی برای بریدن آهن تفاوت دارد. هر کدام از این ها را اگر برای دیگری استفاده کنیم هرگز به مطلوب خود نمی رسیم.
samimi.blog.ir
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  سؤال:  جایگاه افعال مطلق در کفایه الاصول 82036 1 2,967 26-مهر-1397, 16:57
آخرین ارسال: 82036
  نکته علمی:  مبدا نگارش کفایه شیخ خوئی 0 3,376 25-بهمن-1393, 22:44
آخرین ارسال: شیخ خوئی
  تبیین کلام صاحب کفایه در ملاک باب اجتماع و نقد آن سید حسین منافی 0 4,561 24-شهريور-1392, 12:00
آخرین ارسال: سید حسین منافی

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان