امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اشکال: حسن و قبح
#1
مرحوم مظفر در بحث ملازمات عقلیه سه معنا برای حسن و قبح مطرح می کنند:
1-حسن و قبح به معنای کمال و نقص(حکم عقل نظری)
2-حسن و قبح به معنای ملائمة با طبع و منافرت(حکم عقل نظری)
3-حسن و قبح به معنای مدح و ذم فاعل در نزد عقلاء (حکم عقل عملی)
سپس اسباب حکم عقل عملی به حسن و قبح به معنای سوم را می شمارند . از جمله اسباب ،حکم عقل نظری به کمال و نقص یا به ملائمة و منافرت است و یکی دیگر از آن اسباب انفعالیات نفسانی مانند رقت و حیاء و غضب و... است . ایشان می فرمایند آن دسته از احکام عقل عملی که مسبب از دو سبب اول است داخل درمحل نزاع با اشاعره است و ما دراین دسته قائل ملازمه بین حکم عقل عملی و حکم شارع هستیم ولی آن دسته سوم که مسبب از انفعالیات است خارج از بحث است چرا که دلیل ملازمه آن را شامل نمی شود به این بیان که وجه ملازمه این است که وقتی عقلاء حکم به حسن یا قبح فعلی می کنند معنا ندارد که شارع که خود جزو عقلاست بلکه رییس عقلاست با آنها موافقت نکند ولی این وجه در مورد احکام مسبب از انفعالیات معنا ندارد چرا که انفعالیات در شارع راه ندارد لذا دلیل ملازمه این صورت راشامل نمی شود
حال بعد از این تقریب طولانی اشکال ما این است که همین اشکال در مورد احکام عقلی عملی که مسبب از حکم عقل نظری به ملائمت یا منافرت با طبع هستند نیز مطرح می شود چرا که ملائمت با طبع نیز در مورد شارع معنا ندارد!!
ان قلت منظورمان شارع عرفی است و شارع عرفی دارای طبع است
قلت شارع عرفی دارای انفعالیات نیز هست
ان قلت منظورمان از حکم شارع به ملائمت ادراک ملائمت در بین عقلاست
قلت همین ادراک در مورد انفعالیات نیز قابل تصور است
خلاصه تفصیل بین این دو بلاوجه به نظر می رسد
پاسخ
 سپاس شده توسط خطیب توانا ، محمد کاظم 2
#2
مرحوم مظفر در استدلال بر عدم دخول انفعالیات در بحث ملازمه حکم عقل و شرع فرموده اند:
«لا نقول نحن بلزوم متابعة الشرع للجمهور في هذه الأحكام؛ لأنّه ليس للشارع هذه الانفعالات؛ بل يستحيل وجودها فيه؛ لأنّها من صفات الممكن. و إنّما نحن نقول بملازمة حكم الشارع لحكم العقل بالحسن و القبح في الآراء المحمودة و التأديبات الصلاحيّة، فباعتبار أنّ الشارع من العقلاء بل رئيسهم، بل خالق العقل فلا بدّ أن يحكم بحكمهم بما هم عقلاء، و لكن لا يجب أن يحكم بحكمهم بما هم عاطفيّون. و لا نقول: إنّ الشارع يتابع الناس في أحكامهم متابعة مطلقة»
به نظر بنده استدلال ایشان دو وجهی است به این معنی که می فرمایند: «نه شارع خود دارای انفعالیات است که بر اساس آن حکم کند، و نه انفعالیات در بین عقلاء منشأ حکم عقل است که شارع از جهت رئیس العقلاء بودن مطابق آن حکم داشته باشد به این معنی که اگر چه شارع خود دارای انفعال نیست اما وقتی انفعال منشأ حکم عقل باشد و عقل حکم به حسن کند شارع نیز میگوید انجام این عمل برای فرد دارای انفعال حسن است - چنانچه ملازمه در حکم عقلی که منشأ آن طبع است به این نحو میباشد- ».
این اصل استدلال ایشان، اما از لحاظ تطبیق بر متن باید گفت در حقیقت ایشان در عبارت «لأنّه ليس للشارع هذه الانفعالات؛ بل يستحيل وجودها فيه؛ لأنّها من صفات الممكن» به قسمت اول استدلال اشاره کرده اند و در عبارت «فباعتبار أنّ الشارع من العقلاء بل رئيسهم، بل خالق العقل فلا بدّ أن يحكم بحكمهم بما هم عقلاء، و لكن لا يجب أن يحكم بحكمهم بما هم عاطفيّون» به قسمت دوم استدلال اشاره کرده اند.
پاسخ
#3
با تشکر از برادر اعلایی
به نظر حقیر استدلال ایشان بیش از آنکه دو وجهی باشد دو استدلال مستقل است شاهدش این است که هر کدام از این فقرات به تنهایی صلاحیت استدلال دارند و ناقص نیستند
اگر استدلال ایشان ، دو دلیل مستقل باشد اشکال حقیر هم چنان در یکی از این استدلالها یعنی همان بحث ملازمه باقی است
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان