امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 1 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
درخواست توضیح: منظور از قطع در رسائل
#1
به نام حضرت دوست
بنده پایه هفتم هستم و بعد از کتابهای الموجز و اصول مظفر شروع به خواندن رسائل کرده ام. اما همان ابتدای کتاب در مورد قطع دچار مشکل شدم. دقیق متوجه نشدم که منظور جناب شیخ اعظم انصاری از قطع چیست. ولی البته با مطالعه زیاد، یه توجیحاتی برای خودم درست کردم. اما بازم نیاز به توضیحات بیشتری برای خودم دارم.
اول اینکه: تو الموجز یا اصول مظفر جایی که بیاد بحث قطع رو مطرح کنه، من ندیدم. اگر جایی است بفرمایین. تو اصول مظفر یه خورده با نرم افزار اصول فقه نور گشتم. ولی تنها چیزی که پیدا کردم، دو تا مطلب خیلی کوچیک بود که تقریبا می شه گفت ارتباطی با بحث قطع شیخ اعظم نداره.
الموجز هم دوباره مراجعه نکردم. ولی همون قدری که قبلا خونده بودم، جایی این مطلب رو با این همه نکات و ... ندیدم که اشاره بشه که بتونم کمک بگیرم برای فهم مطلب رسائل. و این که حالا این کتاب درسی شده، چه جوری وقتی شیخ اعظم وارد مباحث رسائل می شه و از قطع شروع می کنه هیچ پیش زمینه ای هم نداریم. یه خورده سخته درک مطلب.
دوم: اینجا یه خورده توضیحات خودم رو می زارم. یعنی درکی که من از این مطلب داشتم. ابتدا نیاز به مقدمه ای است.
انسان در زندگی با مسائل مختلفی رو به رو است که باید تصمیم بگیرد چه کند در قبال آنها. و البت برخی از این مسائل مربوط به علم فقه می شود. علم اصول هم برای بررسی راههای نتیجه گیری احکام در علم فقه می پردازد و تا حدودی به صحت احکام علم فقه یا استدلال بر روشهای اخذ حکم و ... می پردازه. (قصد بحث تو زمینه موضوعات این دو علم را ندارم)
اما علم فقه مسائلی را می پردازه که وظیفه انسان را در قبال آنها مشخص کند. یعنی تنها مسائلی که به نظر علم فقه انسان نیاز است در قبال آنها احکام شرعی داشته باشه بررسی می شه.
اما بررسی این احکام رو به شکلی انجام می ده که ساده شده و توضیح و تعریف مسئله واضح بشه. یعنی مسائل رو به صورت مسئله ای شخصی که تنها برای یک فرد در یک زمان خاص رخ می ده بررسی نمی کنه. بلکه کلیت بیان می کنه که افراد مختلف نسبت به شرایط خودشون، احکام رو باید تشخیص بدهند.
این مسائلی که در فقه بررسی می شه انواع گوناگون داره. همچنین مسائلی که در اصول بررسی می شه هم انواع گوناگون داره. (ما در اینجا قصد بررسی مفصل این مطالب و ریزه کاریها و دسته بندی و ... رو نداریم)
بحث اولیه ای که در علم اصول و فقه شروع می شه این است که ما در مقابل این مسائلی که به نظر فقه در مقابلش وظیفه داریم چه جوری وظیفه خودمون رو انجام بدیم. برای این کار ابتدا باید به آن وظایف علم پیدا کنیم.
برای پیدا کردن علم اولین وسیله و دلیل ما، عقل است. به تبع و با کمک از عقل به شرع و نقل می رسیم. سپس ادله دیگری مثل اجماع و سیره و اصول عملیه (که به نوعی ترکیبی از عقل و شرع هستن) به دست می آید.
شیخ در کتاب رسائل مباحث را سه قسمت کرده. قطع، ظن و شک.
قطع یعنی حالت درونی انسان در برابر مسائلی که با آن رو به رو می شود یقین و علم ذاتی است که سبب اعتقاد جازم به جواب مسائل و مشخص شدن تکلیف او در برابر آنها می شود.
اما بحثی که در کتاب قطع انجام می شود راه دستیابی به قطع نیست. پس بحث از چیست؟
بیشتر بحث روی مفهوم قطع است آیا؟ شاید بشه گفت آره شاید بشه گفت نه. چون شیخ در کتابش تقسیم بندی قطع داره. برای هر کدوم خصوصیاتی بیان می کنه. به مقایسه با ظن می پردازد. و بعدش تنبیهاتی برای قطع بیان می کنه. ولی در مجموع بازم مفهوم خود قطع مشخص نیست که نگاه و مراد شیخ از قطع چیست؟ یعنی یه جا واضح نیامده بگه که مراد من از قطع این است. در حالی که حجت را بررسی می کنه. اقسام قطع رو بیان می کنه. ولی خود قطع رو بحث نکرده که چی است. و تو بحثهای مختلفی که حرف ازش می آد چطوری این مراد و منظورش از قطع دخیل است. یعنی یه مفهوم کلی است. لیکن تو بحثها چطوری این مراد کلی رو با این خصوصیات لحاظ کنیم. این شرایط رو براش در نظر بگیریم و ...
آن چه که بیشتر حواشی گفته و از کل مطالب به نظر من رسیده این که: قطع حالت نفسانی درونی است که در فرد ایجاد می شود و اعتقادی است که ایجاد می شود و به درجه جزم و یقین رسیده.
اما خوب متعلق این قطع چی است؟ قطع به احکام، قطع به موضوعات احکام، قطع به شرایط احکام، قطع به ضمیمه های احکام، قطع به نتیجه احکام؟؟؟ آیا گستره و دامنه آن بیشتر از این است یا کمتر، در هر جایی که بحث کرده، کدام گستره منظورش است و ...
خوب بحث نکردن از راه دستیابی به قطع هم جالبه. در حالی که در بخش دوم کتابش از برخی راههای دستیابی به ظن صحبت می کنه. ولی در مورد قطع این بحث رو انجام نمی ده.
که به نظر من یکی از مهمترین مسائل قطع همین راههای دستیابی به اون است. چون در خود مفهوم قطع می تونه دخیل باشه.
پاسخ
#2
اما تقسیمی که از قطع می کنه به قطع طریقی و موضوعی هم ماهیت و مفهوم قطع رو برای من کامل مشخص نکرد.
من خودم یه تفسیری از این دو تقسیم کردم که به نظرم زیاد درست نباشه.
قطع طریقی رو قطع به خود احکام دونستم. یعنی اینکه ما حکم این مسئله رو به صورت قطعی درک کنیم. وقتی می گیم که خمر حرام است، لحاظ ما روی خود حکم است. یعنی قطع به این حکم داریم. در مقابل وقتی که می گیم این مایع خمر است و قطع طریقی باشه یعنی اینجا لحاظ ما لحاظ به خود حکم این مایع است. نه اینکه لزوما همراهش نتایج و ... این قطع باشه. بلکه می تونه نباشه. و ما تنها در این مرحله فقط به خود خمر بودن این مایع قطع پیدا کرده ایم. بعدش که قطع های دیگه ای رو کنارش می زاریم احکام دیگه ای اخذ می شه.
و اصل بحث و بیشترین بحث در فقه و اصول هم روی همین قسمت یعنی قطع طریقی است. یعنی ما بیشتر دنبال خود احکام هستیم و بیشتر قطع های ما به خود احکام رخ می دهد.
اما قطع موضوعی رو قطع به موضوعات احکام دونستم. یعنی وقتی گفته می شه خمر حرام است. اون وقت در برخورد با این حکم، وظیفه ما این است که مایعات مختلف رو بشناسیم که در قبال آنها این حکم را رعایت کرده باشیم. یعنی این مایع خمر است رو اینجا لحاظمون شناخت حکم این مایع نیست. بلکه لحاظمون شناخت موضوع برای مسئله خمر حرام است می باشد.
این رو از این جهت می گم که وقتی می گه ادله عقلی یا شرعی اغلب موارد خالی از بیان شرایط خاصی برای موضوعشون هستن، یا اگه هم بگن، بازم این شرایط عمومیت دارد و اطلاق دارد. این یعنی اینکه در اینجا ما لحاظمون روی شناخت خود حکمش نیست. یعنی نمی خوایم که مایعات را به اینکه خمر هستن یا نیستن بشناسیم. بلکه می خوایم حکم خمر حرام است رو رعایت کنیم. لحاظ می ریم سراغ موضوعاتی که می تونن موضوع این حکم باشن و اونجا است که این اطلاق یا عدم اطلاق رو بررسی می کنیم.
و این مرحله حتما بعد از مرحله اول است. یعنی تنها وقتی می شه بحث از قطع موضوعات رو مطرح کرد که قبلش ما نسبت به خود حکم قطع داشته باشیم. اون وقت در هنگام انجام وظیفه نسبت به حکم، دنبال موضوع این حکم می ریم می بینیم که آیا بهش قطع داریم یا نه.

خوب بیشتر مواقع قطع موضوعی هم طریقی است. اما موارد کمی است که قطع موضوعی وصفی می شه یعنی ادله قطع اون رو به صورت وصفی بیان کردن.
یعنی توی بحث قطع وصفی ما باید حتما به ادله قطع رجوع کنیم ببینیم چی می گین. بدون اون، نمی تونیم بگیم که این قطع موضوعی طریقی نیست و وصفی است.
بحث از قطع موضوعی این است که این حکم بیان شده آیا کلی و عمومی است یا خصوصیاتی دارد؟ آنگاه قطع و علم به خصوصیات در حکم تأثیر گذار است یا خیر؟
این بحث 2 اثر دارد. 1. در مقابله با مصوّبه است. 2. در بررسی برخی احکام که در آنها چگونگی علم لحاظ شده است. که این دو صورت دارد. الف) راه دستیابی به علم به صورت کلی و اصل عام و اولیه در احکام لحاظ شده. که بحث اخباریها است. ب) بدون لحاظ راه دستیابی به علم به صورت اصل کلی، نیاز به جعل شارع دارد و نیاز به بررسی ادله دارد.

تا اینجا یه مقدار از تحلیل متن و توجیحی بود که خودم برای خودم ساختم. (البته با کمک گرفتن از حواشی و ...) که جای اشکال و نقدهایی نیز است. اما به نظر خودم می تونه تحلیل تا حدودی صحیح باشه.
پاسخ
#3
ادامه توجیحات خودم:
اول) وقتی بحث روی ظن می بره تو مرحله ظن طریقی اصلا حرفی نداره. اما وقتی می گه ظن موضوعی، اون رو به نسبت به حکم خودش و به نسبت به حکم دیگه ای که در ارتباط با حکم خود موضوع است بررسی می کنه. (البته این شکل بیان مطلب تفسیر و تحلیل خودم است و نمی دونم درست است یا نه)
یعنی می رسونه که قطع چون قوی تر است، وقتی مطلق قطع موضوع رو نسبت به خود حکم اثبات کرد، نسبت به احکام دیگه نیاز به بررسی نیست. ولی در ظن چون ضعیفتر است، وقتی حتی اگه عموم بودن موضوع ظنی نسبت به حکم خودش بررسی شد، اون وقت نسبت به احکام دیگه هم بحث از اینکه این موضوع ظنی عمومیت داره یا نه مطرح می شه. (که البته تنها اشاره داره و هیچ بحثی نکرده و رد شده اند)
دوم: وقتی می گیم قطع طریقی، اینجا خاصیت جایگزینی قطع با ظن و شک است. منظورش این نیست که وقتی که جایگزین بشن، همان دلیل اثبات قطع، باعث اثبات حکم با وجود عدم قطع به آن شده. نه. وقتی که قطع نیست، یعنی دلیلش هم نیست. وقتی ظن است یعنی دلیل ظن است و وقتی شک است یعنی دلیل شک است.
حرف اینه، که آیا ما می تونیم در احکام، وقتی قطع نداریم، به مراحل پائین تر آن هم عمل کنیم؟ یعنی لزوم تبعیت رو داره بررسی می کنه که آیا مثل قطع لزوم تبعیت داره یا نه؟
چون تو قطع لزوم تبعیت ذاتی است. اون وقت اگر به حکمی ظن یا شک داریم، اینجا لزوم تبعیت چه طوری است؟
که جواب اینه، که ما این ظن و شک رو ادامه قطع قرار می دیم. یعنی وقتی از قطع لزوم تبعیت برداشت می شه، اون وقت ما به حکم ظنی نیز باید تبعیت کنیم. یا به حکم شکی نیز باید تبعیت کنیم. یعنی جایگزین شدن ظن و شک به جای قطع، و قام مقامه، یعنی این که وقتی قطع به حکم نداریم و ظن به حکم داریم، اون وقت ما بازم باید از حکم تبعیت کنیم.
این جایگزینی رو توی قطع طریقی و قطع موضوعی طریقی داریم. ولی توی قطع موضوعی وصفی نداریم. که تو این زمینه کتابهای مختلفی مثل شرح آیت الله موسوی تهرانی کمک می کنه نشون بده که همون طریقیتی که تو قطع بود تو ظنی و شکی هم است.
خوب تو قطع طریقی که قطع به خود حکم بود، جای بحثی از عدم جایگزینی نیست. چون با همان توضیحات و با توجه به عدم مانع مشکلی نیست. تو قطع موضوعی طریقی چون موضوع ما نسبت به انواع دستیابی به قطع و علم و آگاهی به موضوع حکم، عام است و خصوصیتی رو شارع جعل نکرده، لذا مانعی نیست بازم و اشکالی نیست.
اما در قطع موضوعی وصفی جایگزینی اشکال داره. و این به خاطر ادله اثبات کننده حکم این قطع ها است که وقتی تو ادله حکم، موضوعش خاص لحاظ شده، توی خود حکم هم ما باید قطعمون به موضوعات خاص باشه. و تنها همون چیزی که در دلیلش بیان شده، همون رو راه قطع یا علم به موضوع حکم قرار می دیم.
پاسخ
#4
اما خوب بازم تو این بحث مشکل دارم. و نمی تونم کامل و دقیق متن شیخ رو متوجه بشم.
1. با توجه به این توجیه بالا، قطع طریقی اصلا لحاظ به موضوع نیست که بخوایم بحث کنیم آیا حکم می خواد داخل کنه عام رو یا خارج می کنه و تنها خواص رو داخل می کنه. در حالی که متن شیخ، در انتهای بررسی حکم قطع طریقی به وضوح داره می گه که قطع طریقی هیچ موضوعی رو خارج نمی کنه. خوب وقتی لحاظ روی موضوع نیست، برای چی باید موضوعات رو داخل یا خارج کرد که جای سوال داره؟
2. در حکم، هر چقدر هم عام باشه، بازم لحاظ و خصوصیاتی وجود داره. عام عام که نیست. حالا این تقسیم بندی عام بودن یا خاص بودن احکام رو برای بررسی اون احکام که چطوری نسبت به این احکام بخوایم شرایط رو لحاظ کنیم و ... من تا الان دقیق پیدا نکردم. مثلا این که وقتی که می گن تنها ادله عقلی و شرعی خاصی که مجتهد با توسط آنها به قطع برسه، حکم این قطع برای مقلد جاری می شه. خوب این چطور خاص است و عام نیست؟
و یا خیلی سوالات دیگه که با توجه به متن وجود داره. به خصوص نسبت به بحث حجیت قطع. این مورد رو اصلا متوجه نشدم. سه روز تمام وقت گذاشتم و خوندم و دقیقا خط به خط حفظ شدم. اما وقتی تو امتحان سوالش اومد، جوابی که نوشتم، خودمم نفهمیدم که چی گفتم.
اینجا قطع حجیت لغوی یعنی لزوم متابعت داره. ولی حجیت اصولی نداره. و ظن حجیت اصولی داره و ...
اصلا آیا لزومی از بحث حجیت اصولی داشتن قطع است یا نه؟ وقتی می گیم که قطع احساس درونی است نه ادله رسیدن به قطع، اون وقت حجیت اصولی یعنی رساننده به واقعیت. خوب اینجا چه جای بحث از اون است؟
در مقابل، ظن رو هم آیا ما به معنای احساس درونی ظن داشتن به حکم نمی دونیم؟ اون وقت این بحث از حجیت اصولی داشتن ظن دیگه چی است؟ این مطلبش به کجای اصول ارتباط پیدا می کنه؟ و چه تأثیری داره که حجت باشه یا نباشه؟ این یه مقداری گنگ است و معلوم نیست.
پاسخ
#5
سلام
چند نکته رو خدمت شما عرض میکنم:
اول: سعی کنید سوال را خیلی صریح و مستقیم بپرسید نه اینکه برای طرح سوالتان اول چند صفحه مطلب درج کنید.
دوم: فرموده اید چرا شیخ اعظم بدون مقدمه سراغ قطع رفته اند که شما پیش زمینه ای در این مورد ندارید.
مرحوم شیخ این کتاب را با این پیش فرض که قرار است در پایه هفتم تدریس شود ننوشته اند!
سوم: در اصول فقه نیز در مورد قطع مباحثی را خوانده اید مثل حجیت ذاتی و ...
چهارم: ملاک قطع طریقی و قطع موضوعی، قطع به حکم یا موضوع نیست بلکه نوع دخالت آن و موثر بودن آن در حکم است.
گاهی قطع به موضوع یا حکم، هیچ اثری در حکم ندارد و تنها کاشف از تحقق موضوع یا حکم است در این صورت قطع طریقی است (این قطع فقط و فقط جنبه اثباتی دارد و نقشی در ثبوت حکم ندارد) و گاهی قطع در موضوع حکم اخذ شده است. (حال چه قطع به موضوع یا قطع به حکم). و از آنجا که نسبت حکم به موضوع نسبت معلول به علت است بنابراین هر آنچه در موضوع اخذ شود جزئی از علت خواهد بود و قطعی هم که در موضوع اخذ می شود در ثبوت حکم موثر است.
فکر میکنم با این بیان متوجه ظن موضوعی و طریقی هم بشوید.
پنجم: متاسفانه قلمتان و نوع نوشتن باعث می شود به مقصود شما پی نبرم.
ششم: متوجه باقی سوالات شما نشدم.
هفتم: قطع بحثی اصولی نیست.
هشتم: در هیچ علمی از تحقق یا عدم تحقق موضوعات مسائل بحث نمی کنند. حتی در علم فقه نیز چنین نمی کنند. بنابراین نباید توقع داشته باشید از راه های حصول قطع بحث کنند.
در هر حال نکات قابل تذکر در کلام شما بسیار بود که لزوم به ذکر همه آنها نیست. اگر سوالاتتان را به صورت دقیق و با عباراتی شفاف بپرسید مطمئنا زودتر به جواب خواهید رسید.
پاسخ
 سپاس شده توسط 1234rahimi
#6
سلام دوست عزیر 1234rahimi
پیشنهاد می شود علاوه بر دقت در مطالب استاد به بعضی از کتبی که به فارسی و بابیان آسان نتر نوشته شده است مراجعه نمایید و توضیحات را بخوانید(التبه برای ابتدای راه که شاید با بیان شیخ و امثال ایشان آشنا نباشد و کم کم تمرکز اصلی روی کتاب باشد)
و دقت بیشتری لازم است داشته باشید
مثلا قطع موضوعی را نمی توان تعریف کرد به قطعی که در موضوعات برای انسان حاصل میشود چراکه قطع انسان به موضوعات قطع طریقی میتواند باشد یعنی قطع انسان طریق به اثبات موضوع است
قطع موضوعی یعنی قطعی که در موضوع احکام اخذ شده است که به شکل وصقی و ... می تواند باشد.
پاسخ
 سپاس شده توسط 1234rahimi
#7
به نام حضرت دوست
سلام
تشکر از دو بزرگواری که در این بحث شرکت کردند و تا حدودی به من اطلاعاتی دادن.
اما یه گله خیلی کوچیک. خواهشا یه خورده آروم تر. این قده لحن تند به نظرم لازم نیست. من فقط پایه هفتم هستم. یه نیم سال تا الان فقط رسائل خوندم. تنها کار من در زندگی خوندن رسائل نبوده. ولی همین که ارزش گذاشتم و این قدر از آن را خوندم (البته به ظاهر شاید بیشتر لازم باشه ولی در حد وسع خودم ...) نشون دهنده علاقه من به دروس حوزه است. (نرفتم تلخیص بخونم، نرفتم فقط برای امتحان، جرات داشتم و ایرادات خودم رو در انجمن مطرح کردم و ...)
می خوام بگم اگه من توانایی کافی داشتم که این گونه سوال طرح نمی کردم. که نخواستم توضیحات بدم که یعنی یاد گرفتم. خوبه که خودم هم گفتم این تحلیل های من است که احتمال زیاد می دهم درست نباشه. لذا انتظار زیادی از مطالب من نبود.
بازم از حضور شما عزیزان در این بحث و توجه به آن تشکر می کنم. لیکن چیزی که است روند و سابقه حضور در انجمن های زیا دیگه علمی و غیر علمی تجربه به من داده که بیشتر وقتها باید انتظار داشت سطح بحث ها این گونه باشه. یعنی خیلی کم پیش می آد که سوال کننده بتونه دقیق و بدون توضیحات اضافی سوال خودش رو واضح برسونه. یا اینکه بتونه دقیق متوجه جوابها بشه. (اگه نیاز بود نمونه های زیادی در این زمینه می تونم به حضور شما عزیزان معرفی کنم و البته این تا حدود زیادی به نگاه از انجمن بر می گرده. اینجا قرار نیست سایت، وبلاگ، صفحه ثبت مطلب و ... باشه. بلکه قراره جایی برای ارتباطهای دو یا چند طرفه باشه و کاربران بیشترین آزادی رو دارن. حتی از صفحات اجتماعی هم بیشتر و در بحثهای علمی این شکل رو زمانی که استفاده می کنیم باید انتظار غیر دقیق بودن رو داشت. و البته تا حدود قابل قبولی بی انضباطی، اسپم و تکرار و کپی و ...)
منم گفتم که خیلی از حواشی رو خوندم. ولی متاسفانه آشنا نبودن با طرز بیان رسائل سبب این سوء فهم شده. انتظار من از شما بزرگواران این است که جوری توضیح دهید که این سوء فهم من باز شود و از بین برود. نه توبیخ که آقا چرا این جوری و اون جوری.
جناب ریحان که می فرمایید در کتاب مظفر بوده است بحث قطع. خوب من گفتم که چرخیدم تو نرم افزار و چیزی پیدا نکردم. شما خواهشا آدرس دقیق بدهید. و حتی بالاتر اگر امکانش است مقداری از آن بحث رو که بیشتر ارتباط با مفهوم قطع داره اینجا بیاورید که من بیشتر آشنا بشوم.
جناب عالم که من رو به خوندن شرح تشویق می کنید نام کتاب، صفحات آن را و حتی اگه امکانش بود مقداری از مطالب آن را ایجا بگذارید. این رو واقعا از شما دو عزیز خواهش می کنم. همچنان که در وهله اول در این بحث شرکت کردید اکنون هم به یه طلبه که در این زمینه علاقه مند است و نیاز به کمک داره راهنمایی کنین.
جناب ریحان، لپ کلام و مطلب رو شما در نکته چهارم گفتین که بسیار خوب بود که از نکته بندی استفاده کردید و خیلی باعث مفید بودن جواب شما شد.
جواب شما این بود:
چهارم: ملاک قطع طریقی و قطع موضوعی، قطع به حکم یا موضوع نیست بلکه نوع دخالت آن و موثر بودن آن در حکم است.

گاهی قطع به موضوع یا حکم، هیچ اثری در حکم ندارد و تنها کاشف از تحقق موضوع یا حکم است در این صورت قطع طریقی است (این قطع فقط و فقط جنبه اثباتی دارد و نقشی در ثبوت حکم ندارد) و گاهی قطع در موضوع حکم اخذ شده است. (حال چه قطع به موضوع یا قطع به حکم). و از آنجا که نسبت حکم به موضوع نسبت معلول به علت است بنابراین هر آنچه در موضوع اخذ شود جزئی از علت خواهد بود و قطعی هم که در موضوع اخذ می شود در ثبوت حکم موثر است.
فکر میکنم با این بیان متوجه ظن موضوعی و طریقی هم بشوید.

لیکن خواهشا همین مطلب رو با توضیحات و مثال های بیشتری توضیح دهید. من هم که گفتم جایی که می گویند این مایع خمر است و قطع طریقی اینجا لحاظ موضوعی نمی شود و لحاظ حکمی می شود. این عبارت با عبارت شما که می فرمایید قطع اینجا جنبه اثباتی دارد و نقشی در ثبوت حکم ندارد یعنی چی؟ واقعا متوجه نمی شم تفاوت این کلام شما با کلام من چیست؟ (جنبه اثبات یا ثبوت رو در زمینه حکم بیان بفرمایید خواهشا)

قطع در موضوع حکم اخذ شده چگونه ممکن است بشود قطع به حکم با وجود آنکه قطع به موضوع حکم است؟ و تنها قطع به موضع نباشد؟
نسبت حکم به موضوع نسبت معلول به علت است رو خواهشا مقداری توضیح بفرمایید.
قطعی که در موضوع اخذ می شود در ثبوت حکم موثر است، یعنی اینکه این حکم بالفعل (نه بالقوه) وجود پذیرفته و اجرا می شود؟
آیا مگه غیر از این هم است؟ یعنی آیا داریم قطعی که در موضوع حکم اخذ بشود و در ثبوت حکم موثر نباشد؟ خوب چه نیازی به گفتن است؟ آیا محض روشن شدن مطلب است؟ که اگه این طور است از اول چرا در زمینه ثبوت حکم و اثبات حکم و اینها مطلبی نیامده است.
خواهشا در مورد این مسئله بیشتر توضیح بفرمایید. و یا اگر کتابی و حاشیه ای و ... است خواهشا خواهشا خواهشا لطف بفرمایین بیان کنین.
پاسخ
#8
سلام
از مطالب اول بگذریم فقط همین نکته رو عرض کنم من حس نکردم کسی اینجا شما رو توبیخ کرده باشه. بلکه صرفا یک راهنمایی بود برای بهتر پرسیدن و راحت تر و دقیق تر جواب گرفتن.
اما مساله قطع طریقی و موضوعی
بذارین با مثال توضیح بدم:
الان شما در شریعت تکلیفی دارید که «الخمر حرام» یعنی هر آنچه خمر باشد حرام است. در این تکلیف چه چیزی موضوع حکم قرار گرفته است؟ آیا خمر واقعی یا آنچه من بدانم خمر است؟ روشن است که موضوع خمر واقعی است و خمر واقعی حرام است چه من بدانم و چه ندانم. حال اگر من به خمر بودن مایعی قطع پیدا کردم. فهمیدم این مایع درون این شیشه خمر است. اینجا این قطع من چه تاثیری در ثبوت حرمت برای خمر دارد؟ هیچ. بلکه این قطع صرفا کاشف از تحقق موضوع حکم (خمر) است و گرنه من چه بدانم و چه ندانم این چیزی که در واقع خمر است حرام است.
هم چنین ممکن است گاهی به حکم قطع پیدا کنم و آن مثل همین.
اما اگر در شریعت تکلیفی داشته باشیم که «ما علم بانه دم یجب الاجتناب عنه» در این حکم چه چیزی موضوع حکم است؟ آیا وجود حقیقی و واقعی خون موضوع حکم است؟ نه.
بله خونی که من به آن علم پیدا کنم موضوع حکم است. پس علم من به خون بودن چیزی در ثبوت حکم نقش دارد و بدون علم من حکمی ثابت نیست واقعا حتی اگر خون واقعی باشد.
بنابراین وقتی من قطع به خون بودن چیزی پیدا می کنم این قطع صرفا کاشف از تحقق موضوع نیست بلکه خودش قسمتی از موضوع است و در حقیقت جزء العلة حکم است. این قطع موضوعی است.
حال ممکن است گاهی قطع به حکمی در موضوع حکم اخذ شده باشد. مثلا گفته باشد: «ان علمت بوجوب الصلاة یجب علیک التصدق» در این جمله قطع من به وجوب نماز، قطع به حکم است اما این قطع من به آن حکم در موضوع حکم دیگری اخذ شده است و قطع من به وجوب نماز صرفا کاشف از تحقق موضوع نیست بلکه موثر در تحقق حکم است.
بنابراین اینکه یک قطع در موضوع اخذ شده است و در حکم موثر است و یک قطع در موضوع اخذ نشده است و لذا نقشی در ثبوت حکم ندارد نیز باید روشن شده باشد.
اما مساله علیت موضوع نسبت به حکم هم بحث مفصلی است لطفا موضوع جداگانه ای برای این مساله مطرح کنید.
فکر میکنم بعضی از سوالات با دقت در آنچه گفتم حل می شود با این حال اگر حل نشد مجددا بپرسید.
پاسخ
 سپاس شده توسط 1234rahimi
#9
مباحث مرتبط با قطع در کتاب اصول فقه در این موارد موجود است:
1. در مباحث الحجة/ مقدمة/ 2. معنی الحجة (اصول الفقه چاپ انتشارات اسلامی جلد 3، صفحه 15)
در اینجا مرحوم مظفر در مورد عدم اطلاق حجت بر قطع صحبت کرده اند.
2. در مباحث الحجة/ مقدمة/ 7. حجیة العلم ذاتیة (اصول الفقه چاپ انتشارات اسلامی، جلد 3، صفحه 23)
در اینجا نیز مرحوم مظفر در مورد حجیت ذاتی علم بحث کرده اند و اتفاقا به کلام شیخ انصاری نیز اشاره دارند.
پاسخ
 سپاس شده توسط 1234rahimi
#10
با سلام خدمت 1234rahimi
رفقا بیان توبیخی نداشتن بلکه برای اینکه برای مراجعه کنندگان دیگر هم امکا استفاده از مطالب باشد پیشنهاد دادند که خلاصه تر بنویسید تا راحتر بشود گفتگو نممود.
چند نکته:
1. سعی بفرمایید با توجه به اینکه ابتدای ورود به دروس سطح هستید در مراجعه به کتب حتی الامکان از نرم افزار استفاده نکنید مگر برای تحقیق در موضوعاتی خاص، چرا که اگر مثلا شما کتاب اصول فقه را در دست بگیرد و هم چنین چندین کتاب دیگر منبع یا شرح مثل تمهید الوسائل یا شروح فارسی دیگر و در فهرست آن دقت نمایید خود به خود جایگاه مباحث در کتب اصولی در ذهن شما نهادینه می شود و آسانتر می توانید مطالب مورد سوال و شبهه را پیدا کنید و مطالعه نمایید.
2. اگر در ابتدا راه هستید و زیاد با این بیانات آشنا نیستید بعد از مطالعه ، کلاس و مباحثه اگر مطالب حل نشد از کتبی که شرح اسان تری هستند مانند کتاب " الوصائل الى الرسائل" نه حاشیه ‏(مثلا چند ماه اول از شرح آقای محمدی ) استفاده نمایید و به مرور به کتب مفصل تر و دقیق تر مانند بحر و اوثق و قلائد و تنقیح و ... مراجعه نمایید.
3. پیشنهاد می شود در درک موضوع صحیح مباحث کتاب "اصطلاحات اصول" مرحوم آیه المشکینی مراجعه نماید به نظر بسیار مفید خواهد بود.
پاسخ
 سپاس شده توسط 1234rahimi


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  مساله جدید: تقریری از مباحث اصول شیخ انصاری برای فهم بهتر رسائل عابدی اردکانی 4 12,913 29-دي-1395, 20:08
آخرین ارسال: رضا اسکندری
  نکته علمی:  ویژگی های امر ارشادی در رسائل مهدی قنبریان 5 11,693 16-دي-1395, 22:32
آخرین ارسال: montazere14
  شروح کتاب رسائل مرحوم شیخ 83068 2 9,044 13-آذر-1395, 11:53
آخرین ارسال: 83068
  جبران ضعف مدرک قاعده میسور در رسائل رضا اسکندری 0 4,363 13-بهمن-1393, 20:03
آخرین ارسال: رضا اسکندری

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان