امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
مفهوم شناسی توثیق و تضعیف
#1
بسم الله الرحمن الرحیم
نشست علمی
مفهوم شناسی توثیق و تضعیف
استاد حسینی شیرازی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین  و السلام و الصلوة علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیت الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین
بحثی که امشب محضر شریفتان ارائه می شود در واقع به دنبال ایجاد یک خراش ذهنی در ذهن شماست برای تأمل هر چه بیشتر در مفهوم شناسی وثاقت و ضعف است.
من بیشتر قرائن بحث و مواد خام بحث را ارائه خواهم کرد گرچه به نتیجه هم اشاره می کنم اما پسندیده این است که با توجه به قرائن موجود خود دوستان زحمت بکشند و یک کار جدی روی این موضوع بکنند زوایای بحث را بشکافند و دامنه های اصطکاکش را با دیدگاه های فعلی [رجالی] بسنجند و نظریه مختارشان را تعیین نمایند.
یکی از مطالبی که جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای سید محمدجوادشبیری می فرمودند این بود که به قرائن موجود در مباحث رجالی با نگاه تصادفی برخورد نشود بلکه هر قرینه می تواند در ارائه و ایجاد یک نظریه علمی تأثیر داشته باشد. بر این اساس در مفهوم شناسی وثاقت نکته ای را بیان می فرمودند  می فرمودند یکی از مباحثی که در مباحث رجالی بسیار مهم است موضوع شناسی احکام رجالی است . بعد بر این اساس مفهوم خاصی را از وثاقت ارائه می کردند . من از همین فضا می خواهم استفاده کنم و این را مدخل ورود به عرائضم قرار بدهم ما وقتی به سراغ کتابهای رجالی شیعه می رویم می بینیم گروه خاصی از راویان ما توثیق و یا تضعیف شده اند. در یک تقسیم بندی ما می توانیم راویانمان را به دو گروه اساسی تقسیم کنیم.
راویان ما یا به راویان صاحب اثر تقسیم می شوند یعنی خودشان یک یا چند نگاشته حدیثی دارند که احادیث خودشان را در آن کتابها و نگاشته ها آورده اند و همانها را هم به شاگردانشان انتقال داده اند و در گذر زمان یا اصل مجموعه یا گزینش هایی از آنها به دست ما رسیده است.
گروه دیگری از راویان،  حامل و ناقل آثار دیگران هستند یعنی خودشان  اثر علمی مستدل در قالب کتاب حدیثی ندارند . در کتابهای رجالی ما به مفهوم عامش تنها گروه اولند که توثیق و یا تضعیف شدند . یعنی تنها صاحبان آثار مکتوب حدیثی هستند که توثیق و یا تضعیف شده اند .
راویان گروه دوم بعضی از اعضایش به رقم اشتهار فراوان چه از نظر خانوادگی چه از نظر موقعیت علمی هیچگونه توثیق و یا تضعیفی در کتابهای رجالی شیعه در مورد آنها نیامده است.  منظور از کتاب‌های رجالی شیعه  فهرست نجاشی ، فهرست شیخ طوسی ، رجال ابن غضائری ، رجال برقی ، رجال طوسی و رجال کشی است.
برای برخی از این افراد حتی مدخلی هم در کتابهای رجالی نیست؛ یعنی اسمشان حتی به عنوان راوی هم در کتابهای رجالی ما راه پیدا نکرده . مثلا احمد بن محمد بن حسن بن ولید ، پسر ابن ولید ،ایشان استاد حدیثی شیخ مفید ، پسر محمد بن حسن بن ولید هست . شیخ مفید بسیار از سفره حدیثی ایشان استفاده کرده اند . اما   در کتابهای رجالی ما ایشان را مدخل نمی‌بینید.
در یک تقسیم بندی کتابهای رجالی را از جهت هدف نگارش به چهار گروه می توانیم تقسیم کنیم. یعنی کتابهای رجالی ما همان شش کتاب رجالی ما با چهار گرایش نگاشته شده اند.
کتاب فهرست شیخ طوسی و نجاشی فهرست هستند.  هر راوی که در این کتابها مدخل شده یک یا چند اثر حدیثی به طور طبیعی از خودش باقی گذاشته است، ولو آن اثر در حد یک صفحه باشد.
برخی از کتابهای ما رویکرد‌شان طبقات نگاری است؛ مثل کتاب رجال شیخ طوسی و کتاب رجال برقی. این کتاب‌ها در پی آن‌اند که عصر تقریبی فعالیت حدیثی راوی را  با بیان ارتباط یک راوی با یک یا چند معصوم معرفی کنند . به عنوان نمونه . زراره از امام باقر علیه السلام روایت دارد از امام صادق علیه السلام روایت دارد از امام کاظم علیه السلام هم روایت دارد ارائه همین ‌اطلاعات شأن اصلی کتاب طبقات‌نگاری است.
یک گونه دیگر از کتب رجالی که یک کتاب بیشتر ندارد نگارششان بر اساس جرح و تعدیل است؛ یعنی این کتاب سامان یافته تا راوی را جرح یا تعدیل کند. نمونه عینی که ما به صورت باز سازی شده اش در دست داریم رجال ابن غضائری است.
یک سبک نگارش هم پراکنده نگاری است، یعنی تقریبا با یک رویکرد تاریخی مجموعه اطلاعاتی را در اختیار ما قرار می دهند که توجه به آن اطلاعات در توثیق و یا تضعیف راویان هم می تواند مفید باشد. گاهی اوقات طبقه راوی را بیان می کند، گاهی اوقات تمیز مشترکات می کند، گاهی اوقات تولید مختلفات می کند، یکی از کارکردهایش هم توثیق و یا تضعیف راوی است. وقتی به این مجموعه نگاه می کنیم توجه به توثیق و تضعیف شدگان خیلی مهم است. تمام راویانی که در فهرست شیخ طوسی و یا کتاب نجاشی توثیق و یا تضعیف شده اند به لحاظ ماهیت کتاب صاحب اثر هستند. حتی کسانی که آثار مستقیم آنها به دست ما نرسیده مثل زراره و محمد بن مسلم و تمام افراد طبقه اول اجماع دارای مجموعه احادیث منسجمی بوده‌اند که آنها را به شاگردان خود منتقل کرده‌اند . پس مبنای حضور  راوی در این دو کتاب صاحب اثر بودن است.  طبیعتا توثیق، تضعیف متن، بیان طبقه و بیان مذهب چهار عنصری است که در حفظ وثاقت و یا تضعیف تأثیر دارد؛ غیر از بیان  طبقه.
در کتاب رجال شیخ طوسی  مجموعا حدود  33/10 درصد راویان توثیق، تضعیف، مدح و یا ذم شده اند؛ توثیق صریح ، تضعیف صریح ، مدح ، ذم ، یا بیان مذهب. از این مجموعه 73 درصدشان صاحب اثرند. یعنی با تطبیق این مجموعه با کتاب فهرست نجاشی و فهرست شیخ طوسی معلوم می‌شود 73 درصد از روات توثیق و تضعیف شده صاحب اثرند و از 27 درصد دیگر هیچ اطلاعی غیر از ذکر نام‌شان در رجال شیخ طوسی و توثیق و تضعیف ایشان نداریم. اما یک نکته مهمتر و یا قابل تأملتر این است که، در کتاب رجال شیخ طوسی  تقریبا با سیزده طبقه راوی روبرو هستیم. راویان از پیامبر تا امام حسن عسکری سلام الله علیهم اجمعین که دوازده طبقه را تشکیل می دهند  و باب انتهایی رجال شیخ طوسی که باب من لم یرو واحد من الائمه را تشکیل می هد.
اما از ابتدای باب راویان پیامبر تا انتهای باب راویان حضرت علی بن الحسین سلام الله اجمعین حتی یک کاربرد ثقة و یا ضعیف وجود ندارد. اولین کاربرد واژه ثقةثقة در رجال شیخ طوسی از ابتدای اصحاب امام باقر علیه السلام است، همچنین اولین کاربرد واژه ضعیف در این کتاب.
کسی که در وادی علم رجال می خواهد کار کند نمی تواند از کنار این پدیده به راحتی بگذرد. یعنی آیا ما قبل از این آدم راستگو و ضابط نداریم؟ (طبق تلقی از مفهوم معروف وثاقت  که صداقت  و ضبط  را دو عنصر همیشگی می دانند. بلکه بعضیها مفهوم وثاقت را همین صداقت و ضابطیت می‌دانند.) آدم دروغگو هم نداریم؟ اگر بررسی کنیم در دوران این ائمه متقدم(ع) راویان زیادی متهم به دروغگویی و جعل شده‌اند.
چرا در کتاب رجال شیخ طوسی اولین حضور واژه ثقة از اصحاب امام باقر علیه السلام است و همچنین اولین حضور واژه ضعیف؟  همچنین در کل رجال برقی شما تنها با دو مورد کاربرد ثقةثقة روبرو هستید . مرحوم برقی چون دقیقا سعی کرده‌اند طبقات نگاری بکنند، به توثیق و یا تضعیف نپرداختند فقط دو بار از واژه ثقة استفاده کرده‌اند و در هر دو تصریح می کنند که هر دو صاحب کتابند؛ در ترجمه عبید الله بن علی حلبی و محمد بن فضیل بن راشد. در  رجال ابن غضائری که ماهیتاجرح و تعدیلی است -تلقی غالب از کتاب رجال ابن غضائری این است که کتاب العفاست ولی این تلقی اشتباه است- تقریبا –بلکه تحقیقا- صد در صد راویان یادشده در کتاب ابن غضائری صاحب اثرند.
شما اگر همین مجموعه را مرور کنید حداقل یک نتیجه دارد و آن این است که جهت گیری عمومی توثیق و یا تضعیف راویان در رجال شیعه به سمت صاحبان آثار است. این بلاتردید نتیجه ای هست که از اطلاعات موجود نهفته در کتابهای رجالی شیعه می شود به دست می‌آید  و برخی از بزرگان هم به آن تصریح کردند. مرحوم صاحب منتقی در جلد یک  در فایده نهم به این قضیه تصریح می کند که در کتب رجال شیعه ، راویان صاحب اثر مورد توثیق و تضعیف و ارزیابی قرار گرفته اند.[1]
در رجال کشی نیز چون ماهیتا پراکنده نگاری است مشاهده می‌شود توثیق و تضعیف شدگان غالبا صاحب اثراند.
توجه به این آمار یک پرسش جدی به همراه دارد.
اولا یک نتیجه هست که موضوع احکام رجالیون در حکم به وثاقت و ضعف، راوی صاحب اثر است. این نتیجه  یک سؤال به همراه دارد ، چرا فقط این گروه از روات توثیق و تضعیف شده‌اند ؟
اگر این پرسش درست جواب داده شود مفهوم وثاقت و ضعف به خوبی تبیین می شود و تقریبا با آنچه الآن در بستر حوزه های علمیه جریان دارد حتی با دیدگاه های آیت الله شبیری و حجت الاسلام و المسلمین سیدجواد شبیری متفاوت خواهد بود.
من به یک پیشینه تاریخ اشاره می کنم و نتیجه‌گیری را به شما واگذار می کنم.
یک ویژگی مشترک بین راویان توثیق شده و تضعیف شده ، صاحب اثر بودن است. اگر  ویژگی مشترک اکثر راویان توثیق شده را کشف کنیم و ویژگی غالبی راویان تضعیف شده را بیابیم به چه چیز می رسیم و چرا؟
ادعای می‌کنیم  در مراجعه به کتابهای رجالی ویژگی مشترکی بین روات توثیق شده وجود دارد و ویژگی مشترکی نیز بین روات تضعیف شده. البته این ادعای بزرگی است و تاثیر زیادی در نتایج بحث دارد.
صبغه علمی غالب توثیق شدگان شیعی فقه مداری است، یعنی برخورداری از کتاب یا کتابهای حدیثی فقهی. از سوی دیگر ویژگی عمومی راویان تضعیف شده، اتهام به غلو است و هر چه تضعیف شدیدتر باشد اتهام به غلونمایان‌تر است. اما چرا این دو ویژگی معیار حکم قرار گرفتند؟  برای پاسخ به این پرسش لازم است به دوره‌های تاریخی پیش از آن بازگردیم.
وجود مبارک امام صادق علیه السلام در یک روایت صحیح السندی از عصر به امامت رسیدن پدر بزرگوارشان تبیینی ارائه کرده‌اند. این روایت صحیح السند اجماعی ؛ یعنی تمام راویانش توثیق صریح دارند از اصحاب اجماع هم در سندش واقع شده اند.
از عصر پیامبر اکرم (ص) شروع می کنند، امیرالمؤمنین، امام حسن، امام حسین،  امام علی بن الحسین، و پدر بزرگوارشان علیهم السلام:
ثُمَّ كَانَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ أَبَا جَعْفَرٍ وَ كَانَتِ الشِّيعَةُ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ هُمْ لَا يَعْرِفُونَ مَنَاسِكَ حَجِّهِمْ وَ حَلَالَهُمْ وَ حَرَامَهُمْ حَتَّى كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ فَفَتَحَ لَهُمْ وَ بَيَّنَ لَهُمْ مَنَاسِكَ حَجِّهِمْ وَ حَلَالَهُمْ وَ حَرَامَهُمْ حَتَّى صَارَ النَّاسُ يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا كَانُوا يَحْتَاجُونَ إِلَى النَّاسِ[2]
عبارت گویا و واضح است؛ جامعه شیعی در مقطع به امامت رسیدن امام باقر علیه السلام اولیات فقه خویش را نمی داند . عرض کردم هیچ فرد متهم به ضعفی در سند این روایت وجود ندارد. صفوان بن یحیی از طبقه سوم اصحاب اجماع است و بر اساس برخی از باورها از افرادی است که لایروی و لا یرسل الا عن ثقة. در این فضا وجود مبارک امام باقر علیه السلام چه تدبیری می اندیشند برای هدایت عموم جامعه ؟
امام می فرماید:
فَفَتَحَ لَهُمْ وَ بَيَّنَ لَهُمْ مَنَاسِكَ حَجِّهِمْ وَ حَلَالَهُمْ وَ حَرَامَهُمْ حَتَّى صَارَ النَّاسُ يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا كَانُوا يَحْتَاجُونَ إِلَى النَّاسِ
این روایت استراتژی امام باقر علیه السلام را به عنوان یک امر فراگیر در نشر معارف دینی بیان می کند؛ گسترش آموزه های فقهی برای سامان بخشیدن و انسجام دادن به جامعه شیعه . لذاست که شما می بینید  قالب روایات امام باقر علیه السلام و بعدا امام صادق علیه السلام فقهی هستند، این می شود یک جریان در زمان امام باقر علیه السلام و همچنین در زمان امام صادق علیه السلام.
در دو مقطع دو جریان -که یک ویژگی مشترک دارند- در مقابل این جریان قد علم می کنند؛ در عصر امام باقر علیه السلام جریانی به سرکردگی مغیرة بن سعید و در عصر امام صادق علیه السلام جریانی به سرکردگی ابوالخطاب - محمد بن ابی زینب یا محمد بن مغلاس اسدی . این جریان دو تا ویژگی دارد. نخست ویژگی اعتقادی دوم ویژگی رفتاری . ویژگی اعتقادی این جریان قائل به خداوند شدن امام معصوم است. مغیرة بن سعید امام باقر علیه السلام را خدا می داند یا به تعبیر دقیق خدا معرفی می کند و ابوالخطاب درباره امام صادق علیه السلام ادعای الوهیت می‌کند.،این ویژگی اعتقادیشان است. ویژگی رفتاری‌شان اباحه گری است.
اگر مایلید این بحث را خوب مطالعه کنید رجوع کنید به دعائم‌الاسلام قاضی نعمان مصری صفحات 48 تا 50. ایشان خیلی گزارش گونه به این قضیه اشاره می کند. همچنین می‌توانید به گزارش های پراکنده کشی تحت عنوان ابوالخطاب و مغیرة بن سعید هم مراجعه کنید . امام صادق علیه السلام در روایتی که مرحوم شیخ طوسی در امالی می آورند، به این دو ویژگی به شکل فشرده هشدار می‌دهند.
احْذَرُوا عَلَى شَبَابِكُمْ الْغُلَاةَ لَا يُفْسِدُونَهُمْ، فَإِنَّ الْغُلَاةَ شَرُّ خَلْقِ اللَّهِ، يُصَغِّرُونَ عَظَمَةَ اللَّهِ، وَ يَدَّعُونَ الرُّبُوبِيَّةَ لِعِبَادِ اللَّهِ، وَ اللَّهِ إِنَّ الْغُلَاةَ شَرٌّ مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصارى وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا[3]
آن دو ویژگی اعتقادی و رفتاری دقیقا در این روایت به آن اشاره شده است . یعنی غلاة از همه حتی مشرکین بی‌دین‌تر‌اند.
این خیلی مهم است:
ثُمَّ قَالَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): إِلَيْنَا يَرْجِعُ الْغَالِي فَلَا نَقْبَلُهُ، وَ بِنَا يَلْحَقُ الْمُقَصِّرُ فَنَقْبَلُهُ. این همان ویژگی‌ عقیدتی غلاة است.
فَقِيلَ لَهُ:كَيْفَ ذَلِكَ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ: لِأَنَّ الْغَالِيَ قَدِ اعْتَادَ تَرْكَ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصِّيَامِ وَ الْحَجِّ، فَلَا يَقْدِرُ عَلَى تَرْكِ عَادَتِهِ، وَ عَلَى الرُّجُوعِ إِلَى طَاعَةِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) أَبَداً، وَ إِنَّ الْمُقَصِّرُ إِذَا عَرَفَ عَمِلَ وَ أَطَاعَ. این نیز ویژگی رفتاری غلاة است.
 
 
گزارشهایی که مرحوم کشی ذیل عنوان مغیرة بن سعید و ابوالخطاب می آورند، همین دو ویژگی استظهار می‌شود. فرمایش امام صادق علیه السلام فشرده‌سازی مجموعه این گزارشهاست.[4]
این دو جریان در برابر راهبردی که امام باقر علیه‌السلام بنا نهاده بودند و امام صادق تداوم بخشیدند، قرار گرفتند. آیا برای مقابله با این جریان از سوی معصوم تدبیری اندیشیده شد و آن تدبیر چه بود؟
امام صادق علیه السلام برای مقابله با این جریان سه تدبیر. تدبیر اولشان این بود که بصلان  اعتقادات این گروه را اعلان نمایند. تدبیر دوم امر به فاصله گیری از این مجموعه بود ؛ لاتجالسوهم، لاتشاربوهم، لاتآکلوهم،لاتصافحوهم.[5]
همه اینها تعابیری است که امام صادق علیه السلام در امر به فاصله‌گیری از این جماعت بیان فرموده‌اند.
اما تدبیر سوم که زمینه توثیق گروهی از راویان شد، ارائه یک فهرست از راویان به جامعه شیعی برای اخذ آموزه های دینی است؛ تا شیعیان معارف‌شان را از ایشان اخذ کنند.
من این فهرست را اعضایشان را نام می برم شما تعیین کنید ویژگی غالب اینها چیست؟ این فهرست عبارتست از زرارة بن اعین ، برید بن معاویة بن اجلی ، محمد بن مسلم ثقفی ، فضیل بن یسار ، ابوبصیر و در بعضی از نقلها محمد بن علی بن نعمان یعنی ابوجعفر مؤمن الطاق. اگر ابوجعفر را کنار بگذاریم آن پنج نفر طبقه اول اصحاب اجماع‌اند.[6]
تکیه اصلی امام صادق علیه السلام در معرفی این گروه بر یک ویژگی است؛ فقه مدار بودن آنها . یعنی امام صادق علیه السلام سعی دارند در کنار ویژگی های دیگری که به این مجموعه نسبت می دهند پاسدار حلال و حرام  بودن شان را بزرگ نمایند.
در برابر هشدار دادند که غالیان دنبال رعایت حلال و حرام نیستند.
برای روشن شدن موضوع به دو نقل از کشی استناد می‌کنم. گزارش‌های کشی در نمایاندن وقایع تاریخی تاثیرگذار در شناخت واقعیت‌های رجالی شیعیان بی‌نظیر است.
عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ، قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَاسْتَقْبَلَنِي رَجُلٌ خَارِجٌ مِنْ عِنْدِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ مِنْ أَصْحَابِنَا، فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ لِي لَقِيتَ الرَّجُلَ الْخَارِجَ مِنْ عِنْدِي فَقُلْتُ بَلَى هُوَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ، فَقَالَ لَا قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ وَ لَا قَدَّسَ مِثْلَهُ،
إِنَّهُ ذَكَرَ[7] أَقْوَاماً كَانَ أَبِي (ع) ائْتَمَنَهُمْ عَلَى حَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ وَ كَانُوا عَيْبَةَ عِلْمِهِ وَ كَذَلِكَ الْيَوْمَ هُمْ عِنْدِي، هُمْ مُسْتَوْدَعُ سِرِّي أَصْحَابُ أَبِي (ع) حَقّاً إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِأَهْلِ الْأَرْضِ سُوءاً صَرَفَ بِهِمْ عَنْهُمُ السُّوءَ، هُمْ نُجُومُ شِيعَتِي أَحْيَاءً وَ أَمْوَاتاً يُحْيُونَ ذِكْرَ أَبِي (ع) بِهِمْ يَكْشِفُ اللَّهُ كُلَّ بِدْعَةٍ يَنْفُونَ عَنْ هَذَا الدِّينِ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَأَوُّلَ الْغَالِينَ ثُمَّ بَكَى فَقُلْتُ مَنْ هُمْ فَقَالَ مَنْ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ رَحْمَتُهُ أَحْيَاءً وَ أَمْوَاتاً، بُرَيْدٌ الْعِجْلِيُّ وَ زُرَارَةُ وَ أَبُو بَصِيرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ أَمَا إِنَّهُ يَا جَمِيلُ سَيُبَيَّنُ لَكَ أَمْرُ هَذَا الرَّجُلِ إِلَى قَرِيبٍ، قَالَ جَمِيلٌ فَوَ اللَّهِ مَا كَانَ إِلَّا قَلِيلًا حَتَّى رَأَيْتُ ذَلِكَ الرَّجُلَ‌يُنْسَبُ إِلَى آلِ أَبِي الْخَطَّابِ، قُلْتُ اللَّهُ يَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ، قَالَ جَمِيلٌ: وَ كُنَّا نَعْرِفُ أَصْحَابَ أَبِي الْخَطَّابِ بِبُغْضِ هَؤُلَاءِ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ.[8]
این مطلب خیلی مهم است که حضرت با شمردن حدود 9 یا 10 ویژگی، ذهن جمیل بن دراج را حساس می‌کند که اینهایی که شما اینقدر به آنها بها می دهید چه کسانی هستند.
1-   امین بودن در حلال و حرام
2-   جایگاه علم پدرم(امام باقر –ع)
3-   جایگاه علم امام صادق –ع
4-   رازدار امام
5-   دور کننده بلا از اهل ارض
6-   به مثابه ستارگان سبعه‌اند، مرده و زنده‌شان
7-   زنده‌کننده یاد پدرم(امام باقر-ع)
8-   افشا کننده بدعت ها
9-   دور کننده انحرافات از دین
فقلت: من هم؟ باز حضرت نمی فرمایند زراره ، محمد بن مسلم فقال: من عليهم صلوات اللّه و رحمتهاحياء و امواتا، بريدالعجلي و زرارة و أبوبصير و محمد بن مسلم، أماأنه ياجميل سيبين لك أمرهذا الرجل الی قريب، قال جميل: فواللّه ما كان الا قليلا حتى رأيت ذلك الرجل ينسب الى أصحاب أبي‌الخطاب. ابوالخطاب همان بنیانگذار جریان انحرافی دوم است که ما اسمش را جربان انحرافی غلو می گذاریم.
در یک نقل صحیح السند دیگر حضرت به طور فشرده اشاره به همین قضیه می کند:
عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ الْأَقْطَعِ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ مَا أَحَدٌ أَحْيَا ذِكْرَنَا وَ أَحَادِيثَ أَبِي (ع) إِلَّا زُرَارَةُ وَ أَبُو بَصِيرٍ لَيْثٌ الْمُرَادِيُّ‌وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدُ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيُّ وَ لَوْ لَا هَؤُلَاءِ مَا كَانَ أَحَدٌ يَسْتَنْبِطُ هَذَا، هَؤُلَاءِ حُفَّاظُ الدِّينِ وَ أُمَنَاءُ أَبِي (ع) عَلَى حَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ، وَ هُمُ السَّابِقُونَ إِلَيْنَا فِي الدُّنْيَا وَ السَّابِقُونَ إِلَيْنَا فِي الْآخِرَةِ.[9]
بازهم جهت دهی به سمت حفاظت از حلال و حرام است .
سؤال: آیا ارتباطی و پیوستیگ میان راویان توثیق شده وجود دارد یا نه؟
بله، در امتداد تاریخ حدیث شیعه مشاهده می‌کنیم که راویان منشعب از اولین راویان توثیق شده از سوی ائمه(ع)، همگی توثیق شده اند. مثلا وقتی که راویان منشعب از زراره را ملاحظه می کنیم می بینیم جمیل بن دراج و حریز که راوی از زراره هستند توثیق شده انددر نسل بعد می بینیم ابن ابی عمیر که راوی از جمیل‌ است توثیق شده است، همین طور راوی از حریز، حماد بن عیسی توثیق شده است. علاء بن رزین که راوی از محمد بن مسلم است و راوی از او صفوان بن یحیی توثیق‌ شده‌اند. درباره ابوبصیر، راوی از او شعیب بن یعقوب عقرقوفی است و پس از آن صفوان بن یحیی توثیق شده‌اند. در امتداد تاریخ حدیث شیعه عمدتاً کسانی توثیق شده اند که آبشخور علمی شان همین گروه اولند یا کسانی که مشابه اینها هستند؛ مانند عبیدالله بن علی الحلبی، حماد بن عثمان، محمد بن علی علوی، عبدالله بن عثمان. وقتی شما دقت می‌کنید، میان توثیق شدگان پیوستگی است؛ یعنی اینها جریان امتداد یافتۀ طول تاریخ آنها هستند از جهت نقل آموزه های فقهی. توثیق شدگان ناقلان احادیث آن دسته اول از راویان مورد تایید امام صادق(ع) یا امثال ایشان‌اند که داری کتب روایی فقهی بوده‌اند.
در مقابل کسانی که تضعیف شده اند، متهم به غلو هستند، چرا؟ بدون تبیین این پیشینۀ تاریخی نمی شود مفهوم درستی از توثیق و تضعیف داشت. چرا راویانی که متهم به غلو هستند تضعیف شده اند؟ تلقی اصحاب این است که کسانی که آموزه های غالیانه را انتشار می دهند، دو ویژگی دارند: 1 – آموزه ها قابل انتساب به معصوم نیست پس یا وضع است یا توهم. 2 – پیامد عملی مترتب بر آن اباحی گری و شریعت گریزی است؛ یعنی دقیقا وجود همان دو عامل که باعث توثیق راویان می شود، عدم آن یا تلقی عدم آن موجب تضعیف راوی می شود. حتی توهم آموزه های غالیانه موجب تضعیف می شود. به عنوان نمونه که گزارش صحیح السند داریم: مرحوم صفار در بصائر الدرجات گزارشی در بصائر الدرجات دارند که اگر کالبد شکافی شود ارزشمند است:
زیادبن ابی الحلال خدمت امام صادق علیه السلام می رسد. سه گزارش در مورد یک واقعه داریم من به دو لحاظ هر سه را می خوانم:
1 – چرا اصحاب ما در خصوص برخی از روایات و انتساب آن به معصوم مشکوک بوده اند؟
2 –امام در مقابل این تردید و شک چه عکس العملی انجام داده اند؟
این اولین گزارش است که مرحوم صفار در بصائرالدرجات نقل می کنند این گزارش صحیح السند است. حتماً می دانید که غیر از یکی دو سند در بصائرالدرجات، احمد بن محمدای که در ابتدای اسناد بصائرالدرجات واقع شده، احمد بن محمدبن عیسی اشعری است.[10] احمدبن محمد بن عیسی هم از مشایخ مستقیم صفار است؛ علی بن حکم، علی بن حکم انباری است که توثیق صریح دارد زیاد بن ابی الهلال هم نجاشی توثیقش می کند.
حَدَّثَنِي زِيَادُ بْنُ أَبِي الْحَلَّالِ قَالَ: اخْتَلَفَ‏ النَّاسُ‏ فِي جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ وَ أَحَادِيثِهِ وَ أَعَاجِيبِهِ قَالَ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنْهُ فَابْتَدَأَنِي مِنْ غَيْرِ أَنْ أَسْأَلَهُ رَحِمَ اللَّهُ جَابِرَ بْنَ يَزِيدَ الْجُعْفِيَّ كَانَ يُصَدِّقُ عَلَيْنَا وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُغِيرَةَ بْنَ سَعید كَانَ يَكْذِبُ عَلَيْنَا.[11]
روایت درباره اختلاف در جابر، احادیث و اعاجیبش است. حالا شما این عطف احادیث و اعاجیب را می گویید عطف بیان است، تفسیری است، هر چه می خواهید بگیرید. منشأ اختلاف مفاهیم عجیب راه یافته به روایات جابربن یزید جعفی است. وارد بر امام شدم سؤال کنم قبل از اینکه سؤال کنم امام فرمودند که کار جابر درست است، کار مغیره خراب است.
مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ زِيَادِ بْنِ أَبِي الْحَلَّالِ‏ قَالَ: كُنْتُ سَمِعْتُ مِنْ جَابِرٍ أَحَادِيثَ فَاضْطَرَبَ‏ فِيهَا فُؤَادِي‏ وَ ضِقْتُ‏فِيهَا ضيق [ضَيْقاً] شَدِيداً فَقُلْتُ وَ اللَّهِ إِنَّ الْمُسْتَرَاحَ لَقَرِيبٌ وَ إِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ فاتبعت [فَابْتَعْتُ‏] بَعِيراً وَ خَرَجْتُ عَلَيْهِ مِنَ الْمَدِينَةِ وَ طَلَبْتُ الْإِذْنَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَذِنَ لِي فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيَّ قَالَ رَحِمَ اللَّهُ جَابِراً كَانَ يَصْدُقُ عَلَيْنَا وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُغِيرَةَ فَإِنَّهُ كَانَ يَكْذِبُ عَلَيْنَا قَالَ ثُمَّ قَالَ فِينَا رُوحُ رَسُولِ اللَّهِ ص.
بحث در گستره علم امام و مناشئ آن است که به آن کاری نداریم. گزارش سومی هم کشی نقل می کند مثل همین است.
چرا گروهی که توهم مفاهیم غالیانه از روایات آنها می شد، تضعیف شدند؟ به دو دلیل: عدم امکان انتساب آموزه ها به معصوم در تلقی شنونده، بازتاب و پیامد رفتار عملی که شریعت گریزی است. شما دقیقاً می بینید همین در روح این سه گزارش است که امام مقایسه می کنند آن کالبد شکافی که گفتم این جا به کار می آید چرا امام در مقام پاسخ مقایسه می کنند او که آمده بود از جابر بن یزید سؤال بکند چرا امام می فرمایند: رحم الله جابر لعن الله مغیره؛ این دو جریان پیدا شد در تاریخ حدیث شیعه یعنی یک جریان فقه مدار شدند توثیق شدگان، یک جریان متهم به غلو شدند تضعیف شدگان. بنابر این ادعا شما هیچ راوی فقه مدار تضعیف شده ای را نمی توانید پیدا کنید. نگفتم تمام راویان فقه مدار توثیق شده اند هیچ راوی تضعیف شده ای را نمی توانید پیدا کنید که فقه مدار باشد. امکان ندارد که در رجال شیعه یک راوی پیدا کنید فقه مدار، صبغۀ غالب روایاتش فقهی، به دلیل داشتن گروه خاصی از روایات فقهی تضعیف شده باشد. از آن طرف تقریباً تمام تضعیف شدگان، علت تقریب را عرض می کنم، متهم به غلو هستند.
سه یا چهار عامل در تضعیف راویان شیعی می توانیم ببینیم: غلو، اختلاط یعنی بی نظمی در نگارش، پایین بودن سطح الفاظ روایات - ردیءالالفاظ بودن.  اگر شما تضعیف شدگان به سبب دومین و سومین عامل را دنبالش بگردید، مصادیقش قطعاً به اندازۀ انگشتان دو دست نمی رسد، بلکه به زور به انگشتان یک دست می رسد. مثال درباره بی‌نظمی در نگارش حدیث، ترجمۀمحمدبن جعفر بن احمد بن بتّه قمی کان کبیر المنزله بقم و کان من اهل الادب و الفضل و العلم و کان یتساهل فی الحدیث و کان ضعیفاً مخلّطاً فیما یصدقه.[12] مثال تضعیف راوی به جهت ردیءالالفاظ بودن، ترجمۀ عباس ابن حریش رازی است. اما خیلی مصادیق تضعیف بلکه اکثر راویان تضعیف شده در طیف غلو هستند. خوب حالا دو سؤال پیش می آید که این دو سؤال آرام آرام می تواند منجر شود به دستیابی به مفهوم وثاقت.
قبل از ورود به این دو سؤال یک ترسیم بکنم: اگر ما تصورمان این باشد که وثاقت و ضعف دو مفهوم متخالف هستند، هر رجالی برای تعامل با روایات راوی ثقه و راوی ضعیف دو مرحله بلکه با دید تسامحی سه مرحله را پشت سر می‌گذارد. این مراحل را اگر یادداشت بفرمایید و رویش تأمل کنید می‌تواند مفید باشد؛
1 – دستیابی یا کشف دلیل یا دلایل ضعف
2 – حکم به ضعف
3 – تنظیم رفتار عملی با روایات راوی ضعیف
نخست دستیابی یا کشف دلیل یا دلایل ضعف، مثلاً شما دروغ گویی را ضعف می دانید، هر چیزی را اول کشف دلیل می‌کنید بعد حکم می کنید پیامد حکمتان تنظیم رفتار عملی می کنید. حالا اگر این را بیاورید در راوی ثقه در حکم به وثاقت راوی، شما قطعاً دلیل یا دلایل ضعف را نخواهید داشت بلکه دلیل یا دلایل وثاقت را خواهید داشت بعد حکم می‌کنید به وثاقت یعنی توثیق می کنید.
در تنظیم رفتار عملی با روایات راوی ضعیف مهم این است که قدمای محدث و رجالی ما با راویان ضعیف چگونه تعامل می کردند؟ الآن تلقی ما از مفهوم ضعف و تنظیم رفتار عملی مان بر اساس دیدگاه مکتب حله با راویان ضعیف چیست؟ معمولاً می گویند راوی ضعیف، دروغگو است روایاتش را هم قبول نمی کنند اما این تلقی در رجال شیعه بوده؟ این تلقی نبوده است؛ در رجال شیعه مفهوم ضعف یعنی برخورداری از روایات منفرد غیر قابل پذیرش. این تلقی تمام رجالیان شیعه است. نجاشی، بنگرید به ترجمه محمدبن سلام بنگرید به ترجمۀ سلیمان دیلمی، مرحوم شیخ طوسی، بنگرید به ترجمۀ عبدالله بن یحیی، بنگرید به تهذیب جلد 7، صفحۀ 360 در خصوص محمد بن سنان، بنگرید به تهذیب جلد 7 صفحۀ 100 در خصوص عماربن موسی ساباطی و علی بن حدید، بنگرید به رجال ابن غضائری در خصوص حسن بن محمد بن یحیی علوی، بنگرید به ترجمۀ محمد بن ارومه خصوص برداشت دیدگاه ابن ولید، به ترجمۀ محمد بن علی ابوسمیره در فهرست شیخ طوسی در خصوص دریافت دیدگاه ابن ولید. بنگرید به رقم 1014 کشی برای به دست آوردن دیدگاه عیاشی و کشی.
البته گاهی اوقات تصریح می شود که متروک الحدیث است؛ مثل جعفر بن محمد بن مالک ولی اصلاً تعداد اینها خیلی کم است ضعیف جداً لایؤوّل علی ما ینفرد به، طعن علیه القمیون بالغلو ّفکلّ ما کان فی کتبه مما وجد فی کتب الحسین بن سعید فقُل به. یا در بعضی از تعابیر می فرماید: یُفتی به و ما ینفرد به فلایؤوّل علیه. بحث از کارکرد روایات منفرد و جایگاهش در بحث حجت و خبر بماند. این یک بحث است ولی الآن ما تلقی اصحاب رجالی را از مفهوم ضعف بررسی می‌کنیم، بحث بر سر منفردات است.
دقیقاً نقطۀ افتراق مفهوم وثاقت با ضعف همین جا نمود پیدا می کند. یعنی از نگاه رجالیان شیعه راوی صاحب اثر محور و موضوع حکم به وثاقت است. راوی صاحب اثر ثقه یعنی راوی یا محدثی که منفرد راه یافته به کتاب او برای شما قابل عمل است، قابل اعتماد است و به آن می توانید فتوا بدهید. به این قضیه مرحوم نجاشی در ترجمۀ محمد بن احمدبن یحیی بن عمران، اشاره می کند. ترجمۀمحمدبن احمدبن یحیی بن عمران به دلیل وجود کتاب نوادر ترجمۀ بحث برانگیزی شده. به دلیل استثناء ابن ولید، یکی از مبانی توثیقات عام از دل این ترجمه آمده است. مرحوم ابن ولید روایات یک مجموعه از راویان کتاب نوادر را استثناء کرده است، از جمله محمدبن عیسی بن عبید که روایات منفرد‍اش را استثناء می کند. مرحوم نجاشی از قول استاد خودشان جناب ابوالعباس ابن نوح صیرافی می گوید تمام استثناءات او درست است مگر استثناء او نسبت به محمدبن عیسی بن عبید که منفرداتش را استثناء کرده است. یک دلیل هم بیشتر نمی آورد:[13] اول می فرماید که لا ادری، نمی دانم چه چیز باعث شده ابن ولید در خصوص محمدبن عیسی بن عبید تردید کند، رابَه، رأیَه نخوانید لأنّه کان علی ظاهر العداله و الثقه؛ تمام استدلال جناب ابن نوح صیرافی بر نادرست بودن استثناء ابن ولید همین است. اگر شما تتبع کنید می بینید استدلال تام است اگر موارد کاربرد واژۀ وثاقت را بکشید بیرون یعنی بیرون بیاورید، مقایسه کنید با کاربرد مفهوم ضعف و اینجا مفهوم گیری کنید، دقیقاً می بینید این استدلال، تام است، چرا؟ چون در رجال شیعه، در توثیق مطلق راویان - توثیق مطلق یعنی اینکه در ترجمۀ یک راوی فقط گفته شده باشد ثقهٌ، و قائل این توثیق امامی باشد، یعنی صحیح المذهب باشد، مرحوم شیخ باشند، نجاشی، کشی، عیاشی باشد، ابن غضائری باشد، برقی باشد - توثیق مطلق، نه توثیق مقید به فی نه توثیقی که با بیان مذهب همراه است، در توثیق مطلق یک راوی پنج عنصر نهفته است: 1 –راستگویی و امانتداری 2 – درستی محتوای حدیث 3 – پذیرش منفردات 4 – پایبندی به شریعت 5 – صحت مذهب. این پنج عنصر در وثاقت مطلق موجود است. البته خیلی کار می‌برد به اینها برسید. بر اساس همین مفهوم است که ابن نوح استدلال به همین جمله دارد لانه کان علی ظاهر العداله و الثقه، در نادرست بودن استثناء ابن ولید کافی می داند.
اکنون اگر بخواهیم بازخوانی بکنیم، فقه مداران توثیق شده اند، چرا؟ چون در امتداد حرکت امام باقر علیه السّلام حرکت می کنند، آموزه هایشان، آموزه های فقهی است. به نظر شما در یک جامعه ای که چند ده سال همت امام و راویان درجۀ یک بر نشر آثار فقهی است، حکم به توثیق راوی ساده است یا مشکل؟ من می خواهم بروم راویان را توثیق و یا تضعیف کنم الآن هم فضای غالب توثیق، توثیق راویان فقه مدار است، حکم به وثاقت راوی فقه مدار ساده است یا مشکل؟ یا به تعبیر دیگر پیش نیازهای حکم به وثاقت راوی فقه مدار چیست؟ آثار فقهی متداول معروف همسان با آموزه های شیعی که داشته باشد، حکم به وثاقتش می کنیم. بله شناخت این موضوع خیلی راحت است، نیازی نیست بحث کنیم که این موضوع حسی است یا حدسی است، دقیقاً این بحث ها کنار می‌رود. الزم نیست بحث از اجتهادی بودن
از آن طرف پذیرش تضعیفات مگر در خصوص دانه درشت های غلو یعنی ابوالخطاب و مغیره بن سعید، پذیرش تضعیفات دچار تردید جدی می شود. چرا؟ من دو مثال بزنم محمدبن اورمه در قم متهم به غلو می شود او کتاب الرد علی الغلاه دارد. محمدبن موسی همدانی متهم به غلو می شود او کتاب الرد علی الغلاه دارد. جابربن یزید جعفی متهم به غلو می شود، امام آموزه های او را صحیح می داند. مرحوم صدوق قائل به سهو النبی است شیخ مفید قائل به سهو النبی نیست. مرحوم صدوق عدم قول به سهو النبی را یا انکار سهو النبی را اولین گام ورود به ورطۀ غلو می داند. مرحوم مفید قول به سهو النبی را نشان تقصیر می داند. اگر اینها را کنار هم بگذارید چه نتیجه ای می گیرید؟ اتهام به غلو ریشه در مبانی کلامی دارد. ببینید صورت قضیه فرق کرد یعنی رویکرد به راویان ضعیف از یک پشتوانۀ بسیار گویا و فراوان برخوردار است، وجود روایات غیرفقهی. پذیرش تضعیفات با یک تردید جدی روبرو می شود. خوب شما قائلید به اینکه شیخ صدوق مقصر است یا مرحوم مفید کم و بیش می خواستند به غلو وارد شوند.
لذاست که هم حاج آقا می فرمایند و هم این در یک تبیین ساده سیدناالاستاد می فرمایند که: تضعیفات مبتنی بر غلو به دلیل اعتنا بر مبانی کلامی و حضور اجتهاد حجیت ندارد. حجیت ندارد به این معنا نیست که «إن حَکَم النجاشی بضعف محمد بن سنان لکونه غالیا نحن نحکم بوثاقته ، نه یعنی نحن لانحکم بضعفه تبعاً لنجاشی»؛ بلکه خودمان تتبع می کنیم اگر ما آن مبنا را پذیرفتیم پذیرفتیم، آن تضعیفحکم خود ما می‌شود. صورت مسأله کاملاً در هر دو کفّۀ ترازو متفاوت می شود، کاملاً صورت بر می گردد. یعنی راویانی که نقل شفاهی داشتند از مسئله وثاقت کنار می‌رود، پس ضبط به آن معنا که حافظۀ من حافظۀ معمولی باشد داخل در معنای وثاقت نیست. لذا شما هیچ گاه نمیبینیند در رجال شیعه بر خلاف رجال عامه انگشت روی ضعف گذاشته شده باشد، انگشت روی روش تدوین احادیث گذاشته می شود. منظم بودن در نگارش چون احادیث شیعه، چرخۀ نقلش کتابت است. صورت مسأله کاملاً پیدا می شود. مفهوم وثاقت در شیعه یک مفهوم بسیار بَیّن، روشن و با رویکرد اثباتی وسیع می شود. موضوع حکم رجالی شد صاحب اثر، حکم به وثاقت کلینی شده است که کافی دارد. خیلی روشن است به لحاظ روشنی‌اش است، ببینید کلینی به عنوان صاحب کتاب توثیق شده است،کتاب او توثیق می شود. در حیقیقت همان جایی که سیدنا الاستاد در مجلۀ سفینه شمارۀ 2 می‌خواهند به انکارش بپردازند.
یعنی روایات راه یافته به کتاب او قابل انتساب به معصوم است. آنهایی که در تاریخ حدیث شیعه کار کرده اند، نگاهشان هم خیلی عالمانه است می گویند ما در کافی مثلاً 30، 40 نهایتاً 80 روایت غیر قابل پذیرش داریم ، آنها هم خیلی شان در روایات فقهی نیست. تلقی رجالیان شیعه این معناست. اگر می‌خواهید معنای دیگری در نظر بگیرید شما یک رجال نو بنویسید.
(74:36)
 

[1]. وربما يتوهم أن في ترك التعرض لذكرهم في كتب الرجال إشعارا بعدم الاعتماد عليهم  وليس بشئ ، فإن الاسباب في مثله كثيرة ، وأظهرها أنه لا تصنيف لهم ، وأكثر الكتب المصنفة في الرجال لمتقدمي الاصحاب اقتصروا فيها على ذكر المصنفين ، وبيان الطرق إلى رواية كتبهم . (منتقی الجمان/40)
[2]. كافی، ج‌2، ص 20
 
[3]. امالی شیخ طوسی، ص650
[4]. البته کلام امام علیه السلام متقدم بر این گزارش‌ها صادر شده است.
[5]. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ ذَكَرَ أَصْحَابَ أَبِي الْخَطَّابِ وَ الْغُلَاةَ، فَقَالَ لِي: يَا مُفَضَّلُ لَا تُقَاعِدُوهُمْ وَ لَا تُؤَاكِلُوهُمْ وَ لَا تُشَارِبُوهُمْ وَ لَا تُصَافِحُوهُمْ وَ لَا تُوَارِثُوهُمْ. رجال کشی، ص297
[6]. بر اساس معرفی امام صادق علیه السلام می‌توان تفسسیر صحیح عبارت کشی را که فرموده اجمع اصحابنا علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء و تصدیقهم را فهمید.
[7] ذکر به معنای بدگویی کردن
[8] رجال کشی، ص 138
[9] رجال کشی، ص137
[10] آن یکی دو سند استثناء را ما در کافی گزارش داده ایم.
[11]. بصائرالدرجات، ص238
[12] سیدنا الاستاد یک تحلیلی دارند در مقایسه بین فهرست شیخ طوسی و فهرست ابن بته می فرمایند: عمدۀ اشکالات راه یافته به فهرست شیخ طوسی در بحث طرق از فهرست ابن بته است فرمایش تامی هم هست
[13]. و قد أصاب شيخنا أبو جعفر محمد بن الحسن بن الوليد في ذلك كله و تبعه أبو جعفر بن بابويه رحمه الله على ذلك إلا في محمد بن عيسى بن عبيد فلا أدري ما رابه فيه لأنه كان على ظاهر العدالة و الثقة
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  توثیق مشایخ وراویان جعفر بن بشیر عرفان عزیزی 2 1,472 6-فروردين-1401, 10:19
آخرین ارسال: محمود رفاهی فرد
  سعه ی توثیق مستفاد از عدم استثناء مشایخ صاحب نوادر الحکمۀ توسط ابن ولید محمود رفاهی فرد 1 321 27-دي-1400, 13:55
آخرین ارسال: محمود رفاهی فرد
  مفاد تضعیف مستفاد از استثناء ابن ولید در مورد مشایخ محمد بن احمد بن یحیی محمود رفاهی فرد 4 663 25-دي-1400, 14:56
آخرین ارسال: محمود رفاهی فرد
  طرق توثیق عمربن حنظله مهدی خسروبیگی 2 1,371 17-مرداد-1399, 07:13
آخرین ارسال: علاوی
  توثیق عمر بن حنظله مهدی خسروبیگی 0 954 24-تير-1399, 08:59
آخرین ارسال: مهدی خسروبیگی
  توثیق راویان کتاب المزار ابن مشهدی عرفان عزیزی 0 1,037 31-خرداد-1399, 08:05
آخرین ارسال: عرفان عزیزی
  توثیق مشایخ ابن ابی عمیر هادی اسکندری 0 1,375 30-دي-1398, 15:07
آخرین ارسال: هادی اسکندری
  دو اشکال اساسی به توثیق شیخ بدون واسطه کامل الزیارات حسین بن علی 3 2,466 2-دي-1398, 19:13
آخرین ارسال: مسعود عطار منش
  «رجال»  توثیق عمربن حنظله مهدی خسروبیگی 3 2,925 25-خرداد-1398, 23:55
آخرین ارسال: محمود رفاهی فرد
  «رجال»  اثبات توثیق بدون لفظ ثقه هادی 0 2,651 22-ارديبهشت-1397, 10:50
آخرین ارسال: هادی

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان