امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
درخواست توضیح: فایده مباحث وضع
#21
منظور من از بحث وضع که میگم کاربرد نداره همون اقسام وضع و اینجور چیزاست و استعمال لفظ در اکثر از معنا رو کار ندارم. در نتیجه آیه مالک یوم الدین مثال برای من نمیتونه باشه.
ضمن اینکه ادعای من اینه که فایده نداره و کسی که ادعا میکنه فایده داره باید دلیل بیاره این که شما میگید استاد گفته تو بحث واجب مشروط کاربرد داره من هم شنیدم ولی یه سری بحث های نظری شنیدم. درخواست من اینه که شما به همون استادی که میگه تو واجب مشروط کاربرد داره بگید یه آیه یا روایت بیاره و تأثیر بحث وضع رو توی برداشت از دلیل نشون بده.
راستی همین قدر که برای پیدا کردن فایده این قدر دست و پا زدن نیازه (هر چند فایده پیدا بشه) ولی همین مقدار فکر میکنم ما رو باید به فکر فرو ببره که دیگه این قدر راحت نذاریم وقتمون روی هر بحثی تلف بشه. ببینیم ثمره داره یا نه؟
پاسخ
#22
آیا از نظر شما در شریعت واجب مشروط داریم یا نداریم؟
اگر داریم (که همه علماء قائلند داریم) و برای آن مثال های زیادی هم می زنند مثل حج و ... همین ثمره بحث ما ست.
علاوه بر اینکه اگر کمی در کلمات علماء نگاه کنید می بینید که در برخی موارد به خاطر همین موضوع بحث شده است که آیا می توان از معنای حرفی یا هیئت اطلاق گرفت یا نه.
کسی شما را مجبور به خواندن چیزی نکرده است. الان در حوزه کسانی هستند که معتقدند علماء شیعه از اول راه را اشتباه رفته اند. و یا معتقدند اصلا اصول علم نیست. یا اصول علم اسلامی نیست. یا اصلا خواندن اصول اشتباه است و ... که قبلا در این تاپیک در مورد آنها بحث شده است.
فکر میکنم شما بیشتر از اینکه به فکر مساله و نتیجه بحث باشید به فکر منکوب کردن علماء هستید.
پاسخ
#23
نمیدونم چرا این حرف ها را میزنید؟!!! آیا به خاطر اینکه نتونستید یک مثال پیدا کنید و ثمره عینی رو نشون بدید، این حرفها رو میزنید یا علت دیگه ای داره؟!!! من چند وقته از شما یک مثال خواستم و فکر نمیکنم کار شاقی خواسته باشم. کسی که ادعا میکنه بحث ثمره داره خب باید ثابت کنه دیگه.
من تعجب میکنم چه طوری میتونید خودتونو با این حرف قانع کنید که آقا تو واجب مشروط ثمره داره. این چه ثمره ایه که نمود عینی نداره. شما یک مثالی بیار که ما در برداشت از دلیلی که مثلا درباره واجب مشروط است اگر مبنایمان در وضع چیز دیگری بود برداشت ما عوض بشود.
بحث من تو این نیست که منو مجبور به خواندن نکنید. خب من نخوندم بعدش چی؟ این همه طلبه و استاد وقتشون روی این مسأله داره صرف میشه. آیا مطالبه ثمره این بحث خواسته زیادیه؟ شما وقتی یه جلسه یکی دو ساعتی بخواهید شرکت کنید مطمئنا به فکر این هستید که فایده ای داره یا نه، حالا چه طوری راضی میشید این همه وقت طلبه و استاد صرف یه بحثی بشه که نمیدونم کجا به درد میخوره فقط اجمالا شنیدم تو واجب مشروط ثمره داره. این که نشد ثمره!!!
ضمنا این که بحث رو بردید روی اینکه بعضی ها اصول را علم نمیدانند و ... ربطی به بحث ما نداره. ما داریم توی یک فضای علمی درباره یک مسأله جزئی بحث میکنیم شما اگه نمیتونید با دلیل حرفتون رو ثابت کنید چرا از این حرف ها میزنید؟!!!!!
اینکه گفتید "فکر میکنم شما بیشتر از اینکه به فکر مساله و نتیجه بحث باشید به فکر منکوب کردن علماء هستید" فکرتون به هیچ وجه درست نیست. مطمئن باشید من هدفی جز رسیدن به حق ندارم و نه تعبدی روی حرف علما دارم و نه دشمنی با اونها. هر جا حرفشون رو ببینم درسته قبول میکنم و ازش استفاده میکنم(همان طور که خیلی جاها حرفشون درسته) اما هرجا ببینم درست نیست طبیعیه که قبول نکنم البته این چیزی از بزرگواری علما کم نمیکنه به هر حال علم در حال رشده و اگه قرار باشه بعدی ها فقط همون قبلی ها رو قبول کنند، علم پیشرفت نمیکنه.
در پایان کلام ارزشمندی از رهبر معظم انقلاب، امام خامنه ای (حفظه الله تعالی) نقل میکنم:
«آزاداندیشی، خاصیت علمی بودن است و تحجر در میدان علم، اصولاً معنا ندارد.»(بخشی از بیانات در دیدار فضلا و طلاب نخبه حوزه علمیه قم ۱۳۸۹/۰۸/۰۳)
پاسخ
#24
یا أیها الذین آمنوا!اجنتبوا کثیراً من الظن، إن بعض الظن إثم
برادر مؤمن من! برای نسبت دادن چیزی به کسی تنها حدس شما کافی نیست. من این بحث را تقریباً از اول دنبال کردم، به نظرم اگر با این نگاه به مسائل علمی بنگریم، دیگر باید باب حرف تازه و گرفتن اشکال را ببندیم و فقط کتاب شرح بنویسیم؛ چون اگر بحث اشتباهی پیدا کنیم یعنی می خواهیم علما را منکوب کنیم، یا اگر نکته ای جدید یافتیم غلط است چون اگر درست بود قبلی ها می فهمیدند. حتماً شما هم درست نمی دانید و بنده هم همین طور که اگر اشکالی از بنده گرفتید، بگویم قصد منکوب کردن بنده را دارید.
پاسخ
#25
(از حرف‌ها و نسبت های ناروایی که داده‌اید بگذریم)
احتمال می دهم تفاوتی در نگاه به ثمره داشته باشیم. ظاهرا شما معتقدید ثمره فقط آن است که یک دلیل مثل روایت یا آیه را جلوی شما بگذارند و بگویند در این آیه شریفه دو احتمال وجود دارد الف و ب. مثل اینکه بگویند فتیمموا صعیدا طیبا اگر شما قائل شوید صعید مطلق وجه الارض است می توانید بر روی سنگ و امثال آن هم تیمم کنید و اگر قائل شوید فقط تراب خالص است تیمم فقط با خاک صحیح است.
اما از نظر بنده ثمره فقط این نیست. چه بسا مباحثی که با روشن شدن آنها مبنایی اتخاذ می شود که تاثیر به سزایی در مباحث مهمی دارد. از جمله همین بحث است.
ظاهرا بحث واجب مشروط و گره خوردن آن به این مبحث روشن نشده است.
در بحث واجب مشروط بحثی مفصل وجود دارد که قید به هیئت بر می گردد یا به ماده.
برخی مثل مرحوم شیخ معتقدند قید به ماده بر می گردد نه به هیئت و برخی مثل مرحوم آخوند و اکثر علماء قائلند قید به هیئت بر می گردد.
تفاوت اینکه قید به هیئت برگردد یا به ماده در این است که اگر هیئت قیدی نداشته باشد، بنابراین وجوب مطلق و فعلی است و آنچه مقید و مشروط است واجب است. اما اگر قید به هیئت بر گردد یعنی قبل از تحقق قید، حقیقتا اراده و وجوبی نیست.
تفاوت این دو در مباحث دیگری روشن می شود از جمله در حل اشکال مقدمات مفوته، در دخول مقدمات وجوبیه در محل نزاع در بحث مقدمات واجب و ...
برخی مثل مرحوم شیخ که قائلند به اینکه قید به هیئت بر نمی گردد و به ماده برمی گردد این گونه استدلال کرده اند که معنای حرفی معنای جزئی است (و این فقط در صورتی است که شما وضع معانی حرفی را از باب وضع عام موضوع له خاص بدانید) و تقیید معنای جزئی محال است. بنابراین قیودی که وجود دارند حتی اگر ظاهر کلام این باشد که قید هیئت هستند باید به ماده برگردند (چون عقلا محال است به هیئت برگردند)
اما در مقابل مثل مرحوم آخوند معتقدند که معنای حرفی نیز معنای عامی است (چون از باب وضع عام و موضوع له عام است) و لذا تقیید آن نیز اشکالی ندارد.
این یک ثمره از بحث است. اینکه عرض می کنم چرا شما فقط فکر می کنید ثمره به این است که از یک دلیل خاص برداشت خاصی کنید از این باب است.
ثمره دیگر بحث در بحث تعلیق در انشاء است.
اجماع علماء بر این است که در عقود تعلیق مبطل است و باید عقد منجز باشد. یکی از ادله‌ای که در بحث بطلان تعلیق اقامه شده است استدلال به همین بحث است که چون معنای حرفی جزئی است (و عرض کردم این فقط طبق مبنایی است که وضع حروف و هیئات را از باب وضع عام و موضوع له خاص بدانیم) تعلیق در آن محال است چرا که تعلیق در حقیقت به تقیید در معنای حرفی بر می گردد و معنای جزئی غیر قابل تقیید است.
یکی دیگر از این ثمرات امکان استفاده مفهوم از هیئات مثل مفهوم شرط است. یکی از ادله ای که بر وجود مفهوم در قضیه شرطیه به آن استدلال شده است اطلاق و مقدمات حکمت است. در آنجا نیز عده‌ای قائلند چون معانی حرفی جزئی هستند استفاده اطلاق در آنها ممکن نیست و لذا نمی توان برای مثل قضیه شرطیه مفهوم قائل شد.
از طرف بنده همین مقدار بحث کفایت می کند.
پاسخ
#26
شاید بشه گفت خلاصه فرمایشات شما اینه که اینها هر چند مستقیم ثمره نداشته باشند ولی توی یه مباحثی دخیل هستند که اون مباحث ثمره دارند. به عبارت دیگه ثمره غیر مستقیم دارند.
خب حالا من از شما میخوام برای اون مباحث ثمره عینی بیارید. 
مثلا شما میفرمایید این بحث تأثیر داره تو این که تو واجب مشروط، قید به هیئت بخوره یا ماده. حالا درخواست من اینه که یه مثال بیارید که تو اون مثال نشون بدین تفاوت مبنا در اینکه قید رو به کی بزنیم در برداشت ما تأثیر بذاره.
پاسخ
#27
من هم خیلی مشتاق شدم که ثمره ای برای این مباحث بفرمایید. مگر ما نمی گوییم که اصول مقدمه ی اجتهاد است و برای استنباط حکم از منابع باید به این ابزار مسلط باشیم. برادر عزیز، ریحان! شما مسائلی را مطرح کردید که در تمام آن ها این سوال برای من پیش آمد. یعنی مثلاً اگر قید به ماده برگرد می گوییم حج قبل از استطاعت واجب بوده؟ بالاخره هر بحثی باید در آخر در یک مصداقی خود را نشان بدهد دیگر. مثل کارخانه ی ذوب آهن؛ درست است که بلافاصله نتیجه اش مشخص نمی شود، مثلا کسی اگر بگوید: خب گیرم که آهن را از این سنگ را استخراج کردید، که چه؟ این تکه ی آهن به چه درد مثلاً صندلی ساختن که هدف ماست می خورد؟ ما در جوابش می گوییم تو کوته بینی، و گرنه این آهن صد جای آن به کار می آید؛ با آن میخ می سازیم، چکش می سازیم، ارّه می سازیم،... . منظور همین است، که در آخر حتی با هزار واسطه بالاخره این مباحث باید جایی به کار آید.
پاسخ
#28
سلام.به نظر بنده همین که موضوعی بتواند قدرت تحلیل طلاب را بالا ببرد همین یعنی ثمره.
پاسخ
#29
البته این فقط نظر شما نیست، از همان پایه های پنج و شش، ما خیلی از مباحث را با همین توجیح می خواندیم. اما همین قدرت تحلیل را هم که می فرمائید(بر فرض ثمره بودنش) تا حال خودتان این قدرت را در تحلیل آیات و روایات حس کرده اید؟
پاسخ
#30
(29-خرداد-1395, 00:29)محمد کاظم 2 نوشته: سلام.به نظر بنده همین که موضوعی بتواند قدرت تحلیل طلاب را بالا ببرد همین یعنی ثمره.

اولا: قدرت تحلیل رو میشه با چیزهای دیگه هم بالا برد. چرا باید با بحث بی فایده این کار رو انجام بدیم؟!!
ثانیا: اینها به نظر من فایده تراشی است. بعد از اینکه دیدیم این بحثها وجود داره براش فایده درست کردیم نه اینکه به انگیزه افزایش قدرت علمی این بحثها تولید شده باشند.
ثالثا: انصافا کجا قدرت تحلیل رو میبره بالا؟!! واقعا تا حالا لمس کردید این فایده رو؟ تا کی باید خودمون رو این طور قانع کنیم که شاید بعدا به کار بیاد، شاید فایده داشته باشه و... من الان در عرصه استنباط بالوجدان میبینم که فایده ای نداره. دیگه نمیدونم باید باز هم صبر کنم؟!! تا کی؟ 
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  درخواست توضیح:  مباحث الحجه تسنیم1 3 7,222 21-دي-1395, 21:06
آخرین ارسال: رضا اسکندری

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان