امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
«کتاب شناسی» علل فضل بن شاذان
#1
                                        تاملی در کتاب فضل بن شاذان
                                           مولف این کتاب کیست ؟
درمورد مولف این کتاب بین علماء و متاخرین اختلاف وجود دارد. عده ای آن را نوشته ی فضل بن شاذان می دانند و عده ای نیز انتساب این کتاب را به او , صحیح نمی دانند.
مرحوم شیخ صدوق در مشیخه ی تهذیب فرموده است : ما كان فيه عن الفضل بن شاذان من العلل الّتي ذكرها عن الرّضا عليه السّلام فقد رويته‏ عن‏ عبد الواحد بن عبدوس النّيسابوريّ العطّار- رضي اللّه عنه- عن عليّ ابن محمّد بن قتيبة، عن الفضل بن شاذان النيسابوريّ، عن الرّضا عليه السّلام.[1]
اشکالی که  به سند این طریق شده است می تواند در انتساب این کتاب به فضل بن شاذان  خدشه وارد کند .این اشکال عبارت است  از :
صاحب مدارک[2] و محقق خویی[3] فرموده اند :  وثاقت عبدالواحد بن محمد بن عبدوس  و همچنین علی بن محمد بن قتیبه که در این طریق ذکر شده اند  ثابت نیست.لذا انتساب این کتاب به فضل ثابت نیست .
جواب از این اشکال : به نظر ما می توان این طریق را به سه صورت  تصحیح  کرد و انتساب کتاب به فضل را بدون اشکال باقی گذاشت  :
الف : می توان وثاقت این دو نفر را ثابت کرد به این صورت که بگوییم :
  1.عبدالواحد بن عبدوس که شیخ صدوق رحمه الله بوده است و صدوق نیز بسیار از او روایت نقل کرده است .علاوه بر اینکه در اول فقیه فرموده است که روایاتی که در این کتاب نقل کرده ام بین من و پروردگارم حجت است .شکی نیست که نمی توان گفت هر آنچه که برای او حجت بوده است باید برای ما نیز حجت باشد زیرا بعید نیست که بسیاری از روایات به خاطر موثوق الصدور بودن نزد او  حجت بوده باشند  و یااینکه  حجیت این روایات نزد ایشان به خاطر وجود قرائنی درنزد ایشان بوده است که اگر همان قرائن به دست ما می رسید برای ما اطمینان آور نبود .
لکن می توان از کثرت نقل حدیث صدوق از اوبه ضمیمه ی جمله ی صدوق در مقدمه ی فقه گفته است  اطمینان حاصل کرد که نزد صدوق شخص مورد اعتمادی بوده است .علاوه بر اینکه در بسیاری از موارد صدوق از او تعبیر رضی الله عنه می کند .
  2.در طریق دیگری که مرحوم شیخ در فهرست برای کتاب علل فضل نام برده است اصلا ابن عبدوس در ان موجود نیست پس اگر حتی وثاقت بن عبدوس برای ما ثابت نشود مشکلی در انتساب این کتاب به فضل وارد نمی کند .
3.وثاقت علی بن قتیبه را نیز می توان به بدین وجه ثابت کرد :
 علامه ی حلی رحمه الله او را توثیق کرده است .
اشکال : علامه از متاخرین است و توثیقات او حدسی و اجتهادی است لذا قابل اعتماد نمی باشد .اگر هم بگویید که از باب رجوع  به عالم کلماتش را بپذیریم باز اشکال وارد می شود که رجوع به عالم در جایی است که در مورد  امور حدسیه و استنباطی سوال و ابهام داشته باشیم و حال آنکه مباحثی مثل وثاقت افر اد باید ناشی از حس باشد و رجوع به عالم در ان کفایت نمی کند .
جواب :
اولا : می توان به توثیقات علامه اعتماد کرد به خاطر اینکه احتمال حسی بودن نظرات ایشان زیاد است به این دلیل که احتمال دارد مستنداتی نزد ایشان بوده است که به ما نرسیده است و ما در این گونه موارد اصاله الحس را جاری می کنیم . کمااینکه حضرت آیت الله سیستانی نیز نظرشان بر همین امر است .[4]
ثانیا : از باب رجوع به اهل خبره می شود به ثیقات علامه اعتماد کرد .زیرا ما علم داریم که مستنداتی در اختیار ما نیست و شاید در اختیار ایشان بوده است و ایشان خبره ی در این فن بوده اند .
-راوی کتاب علی بن محمد بن قتیبه احمد بن ادریس قمی است و او از اجلای قم می باشد و بعید نیست که اکثار روایت ایشان از ابن قتیبه کاشف از وثاقت او در نزد ایشان باشد [5].البته این وجه در نزد ما تمام نیست .زیرا کثرت نقل از کسی موجب کشف از وثاقت آن شخص در نزد راوی نیست .
ب : دومین راهی که می توان به وسیله ی ان انتساب این کتاب به فضل را صحیح دانست به سه طریق نقل شدن این کتاب است .مرحوم صدوق که خود دو طریق برای این کتاب نقل می کنند و شیخ طوسی نیز طریق سومی را برای صدوق نسبت به این کتاب نقل می کنند و همین کثرت طرق باعث اطمینان به صحت انتساب این کتاب به فضل می شود .
ج : مرحوم صدوق بسیاری از روایات فضل را در کتاب من لا یحضر نقل کرده است و در مقدمه ی این کتاب می نویسد : أن جمیع ما فیه مستخرج من کتب مشهوره علیها المعول و الیها المرجع[6]ز این کلام ایشان معلوم می شود کتاب فضل نیز از کتب مشهور ه و قابل اعماد نزد ایشان بوده است و انتسابش به فضل مشکلی ندارد .
نتیجه : اینکه  انتساب این کتاب به فضل بن شاذان هیچ مشکلی ندارد و این کتاب شریف نگاشته ی ایشان است .البته این صحت انتساب دال بر صحت تمام روایت نقل شده در این کتاب نیست زیرا شاید کلماتی که در این کتاب آمده است روایت نباشند و کلام خود فضل باشند که آن بحث دیگری است و محل بحث در این مختصر فقط انتساب این کتاب به فضل بود .


[1] .  من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص: 458
[2] .مدارک الاحکام ج 3 ص 27 .
[3] .معجم رجال الحدیث .
[4] .قاعده لاضرر و لاضرار ص 23 .
 
[5] .این راه را فقیه مدقق حضرت ایت الله شبیری زنجانی بیان کرده اند .استاد قبول نمی کنند .
[6] .من لا یحضر الفقیه ج 1 ص 56.
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان