2-دي-1396, 22:39
(آخرین تغییر در ارسال: 2-دي-1396, 22:43 توسط فقه جواهری.)
دو اشکال به کتاب ابن غضائری وارد شده است
یک: عده ای گفته اند که ابن غضائری منفیگرا بود، همه را تضعیف میکرد لذا تضعیفات او ضعیف است
ولی برخی مثل آقای زنجانی و آقای سیستانی دفاع میکنند از ابن الغضائری و معتقدند که او شخص محقق، نقاد و دقیق بود و آقای سیستانی از این اشکال جواب داده که شما عینک منفی زدی. چون ابن غضائری قسم ضعفای کتابش به دست علامه حلی افتاده، قسم ثقاتش پیدا نشده است. لذا اصلا منفی گرا نبوده و تضعیفهای او بیشتر از تضعیفهای دیگران نیست و حتی برخی موارد سعی میکند که تضعیف دیگران را جواب بدهد.
دو: ما یک اشکال اساسی داریم تبعا لاستاذنا التبریزی که درست است که ابن غضائری رجال داشت، توثیقاتش معتبر است، تضعیفاتش هم معتبر است، ولی شیخ طوسی در فهرست گفت «أبو الحسين أحمد بن الحسين بن عبيد الله ابن غضائری رحمه الله فإنه عمل كتابين: أحدهما ذكر فيه المصنفات و الآخر ذكر فيه الأصول و استوفاهما على مبلغ ما وجده و قدر عليه غير أن هذين الكتابين لم ينسخهما أحد من أصحابنا و اخترم (ای مات) هو رحمه الله و عمد بعض ورثته إلى إهلاك هذين الكتابين و غيرهما من الكتب على ما يحكي بعضهم عنهم» جوان بود ابن غضائری، فوت کرد و تمام کتابهایش را از بین بردند. اولین کسی که این کتاب را مطرح کرد، ابن طاووس استاد علامه حلی بود که در تحریر طاووسی این کتاب را آورده است و بعد دیگران من جمله علامه حلی هم نقل کردند. اما نه علامه سند به این کتاب ذکر کرده و نه ابن طاووس و خود ابن طاووس میگوید من به این کتاب سند ندارم. آن وقت علامه حلی چه طور کتاب ابن غضائری به دستش رسیده؟ کتابی که نایاب است شیخ طوسی پیدا نکرده است، آن وقت ما بیاییم اصالة الحس جاری کنیم در حق علامه حلی؟
برخی گفتهاند که شیخ طوسی که خودش این را نمیگوید، میگوید علی ما حکی بعضهم. به نظر ما آن حکی بعضهم مربوط به جمله اخترم هو (یعنی جوانمرگ) و عمد بعض ورثته الی اهلاک هذین الکتابین و غیرهما است. اما اینکه هذین الکتابین لم ینسخهما احد من اصحابنا ظاهرش این است که خود شیخ دارد شهادت میدهد. وجهی ندارد ما از این شهادت شیخ رفع ید کنیم.
لابد آقای سیستانی میگویند علامه حلی دارد نقل میکند از کتاب ابن الغضائری و شهادت میدهد که من از کتاب او دارم نقل میکنم و نجاشی هم بعضی عباراتی که دارد موافق است با آن نقل علامه از کتاب ابن الغضائری، معلوم میشود کتاب ابن الغضائری را نجاشی نگاه میکرده اما حالا چه جور شده شیخ طوسی گفته که لم یستنسخهما احد، میخواهند بگویند که شیخ طوسی اشتباه کرده است
ولی ما حرفمان این است که حداقل این کتاب مشهور نبوده بین اصحاب یعنی کتاب در دسترس همه نبوده. و الا طریق مهم علماء متاخر شیخ طوسی است. متاخرین اسانید را میرسانند به شیخ طوسی. خب وقتی شیخ طوسی این کتاب را نداشت چه جور دست علامه رسیده؟
بله، نجاشی برخی از تعبیرهایش با این کلامهایی که از ابن غضائری نقل شده در کتاب رجال علامه، هماهنگ است پس معلوم میشود نجاشی بی اطلاع نبوده از کلمات ابن غضائری. اما شاید بی اطلاع نبوده از باب اینکه شفاهاً از هم شاگردیش شنیده (نجاشی با ابن غضائری پیش پدر ابن غضائری درست میخواندند) شاید استاد مشترک این مطالب را گفته ولی کتابش از بین رفته است
بر فرض هم این کتاب رجال دست نجاشی باشد، نجاشی که در طریق اصحاب متاخر نیست به کتب قدماء. بودن کتاب دست نجاشی این کتاب را مشهور نمیکند. نجاشی آخر عمرش یک شخصی آمد پیشش اجازه نقل کتب از او گرفت لذا اصلا در طریق اصحاب به کتب نبوده است
شهادت علامه حلی به این است که در کتاب ابن غضائری این نقل آمده است، با این اوصاف اصالة الحس جاری کردن در حق علامه حلی کار مشکلی است. ما روی این حساب میگوییم که ثابت نیست کتاب ابن الغضائری و لذا تضعیفش ثابت نمیشود.
یک: عده ای گفته اند که ابن غضائری منفیگرا بود، همه را تضعیف میکرد لذا تضعیفات او ضعیف است
ولی برخی مثل آقای زنجانی و آقای سیستانی دفاع میکنند از ابن الغضائری و معتقدند که او شخص محقق، نقاد و دقیق بود و آقای سیستانی از این اشکال جواب داده که شما عینک منفی زدی. چون ابن غضائری قسم ضعفای کتابش به دست علامه حلی افتاده، قسم ثقاتش پیدا نشده است. لذا اصلا منفی گرا نبوده و تضعیفهای او بیشتر از تضعیفهای دیگران نیست و حتی برخی موارد سعی میکند که تضعیف دیگران را جواب بدهد.
دو: ما یک اشکال اساسی داریم تبعا لاستاذنا التبریزی که درست است که ابن غضائری رجال داشت، توثیقاتش معتبر است، تضعیفاتش هم معتبر است، ولی شیخ طوسی در فهرست گفت «أبو الحسين أحمد بن الحسين بن عبيد الله ابن غضائری رحمه الله فإنه عمل كتابين: أحدهما ذكر فيه المصنفات و الآخر ذكر فيه الأصول و استوفاهما على مبلغ ما وجده و قدر عليه غير أن هذين الكتابين لم ينسخهما أحد من أصحابنا و اخترم (ای مات) هو رحمه الله و عمد بعض ورثته إلى إهلاك هذين الكتابين و غيرهما من الكتب على ما يحكي بعضهم عنهم» جوان بود ابن غضائری، فوت کرد و تمام کتابهایش را از بین بردند. اولین کسی که این کتاب را مطرح کرد، ابن طاووس استاد علامه حلی بود که در تحریر طاووسی این کتاب را آورده است و بعد دیگران من جمله علامه حلی هم نقل کردند. اما نه علامه سند به این کتاب ذکر کرده و نه ابن طاووس و خود ابن طاووس میگوید من به این کتاب سند ندارم. آن وقت علامه حلی چه طور کتاب ابن غضائری به دستش رسیده؟ کتابی که نایاب است شیخ طوسی پیدا نکرده است، آن وقت ما بیاییم اصالة الحس جاری کنیم در حق علامه حلی؟
برخی گفتهاند که شیخ طوسی که خودش این را نمیگوید، میگوید علی ما حکی بعضهم. به نظر ما آن حکی بعضهم مربوط به جمله اخترم هو (یعنی جوانمرگ) و عمد بعض ورثته الی اهلاک هذین الکتابین و غیرهما است. اما اینکه هذین الکتابین لم ینسخهما احد من اصحابنا ظاهرش این است که خود شیخ دارد شهادت میدهد. وجهی ندارد ما از این شهادت شیخ رفع ید کنیم.
لابد آقای سیستانی میگویند علامه حلی دارد نقل میکند از کتاب ابن الغضائری و شهادت میدهد که من از کتاب او دارم نقل میکنم و نجاشی هم بعضی عباراتی که دارد موافق است با آن نقل علامه از کتاب ابن الغضائری، معلوم میشود کتاب ابن الغضائری را نجاشی نگاه میکرده اما حالا چه جور شده شیخ طوسی گفته که لم یستنسخهما احد، میخواهند بگویند که شیخ طوسی اشتباه کرده است
ولی ما حرفمان این است که حداقل این کتاب مشهور نبوده بین اصحاب یعنی کتاب در دسترس همه نبوده. و الا طریق مهم علماء متاخر شیخ طوسی است. متاخرین اسانید را میرسانند به شیخ طوسی. خب وقتی شیخ طوسی این کتاب را نداشت چه جور دست علامه رسیده؟
بله، نجاشی برخی از تعبیرهایش با این کلامهایی که از ابن غضائری نقل شده در کتاب رجال علامه، هماهنگ است پس معلوم میشود نجاشی بی اطلاع نبوده از کلمات ابن غضائری. اما شاید بی اطلاع نبوده از باب اینکه شفاهاً از هم شاگردیش شنیده (نجاشی با ابن غضائری پیش پدر ابن غضائری درست میخواندند) شاید استاد مشترک این مطالب را گفته ولی کتابش از بین رفته است
بر فرض هم این کتاب رجال دست نجاشی باشد، نجاشی که در طریق اصحاب متاخر نیست به کتب قدماء. بودن کتاب دست نجاشی این کتاب را مشهور نمیکند. نجاشی آخر عمرش یک شخصی آمد پیشش اجازه نقل کتب از او گرفت لذا اصلا در طریق اصحاب به کتب نبوده است
شهادت علامه حلی به این است که در کتاب ابن غضائری این نقل آمده است، با این اوصاف اصالة الحس جاری کردن در حق علامه حلی کار مشکلی است. ما روی این حساب میگوییم که ثابت نیست کتاب ابن الغضائری و لذا تضعیفش ثابت نمیشود.