8-دي-1396, 08:24
آقای سیستانی فرموده اند ما دو نوع اماره داریم:
یک: اماره ادراکیه که به نکته کشف ادراکی از واقع است مثل اقرار که در نظر عقلاء کشف ادراکی دارد از واقع.
دو: اماره احساسیه که کشف احساسی دارد از واقع یعنی شخصی که مواجه می شود با این اماره احساسیه، احساس می کند که اینجا واقع هست بدون اینکه جزم یا ظن به آن داشته باشد.
مثلا شما یک آقایی را در جوانی که می دیدید خیلی آدم خوبی بود بعد از سالها که او را ندیدید الان هم که او را می بینید تصور یک انسان مهربان و مؤمن می کنید، اما از شما بپرسند که شما مطمئنید که آن آقا هنوز هم آدم خوبی است؟ می گوئید احساسم این است ولی مطمئن نیستم و یا گاهی شما در جلسه اول که با یک شخصی بحث علمی می کنید می بینید چیزی بارش نیست تا آخر عمرش تصور یک انسان جاهل از او در ذهن شما هست، به این می گویند کشف احساسی.
در این مثال ها کشف ادراکی نیست که شما به لحاظ قوه مدرکه درک کنید که او اینطور هست.
در نظر ایشان استصحاب هم یعنی اطمینان احساسی، یعنی احساس می کنند که همان وضع سابق ادامه دارد. اما اگر بیائی با او بحث کنی که شما از کجا می گوئی که وضع سابق ادامه دارد نمی تواند یک دلیل قانع کننده ای بیاورد، احساس منشأ آرامش او شده نه ادارک. همچنین در قاعده ید هم ایشان می فرمایند شما وقتی می بیند که شخصی چند تا خانه دارد می گوئید عجب آدم پولداری است، اصلا احساستان این است که او پولدار و ثروتمندتر است از شما، چون شما یک خانه هم تهیه نکردید ولی او چند تا خانه دارد و ممکن است ظن هم حاصل نشود برای اینکه ظن تابع غلبه است آن هم در صنف نه در جنس مثلا آن شخص یک کارگر است شما نسبت به این صنف چه غلبه ای دارید بر اینکه این خانه های گرانقیمت ملک این صنف کارگر است؟ اما وقتی صحبت می شود می گوئید عجب این آقا ثروتمند است.
یک: اماره ادراکیه که به نکته کشف ادراکی از واقع است مثل اقرار که در نظر عقلاء کشف ادراکی دارد از واقع.
دو: اماره احساسیه که کشف احساسی دارد از واقع یعنی شخصی که مواجه می شود با این اماره احساسیه، احساس می کند که اینجا واقع هست بدون اینکه جزم یا ظن به آن داشته باشد.
مثلا شما یک آقایی را در جوانی که می دیدید خیلی آدم خوبی بود بعد از سالها که او را ندیدید الان هم که او را می بینید تصور یک انسان مهربان و مؤمن می کنید، اما از شما بپرسند که شما مطمئنید که آن آقا هنوز هم آدم خوبی است؟ می گوئید احساسم این است ولی مطمئن نیستم و یا گاهی شما در جلسه اول که با یک شخصی بحث علمی می کنید می بینید چیزی بارش نیست تا آخر عمرش تصور یک انسان جاهل از او در ذهن شما هست، به این می گویند کشف احساسی.
در این مثال ها کشف ادراکی نیست که شما به لحاظ قوه مدرکه درک کنید که او اینطور هست.
در نظر ایشان استصحاب هم یعنی اطمینان احساسی، یعنی احساس می کنند که همان وضع سابق ادامه دارد. اما اگر بیائی با او بحث کنی که شما از کجا می گوئی که وضع سابق ادامه دارد نمی تواند یک دلیل قانع کننده ای بیاورد، احساس منشأ آرامش او شده نه ادارک. همچنین در قاعده ید هم ایشان می فرمایند شما وقتی می بیند که شخصی چند تا خانه دارد می گوئید عجب آدم پولداری است، اصلا احساستان این است که او پولدار و ثروتمندتر است از شما، چون شما یک خانه هم تهیه نکردید ولی او چند تا خانه دارد و ممکن است ظن هم حاصل نشود برای اینکه ظن تابع غلبه است آن هم در صنف نه در جنس مثلا آن شخص یک کارگر است شما نسبت به این صنف چه غلبه ای دارید بر اینکه این خانه های گرانقیمت ملک این صنف کارگر است؟ اما وقتی صحبت می شود می گوئید عجب این آقا ثروتمند است.