8-دي-1396, 09:31
شرط نماز عبارت است از استقبال قبله و تحصیل شرط لازم است چون اشتغال یقینی مقتضی فراغ یقینی است. لذا محاذات با کعبه را در فرض امکان باید به آن علم داشته باشیم
در مورد تخلی هم علم اجمالی هست به اینکه تخلی نحو القبلة یا مستدبر القبلة حرام است و بخاطر این علم اجمالی باید احتیاط کرد. مبادا بگویید اصل برائت میگوید جایز است من بروم در این دستشویی قطار و هواپیما تخلی کنم؟ کدام اصل برائت؟ شما علم اجمالی دارید که تخلی به دو سمت از چهار سمت حرام است، این علم اجمالی منجز است. آن وقت باید تحصیل علم بکنی اگر امکان دارد.
بله، استصحاب خوب است مکلف قبل از نماز یا قبل از تخلی حالت سابقهاش معلوم است، قبل از نماز مستقبل القبلة بوده، حالا نمیداند تا زمان نماز مستقبل القبلة هست یا نیست استصحاب میکند. موضوع مکلف است. یعنی در نماز موضوع این است که نماز بخوان و تو مستقبل القبلة باشی. شبیه اینکه می گویند نماز بخوان و تو متوضأ باشی، استصحاب میکردی وضوء را. نماز بخوان و تو مستقبل القبلة باشی، استصحاب میکنید بقاء استقبال را. تخلی نکن در حالی که تو مستقبل القبلة هستی اینجا هم استصحاب میکنیم عدم استقبال قبله را الی زمان التخلی.
اما استصحاب اینکه قطار منحرف نشده است این اصل مثبت است. لازمه عقلی اینکه این قطار رو به شرق است اینست که شما هم که از این دستشویی میخواهید استفاده کنید شما هم رو به شرق شدید لذا باید استصحاب کنید که خودتان مستقبل القبلة بودید و تا آخر نماز استصحاب را جاری کنید نماز بخوانید نیازی هم به فحص نیست.
و همینطور در حال تخلی در قطار یا هواپیما استصحاب باید بکنید خودتان یک زمانی مستقبل القبلة و مستدبر القبلة نبودید، احتمال میدهید در همین اثناء تا انتهاء تخلی هواپیما یا قطار منحرف شد به یک سمتی که مستقبل القبلة شدید، خب استصحاب میکنید عدم را پس با این استصحاب علم اجمالی را منحل میکنیم.
البته اگر یک آن یقین کنید که این قطار سیصد و شصت درجه چرخید و الان برگشته به آن حالتی که قبلا بودید و استصحاب کردید اما فایده ندارد. استصحاب شما از بین رفت؛ دومرتبه باید احراز کنید استقبال قبله را. نگویید آقا! من دو دقیقه قبل که به همین حال بودم استصحاب کردم قبله را و الان هم مشکلی نداریم. نخیر، دیگه یقین سابق و شک لاحقتان مختل شد.
مثل این میماند که شما یک آبی داشتید کر بود بعد شک کردید در کر بودن آن، خب استصحاب کردید که این آب کر است. یک سطل از این آب حوض را که مشکوک الکریة است برداشتید، یقین کردید که دیگه این آب کر نیست حالا اگر سطل آب را دومرتبه ریختید در این حوض فایده ندارد و دیگه کار از کار گذشت همین که این سطل آب را برداشتید استصحاب نابود شد. بعد که این سطل آب را برگرداندید استصحاب کریت که ندارید هیچ، استصحاب قلت هم دارید.
در مورد تخلی هم علم اجمالی هست به اینکه تخلی نحو القبلة یا مستدبر القبلة حرام است و بخاطر این علم اجمالی باید احتیاط کرد. مبادا بگویید اصل برائت میگوید جایز است من بروم در این دستشویی قطار و هواپیما تخلی کنم؟ کدام اصل برائت؟ شما علم اجمالی دارید که تخلی به دو سمت از چهار سمت حرام است، این علم اجمالی منجز است. آن وقت باید تحصیل علم بکنی اگر امکان دارد.
بله، استصحاب خوب است مکلف قبل از نماز یا قبل از تخلی حالت سابقهاش معلوم است، قبل از نماز مستقبل القبلة بوده، حالا نمیداند تا زمان نماز مستقبل القبلة هست یا نیست استصحاب میکند. موضوع مکلف است. یعنی در نماز موضوع این است که نماز بخوان و تو مستقبل القبلة باشی. شبیه اینکه می گویند نماز بخوان و تو متوضأ باشی، استصحاب میکردی وضوء را. نماز بخوان و تو مستقبل القبلة باشی، استصحاب میکنید بقاء استقبال را. تخلی نکن در حالی که تو مستقبل القبلة هستی اینجا هم استصحاب میکنیم عدم استقبال قبله را الی زمان التخلی.
اما استصحاب اینکه قطار منحرف نشده است این اصل مثبت است. لازمه عقلی اینکه این قطار رو به شرق است اینست که شما هم که از این دستشویی میخواهید استفاده کنید شما هم رو به شرق شدید لذا باید استصحاب کنید که خودتان مستقبل القبلة بودید و تا آخر نماز استصحاب را جاری کنید نماز بخوانید نیازی هم به فحص نیست.
و همینطور در حال تخلی در قطار یا هواپیما استصحاب باید بکنید خودتان یک زمانی مستقبل القبلة و مستدبر القبلة نبودید، احتمال میدهید در همین اثناء تا انتهاء تخلی هواپیما یا قطار منحرف شد به یک سمتی که مستقبل القبلة شدید، خب استصحاب میکنید عدم را پس با این استصحاب علم اجمالی را منحل میکنیم.
البته اگر یک آن یقین کنید که این قطار سیصد و شصت درجه چرخید و الان برگشته به آن حالتی که قبلا بودید و استصحاب کردید اما فایده ندارد. استصحاب شما از بین رفت؛ دومرتبه باید احراز کنید استقبال قبله را. نگویید آقا! من دو دقیقه قبل که به همین حال بودم استصحاب کردم قبله را و الان هم مشکلی نداریم. نخیر، دیگه یقین سابق و شک لاحقتان مختل شد.
مثل این میماند که شما یک آبی داشتید کر بود بعد شک کردید در کر بودن آن، خب استصحاب کردید که این آب کر است. یک سطل از این آب حوض را که مشکوک الکریة است برداشتید، یقین کردید که دیگه این آب کر نیست حالا اگر سطل آب را دومرتبه ریختید در این حوض فایده ندارد و دیگه کار از کار گذشت همین که این سطل آب را برداشتید استصحاب نابود شد. بعد که این سطل آب را برگرداندید استصحاب کریت که ندارید هیچ، استصحاب قلت هم دارید.