مباحثه، تالار علمی فقاهت

نسخه‌ی کامل: تفاوت مبنای صاحب کفایه با مرحوم نائینی در حجیت اخبار تاریخی و تکوینی
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
مرحوم آقای خویی معتقدند ظن خاصی که مرتبط با امور تکوینی یا تاریخی باشد مثل اینکه در روایت آمده باشد درزیر زمین یا بالای آسمان فلان کیفیت را دارد یا در امتهای گذشته چنین اتفاقی افتاده است دو نظر پیرامون آنها مطرح است.طبق مبنای صاحب کفایه در حجیت که عبارت است از منجزیت و معذریت حتما باید اثر شرعی برای حجیت متصور باشد والا مبتلا به اشکال لغویت می شویم و در این دو نوع موضوع اثر شرعی منتفی است لذا حجیتی متصور نیست اما طبق مبنای آقای خویی در حجیت که همان مبنای استادشان مرحوم نائینی است که عبارت است از تتمیم کشف می توان قائل به حجیت شد چرا که وقتی شارع مقدس بالتعبد برای مکلف علم جعل کرد او می تواند خبر بدهد که شارع مقدس راجع به این موضوع این طور فرموده چرا که جواز اخبار نسبت به چیزی از آثار علم به آن است نه از آثار وجود واقعی آن امر معلوم.لذا اخبار از چیزی که علم به آن نیست ولو آنکه مطابق واقع باشد درست نیست به همین دلیل اگر قاضی بدون علم قضاوت کند ودرست هم قضاوت کند حسب روایت داخل در آتش جهنم است فلذا با جعل علمیت برای مکلف او عالم است و می تواند خبر بدهد.[1]
 
 


[1] و اما الظن المتعلق بالأمور التكوينية أو التاريخية، كالظن بأن تحت الأرض كذا أو فوق السماء كذا، و الظن بأحوال أهل القرون الماضية و كيفية حياتهم و نحو ذلك، فان كان الظن مما لم يقم على اعتباره دليل خاص (و هو الّذي نعبر عنه بالظن المطلق) فلا حجية له في المقام. و الوجه فيه ظاهر. و اما ان كان من الظنون الخاصة فلا بد من التفصيل بين مسلكنا و مسلك صاحب الكفاية (رحمه اللَّه) فانه على مسلكنا من ان معنى الحجية جعل غير العلم علماً بالتعبد يكون الظن المذكور حجة باعتبار أثر واحد و هو جواز الاخبار بمتعلقه، فإذا قام ظن خاص على قضية تاريخية أو تكوينية: جاز لنا الاخبار بتلك القضية بمقتضى حجية الظن المذكور، لأن جواز الاخبار عن الشي‏ء منوط بالعلم به، و قد علمنا به بالتعبد الشرعي. و هذا بخلاف مسلك صاحب الكفاية (ره) فان جعل الحجية لشي‏ء بمعنى كونه منجزاً و معذراً لا يعقل إلا فيما إذا كان لمؤداه أثر شرعي و هو منتف في المقام، إذ لا يكون أثر شرعي للموجودات الخارجية و لا للقضايا التأريخية ليكون الظن منجزاً و معذراً بالنسبة إليه. و اما جواز الاخبار عن شي‏ء فهو من آثار العلم به لا من آثار المعلوم بوجوده الواقعي. و لذا لا يجوز الاخبار عن شي‏ء مع عدم العلم به و لو كان ثابتاً في الواقع، كما ان الأمر في القضاء كذلك، فان الناجي من القضاء هو الّذي يحكم بالحق و يعلم انه الحق. و اما الّذي يحكم بالحق و هو لا يعلم انه الحق فهو من الهالكين، كالذي يحكم بغير الحق سواء علم بأنه غير الحق أو لم يعلم على ما في الرواية مصباح الأصول ( مباحث حجج و امارات - مكتبة الداوري )، ج‏1، ص: 240