18-ارديبهشت-1402, 19:23
موضوع بحث: جمع بین حکم ظاهری و واقعی.
مرحوم نائینی به جای جعل حجیت، کلام آخوند را به جعل معذریت و منجزیت تفسیر کرده و این نکته از آخوند معروف شده است.بعد به آخوند اشکال کرده که این حرف نادرست است و گفته منجزیت و معذریت قابل جعل نیست. منجزیت و معذریت یعنی استحقاق و عدم استحقاق عقوبت که حکم عقل هستند و موضوعشان بیان و لابیان است و اگر بیان بود استحقاق عقوبت است و اگر بیان نبود استحقاق عقوبت محال است. اگر بنا باشد که خبر ثقه جعل علمیت و بیان از سوی شارع نباشد، تنجز قبیح است و عقاب بلابیان محال است و معقول نیست که برای آن منجزیت جعل کند. این تخصیص در حکم عقل است یعنی عقل میگوید عقاب بلابیان محال است ولی شارع بگوید عقوبت هست. لذا مرحوم نائینی به سراغ جعل علمیت و تتمیم کشف رفته است. دیگران نیز این سخن را پذیرفتند و گفتند فرمایش آخوند اشکال ثبوتی دارد و جعل منجزیت معقول نیست و تخصیص در حکم عقل است.
دفاع استاد
اما به نظر میرسد که اول مرحوم آخوند قائل به جعل منجزیت نیست. ایشان قائل به جعل حجیت است. آخوند در باب استصحاب میگوید حجیت مثل ولایت است و در بحث اقسام احکام وضعی، یک قسم قابل جعل بالاستقلال است که به ولایت مثال میزند. حجیت را نیز از این قسم میداند و جعل آن را صحیح میداند که مولی و عبد با آن احتجاج میکنند. آخوند تنزیل را قبول ندارد و شارع مستقیم فرموده خبر ثقه حجت است. مرحوم آخوند حداقل در دو جا از کفایه از این نکته به ما یوجب التنجز تعبیر کرده. قاعده قبح عقاب بلابیان یک قاعده عقلی است و مولی برای اینکه موضوع این قاعده را از بین ببرد، دو راه دارد. یکی اینکه بفرماید خبر ثقه علم است که مرحوم نائینی قبول کرده، و یا بگوید خبر ثقه حجت است که مرحوم آخوند میگوید. همین که بگوید حجت است خودش بیان میشود. بیان در قبح عقاب بلابیان، بیانی نیست که باید مولی در مقام بیان باشد و بیانی نیست که در تاخیر بیان از وقت حاجت گفته شده. بیان بودن به اندک مصححی ایجاد میشود که مصصح عقوبت بر واقع میشود. حجیت یعنی ما یتقضی التنجز نه تنجز که اشکال شود معقول نیست.
مرحوم نائینی به جای جعل حجیت، کلام آخوند را به جعل معذریت و منجزیت تفسیر کرده و این نکته از آخوند معروف شده است.بعد به آخوند اشکال کرده که این حرف نادرست است و گفته منجزیت و معذریت قابل جعل نیست. منجزیت و معذریت یعنی استحقاق و عدم استحقاق عقوبت که حکم عقل هستند و موضوعشان بیان و لابیان است و اگر بیان بود استحقاق عقوبت است و اگر بیان نبود استحقاق عقوبت محال است. اگر بنا باشد که خبر ثقه جعل علمیت و بیان از سوی شارع نباشد، تنجز قبیح است و عقاب بلابیان محال است و معقول نیست که برای آن منجزیت جعل کند. این تخصیص در حکم عقل است یعنی عقل میگوید عقاب بلابیان محال است ولی شارع بگوید عقوبت هست. لذا مرحوم نائینی به سراغ جعل علمیت و تتمیم کشف رفته است. دیگران نیز این سخن را پذیرفتند و گفتند فرمایش آخوند اشکال ثبوتی دارد و جعل منجزیت معقول نیست و تخصیص در حکم عقل است.
دفاع استاد
اما به نظر میرسد که اول مرحوم آخوند قائل به جعل منجزیت نیست. ایشان قائل به جعل حجیت است. آخوند در باب استصحاب میگوید حجیت مثل ولایت است و در بحث اقسام احکام وضعی، یک قسم قابل جعل بالاستقلال است که به ولایت مثال میزند. حجیت را نیز از این قسم میداند و جعل آن را صحیح میداند که مولی و عبد با آن احتجاج میکنند. آخوند تنزیل را قبول ندارد و شارع مستقیم فرموده خبر ثقه حجت است. مرحوم آخوند حداقل در دو جا از کفایه از این نکته به ما یوجب التنجز تعبیر کرده. قاعده قبح عقاب بلابیان یک قاعده عقلی است و مولی برای اینکه موضوع این قاعده را از بین ببرد، دو راه دارد. یکی اینکه بفرماید خبر ثقه علم است که مرحوم نائینی قبول کرده، و یا بگوید خبر ثقه حجت است که مرحوم آخوند میگوید. همین که بگوید حجت است خودش بیان میشود. بیان در قبح عقاب بلابیان، بیانی نیست که باید مولی در مقام بیان باشد و بیانی نیست که در تاخیر بیان از وقت حاجت گفته شده. بیان بودن به اندک مصححی ایجاد میشود که مصصح عقوبت بر واقع میشود. حجیت یعنی ما یتقضی التنجز نه تنجز که اشکال شود معقول نیست.