مباحثه، تالار علمی فقاهت

نسخه‌ی کامل: گفتگو پیرامون انسان ۲۵۰ ساله
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم
با توجه به اینکه مطالب پیرامون کتاب انسان ۲۵۰ ساله طی چند مطلب به هم پیوسته ان شاء الله ارسال می گردد و نقد و ایراد میان نوشته ها باعث گسستگی میان متن می شود،‌ خواهشندم مباحث مرتبط در این بخش ارسال گردد
با سپاس.
(2-خرداد-1402, 20:59)خیشه نوشته: [ -> ]یک سوال برای بنده پیش امد. بنده این کتاب را نخوانده ام و استفهامم حقیقی است. این که تعبیر به انسان 250 ساله است مرادش این است که حجت منحصر به 250 ساله است یا این که میخواهد خصوصیات این 250 سال را مطرح کند و ناظر به این نیست که قبلش حجت بوده یا بعدش حجت بوده. اگر منظورش خصوصیات این 250 ساله است به نظرم اشکال شما وارد نیست و در مقام توضیح قبل و بعد ان نیست و اثباتا و نفیا ساکت است.
البته بنده گفتم که این کتاب را نخوانده ام و اطلاعی از مضامین ان ندارم
پیشنهاد بنده این است که حالا شما که زحمت میکشید این کار را هم بکنید: وقتی شما نقد میکنید مطالبی از کتاب هم بیاورید و مدعایش را معلوم کنید به نحو اختصار بعد نقد را مطرح کنید تا مثل بنده که اطلاعی ندارند بیشتر قابل استفاده باشد.

با سپاس از عنایت جنابعالی
تلاش بر اینست که موارد محل نقد، از کتاب نقل و آدرس داده شود. اما در این مورد چون از سراسر کتاب هویداست که غرض نویسنده سیر کلی دین و حداقل خصوص اسلام بر اساس مطالعه ی زندگانی ائمه علیهم السلام هست، و مجال ذکر همه ی عبارتها نبود عین مطلب ارسال نشد. برای نمونه به این قسمت عنایت کنید:

این رشته، همان خطّ جهاد و مبارزه‌ی ائمّه (علیهم السّلام) است که در تمام دوران ۲۵٠ ساله و در شکلهاى گوناگون استمرار داشته و هدف از آن، اوّلاً تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح قرآن و ارائه‌ی تصویرى روشن از معرفت اسلامى است، و ثانیاً تبیین مسئله‌ی امامت و حاکمیّت سیاسى در جامعه‌ی اسلامى، و ثالثاً تلاش و کوشش براى تشکیل آن جامعه و تحقّق بخشیدن به هدف پیامبر معظّم اسلام (صلّى ا‌لله‌ علیه و آله) و همه‌ی پیامبران؛ یعنى اقامه‌ی قسط و عدل و زدودن اندادا‌لله‌ از صحنه‌ی حکومت و سپردن زمام اداره‌ی زندگى به خلفاءا‌لله‌ و بندگان صالح خداوند. (ص۲۹۲)
در تایید جناب رضوی عرض می کنم:
ظاهرا در زمان حضرت رسول صلوات الله علیه و آله نیز این بحث به شکل واضح بیان نشده و حال آنکه بحث تقیه در آن زمان دیگر مطرح نبوده پس اگر اساس دین تشکیل حکومت است چرا حضرت این مطلب را به شکل واضح بیان نفرمودند.