امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
نقد کتاب انسان ۲۵۰ ساله
#1
 بسم الله الرحمن الرحيم
نقد کتاب انسان 250 ساله
 
قبلا طی چند مطلب بیان شد که ورود به عرصه ی فقه سیاسی معمولا چه کمبودهایی را می تواند به همراه داشته باشد. به عنوان تطبیقی بر آنچه گذشت، ان شاء الله ضمن چند نوشته به بررسی کتاب انسان 250 ساله می پردازیم.
کتاب از سخنرانی های رهبر انقلاب جمع آوری شده، و همان طور که نامش نشان می دهد در پی اینست که سراسر 250 سال حضور ائمه علیهم السلام از منطق واحدی پیروی می کرده که در مبارزه سیاسی به هدف تشکیل حکومت خلاصه می شود.
نویسنده مدّعیست اسلام حقیقی تنها در سایه ی حکومتداری معنا پیدا می کند، و بنابراین باید تمام حرکات و اقدامات معصومین علیهم السلام را در چارچوب رسیدن به این هدف معنی کرد.در این راستا تلاش کرده سیره ی معصومین علیهم السلام را با دید مبارزاتی تفسیر نموده و در این راه از ذکر کوچکترین اشارات تاریخی هم دریغ نورزیده است.
قبل از ورود به ذکر شواهد نویسنده و ادلّه ی خلاف آن، اجمالا اساسی ترین نقد در همین ادّعای سنگین است. در این تردیدی نیست که در دست داشتن حکومت اسلامی، ائمه علیهم السلام را بر  اجرای اسلام حقیقی و نشر آن قادر می ساخت؛ اما این هرگز به این معنا نیست که تمام اقدامات ایشان (علیهم السلام) هم به همین هدف بوده است. چه بسا آنان با توجه به علم الهی که به عدم تقدیر ظهور حکومت عدل تا قیام قائم (علیه السلام) داشتند؛ قدمی در این راستا برنداشته و به وظایف دیگر مشغول بودند.
به تعبیر دیگر؛ اولین نقطه ی ورود به این بحث، دچار خطای روشی است؛ زیرا تلاش ائمه علیهم السلام برای دستیابی به حکومت، بدون ذکر برهان روشنی، مسلّم گرفته شده، و آنگاه در لابلای کتب تاریخ به دنبال شواهد آن رفته است.این فرض مسلّم موجب شده نویسنده از هر شاهد تاریخی مبهم یا ضعیف، هم به راحتی مطلوب خود را دریافت کند؛ تا جایی که خود اعتراف می کند عمده ی این شواهد صریح در مطلب نیست.
ان شاءالله در ادامه پس از ذکر این اعتراف، به بررسی آن می پردازیم.
پاسخ
 سپاس شده توسط مسعود عطار منش
#2
برای تنظیم این سلسله مباحث، اشکالات در دو ناحیه ی منطق کلی کتاب، و مشکلات استنادی و تحلیلی مطرح می شود ان شاء الله.
بخش اول: مشکلات منطق کتاب انسان 250 ساله

۱- انسانی به درازای عمر دنیا


«الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ، وَ مَعَ الْخَلْقِ، وَ بَعْدَ الْخَلْقِ».
اساسی ترین کمبود کتاب، محدود کردن عمر حجّت الهی به صرف 250 سال از هجرت تا غیبت است. در حالیکه سنّت الهی در قرار دادن حجّت بر زمین، چندهزار سال قبل بعثت آغاز شده و چندین صد سال پس از غیبت هم همچنان ادامه دارد.حتی در بعضی روایات تصریح شده که اوصیای خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) بر سنّت اوصیای پیشین بوده اند. برای مثال:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام، قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ أَرْسَلَ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله إِلَى الْجِنِّ و الْإِنْسِ، و جَعَلَ مِنْ بَعْدِهِ اثْنَيْ عَشَرَ و صِيّاً: مِنْهُمْ مَنْ سَبَقَ، و مِنْهُمْ مَنْ بَقِيَ، و كُلُّ و صِيٍّ جَرَتْ بِهِ سُنَّةٌ، وَ الْأَوْصِيَاءُ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِ مُحَمَّدٍ عليهم السلام عَلى‏ سُنَّةِ أَوْصِيَاءِ عِيسى‏، و كَانُوا اثْنَيْ عَشَرَ، وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام عَلى‏ سُنَّةِ الْمَسِيحِ». (الکافی 1/ 532)
این هم نیازی به بیان ندارد که تعداد کمی از انبیا و اوصیای پیشین، در پی مبارزه و جهاد بوده اند.
اگر جواب اینست که اسلام یک شرائط و خصوصیاتی دارد که در امّتهای پیشین نبوده؛ باید گفت: هر یک از ائمه علیهم السلام نیز شرائط منحصر به فردی داشته که مخصوص خود او بوده است و معنی ندارد همه را تحت عنوان یک انسان ملاحظه کرد.
حتی اگر از وضعیت پیامبران پیشین (علیهم السلام) چشمپوشی کنیم، باز هم نادیده گرفتن دوران غیبت که عمده ی دوران امامت را تشکیل داده هیچ وجهی ندارد.
در این صورت این سؤال پررنگ می شود: چه طور شده که برای فهم منطق اسلام و امامت، تنها تاریخ یک پنجم (حدودی) دوران استمرار آن بررسی شده؟ مسلما امام زمان علیه السلام تمام خصوصیّات و صفات هر انسان مکلّفی را دارا بوده و در همین کره ی خاکی، به وظیفه ی امامت شیعیان اشتغال دارند. متأسفانه در برخی مباحث مشاهده می شود، وجود مبارک ایشان (علیه الصلاة و السلام) به گونه ای نادیده گرفته شده اند که گویی عنوان امامت حضرتش همچون مدرک افتخاری دانشگاهی بوده و  در یک کهکشان دور از غوغای جهان مشغول استراحتند!
پس حتی اگر تمام شواهد مربوط به مبارزه در آن دوران محدود صحیح باشد؛ شکّی در این نیست که مابقی آن، یعنی دوران غیبت که بیشترین زمان را تشکیل داده، کوچکترین حرکت و مبارزه ای از جانب امام فعلی (علیه السلام و عجل فرجه) صورت نگرفته است.  بنابراین هرگز نمی توان نتیجه گرفت که روح اسلام را جهاد و مبارزه تشکیل می دهد.

پاسخ
#3
یک سوال برای بنده پیش امد. بنده این کتاب را نخوانده ام و استفهامم حقیقی است. این که تعبیر به انسان 250 ساله است مرادش این است که حجت منحصر به 250 ساله است یا این که میخواهد خصوصیات این 250 سال را مطرح کند و ناظر به این نیست که قبلش حجت بوده یا بعدش حجت بوده. اگر منظورش خصوصیات این 250 ساله است به نظرم اشکال شما وارد نیست و در مقام توضیح قبل و بعد ان نیست و اثباتا و نفیا ساکت است.
البته بنده گفتم که این کتاب را نخوانده ام و اطلاعی از مضامین ان ندارم
پیشنهاد بنده این است که حالا شما که زحمت میکشید این کار را هم بکنید: وقتی شما نقد میکنید مطالبی از کتاب هم بیاورید و مدعایش را معلوم کنید به نحو اختصار بعد نقد را مطرح کنید تا مثل بنده که اطلاعی ندارند بیشتر قابل استفاده باشد.
پاسخ
 سپاس شده توسط 105767
#4
با توجه به اینکه مطالب ضمن چند نوشته ی به هم پیوسته ان شاء الله ارسال می گردد و نقد و ایراد میان نوشته ها باعث گسستگی میان متن می شود،‌ خواهشندم مباحث مرتبط در این بخش ارسال گردد.
پاسخ جنابعالی در همانجا داده شد.
پاسخ
#5
۲-کشف اهداف و اصول دین : از محکمات روشن تا معمّاهای تاریخی
 
هر انسانی که با فهم و تعقّل به وجود آفریدگار و فرستادگان و دینش پی برد و به آن معتقد گشت؛ در اولین قدم خود را تسلیم محض دین قرار داده و از تمام افکار و توهّمات خود دست بر می دارد. معنی ندارد که فردی هم مدّعی دین مداری باشد و در عین حال بخواهد نظریّاتی را که از جای دیگر به دست آورده، به زور بر عهده ی دین بگذارد!
مسلما فقط خداوند و برگزیدگانی که مدیریت دین جامع و کامل اسلام به دست آنان است، این شایستگی را دارند که اهداف و برنامه های آن را تبیین سازند. آنان تشخیص می دهند که مبارزه و جهاد دارای چه اولویّتی است، چه شرایطی دارد، و با زعامت چه افرادی قابل انجامست.
متأسفانه این مطلب بسیار روشن و واضح، از سوی بیشتر نظریه پردازان انقلابی نادیده گرفته شده و به گونه ای از جانب اسلام سخن می گویند که تصور می شود مستقیماً با وحی مرتبطند! و آنقدر بر مسأله ی مبارزه و اصالت آن تأکید می ورزند که گویی حتی مبیّن معصوم اسلام هم اجازه ندارد در مورد آن محدودیّتی قائل شود!
اندیشه ای که در سراسر کتاب انسان 250 ساله و نیز دیگر آثار مشابه موج می زند، تفسیر اسلام صحیح به مبارزه با مستکبران و تسلط بر حکومت است. نویسنده مدعیست اگر اسلام صرفا به همان آموزه ها و احکام و اعتقادات خلاصه شود، بازدهی ندارد و بلکه همان چیزی است که فرمانروایان ستمگر در پی مشغول کردن مردم به آن بوده اند.(صص17-21)
این نگرش موجب شده در مورد زندگانی و سیره ی ائمه علیهم السلام نیز همین دیدگاه حاکم باشد:
... پس این را به طور خلاصه همۀ برادران و خواهران بدانند که ائمه علیهم السلام همه شان به مجرد اینکه بار امانت امامت را تحویل میگرفتند یکی از کارهایی که شروع میکردند یک مبارزه سیاسی بود، یک تلاش سیاسی بود برای گرفتن حکومت این تلاش سیاسی مثل همه تلاشهایی است که آن کسانی که میخواهند یک نظامی را تشکیل بدهند، انجام میدهند و این کار را ائمه علیهم السلام هم میکردند. (ص23)
لـذا پیغمبرهـا کـه میآمدند، مبارزۀ سیاسـی میکردند. تمـام انبیا مبارزۀ سیاسـی کردنـد کـه در قرآن این مبارزات سیاسـی منعکس اسـت؛ مبارزۀ موسی با فرعون، مبارزۀ ابراهیم با نمرود. حتی مبارزات نظامی میکردند... امام یکی از کارها و مشاغل و شئونش این است که اگر نظام سیاسی و اجتماعی اسلام بر سر کار هست، آن را حفظ کند؛ و اگر نیست، کوشش کند که آن را به وجود بیاورد. (حلقه ی سوم، 61-62)
ما با مبارزه و جهاد مشکلی نداریم، اما مسأله اینجاست که مستند این نسبت دادن های قاطع به دین و انبیا و اوصیا (علیهم السلام) چیست؟ از زبان خود نویسنده ی کتاب بخوانیم:
پاسخ
#6
 

نقل قول:موضوع تشکیلات پنهان در صحنه ی زندگی سیاسی امام صادق علیه السلام و نیز دیگر ائمه علیهم السلام، از جمله مهم ترین و شورانگیزترین و در عین حال مجهول ترین و ابهام آمیزترین فصول این زندگینامه ی پر ماجرا است. همان طور که قبلا گفتیم، برای اثبات وجود چنین سازمانی نمی توان و نمی باید در انتظار مدارک صریح بود. نباید توقع داشت که یکی از امامان یا یکی از یاران نزدیکش صراحتا به وجود تشکیلات سیاسی - فکری شیعی اعتراف کرده باشد...(ص276)
 و نیز:

نقل قول:حالا اگر شما سؤال کنید که خب موسی‌بن جعفر وقتی به امامت رسید چه جوری مبارزه را شروع کرد، چه کار کرد، کی‌ها را جمع کرد، کجاها رفت، در این سی‌وپنج سال چه حوادثی برای موسی‌بن جعفر پیش آمد، متأسفانه بنده جواب روشنی ندارم و این همان چیزی است که یکی از غصه‌های آدمی است که در زندگی صدر اسلام تحقیق میکند، هیچی نداریم. یک زندگی مرتب و مدوّنی از این دوران سی‌وپنج ساله در اختیار هیچ کس نیست.  (ص294)

 سؤال اینجاست که چه طور  مسأله ای که در نظر مؤلف، روح و حقیقت اسلام را تشکیل می دهد (یعنی مبارزه) و تمام شیعیان باید در پی آن باشند این قدر مبهم در احادیث و گزارش ها بیان شده است؟ آیا ائمه علیهم السلام در رساندن ماهیت اسلام به ما کوتاهی کرده اند که هم اکنون برای کشف آن مجبوریم لابلای اشارات معمّاگونه ی تاریخی آن را بیابیم؟
اما همان احکام و معارف که در نظر نگارنده هدف اولیه ی اسلام نیست؛ به قدری روشن، صریح و فراوان بیان شده که صدها کتاب و رساله و... تنها قدری از آن را به دست ما رسانده اند؛ در حالیکه مضممون بسیاری از آنان هم خلاف نظر عامه و دستگاه حکومتی بوده است.
نویسنده، مبهم ماندن این مسأله را به جهت  خطرناک بودن آن توجیه کرده؛ در حالیکه این منافاتی با اطلاع خواصّ اصحاب ندارد. در مسائل اختصاصی شیعه، مسأله ای حسّاستر از اصل برائت از غاصبین خلافت نداریم. در طول تاریخ همواره شیعیان را به اتّهام (سبّ صحابه) تکفیر و یا مورد آزار قرار می دادند.این مسأله به قدری خطرناک و حسّاس بوده که به گزارش تاریخ حتّی زید بن علی (ع) که آشکارا در پی مبارزه بود، نمی توانست در جمع مریدان انقلابی خود به شکل علنی از برائت دم بزند! (برای نمونه بنگرید: تقریب المعارف/250) اما همین مسأله ی برائت به قدری صریح و متقن در روایات بیان شده که اصلی ضروری برای هر معتقد به تشیّع گشت. ولی در موضوع تشویق به مبارزه مسلّحانه یا اثبات تشکیلات مبارزاتی پنهان، حتی یک روایت معتبر و صریح هم نداریم!

پاسخ
 سپاس شده توسط مسعود عطار منش
#7
۳. تفسیر امامت به حکومتداری

در این کتاب امامت به گونه ای تفسیر شده که تنها همراه حکومت معنا پیدا می‌کند. و بر همین اساس نتیجه گرفته است که هرجا ائمه علیهم السلام در مورد تبیین امامت صحبت می‌کنند، در واقع در حال مطرح کردن خود به عنوان تنها حاکم صالح و و مبارزه ی سیاسی با حکومتند.
البته عبارات کتاب در این زمینه خود دچار پراکندگی و نوعی تناقض است، چه این‌که گاه به دخالت شؤون غیر حکومتی در امامت اعتراف می‌کند، و گاه سیر بحث چنین نشان می‌دهد که آن شؤون نادیده گرفته شده اند. در هر صورت، سیر کلّی کتاب بر این منوال پیش رفته که اساسی ترین بُعد امامت را در زمامداری سیاسی جامعه منحصر کند. برای نمونه:

نقل قول:لذا شما میبینید در بین دعوتها و تبلیغات ائمه علیهم السلام روی کلمه امامت و مسئله امامت حساسیت بسیار بالایی است یعنی وقتی که امام صادق هم میخواهد ادعای حاکمیت اسلامی و قدرت سیاسی بکند در اجتماع مردم در عرفات ـ می ایستد در میان مردم می گوید: «إنّ رسولَ الله كان الإمام» امام جامعه، پیشوای جامعه، رهبر جامعه حاکم بر جامعه رسول خدا بود، «ثُمّ كَانَ عَليُّ بن أبي طالب ثُمّ الحسنُ ثُمَ الحُسَین » تا میرسد به خودش. یعنی تمام بحث ائمه با مخالفینشان و بحث اصحاب ائمه در مبارزاتشان همین مسئله حکومت و حاکمیت و ولایت مطلقه و عامه بر مسلمین و قدرت سیاسی بود. بر سر مقامات معنوی، آنها با ائمه دعوایی نداشتند. (ص۲۳)



نمیشود ما معنای امامت را آنچنان که در فرهنگ اسلام ـ نه فقط در فرهنگ تشيع ـ وجود دارد بدانیم و به آن معتقد باشیم و در عین حال قبول کنیم که مثلاً صدوپنجاه سال و یا بیشتر ائمه علیهم السلام و در خانه ها نشسته اند و دست روی دست گذاشته اند و فقط دل را به این خوش کرده اند که احکام قرآن و معارف اسلامی را بیان کنند و مبارزۀ سیاسی نداشته اند، چنین چیزی به هیچ وجه درست نیست. (ص۶۳)

این تفسیر دو مشکل بنیادین دارد.
 اولا: بر اساس مسلمات امامیه و احادیث متواتر، صحیح نیست.
ثانیا: حتی بر فرض صحّت، نتیجه‌ی آن به ضرر مطلوب انقلابیون در زمینه لزوم تشکیل حکومت در عصر غیبت است.
 
اما در مورد مشکل اول:
هرچند شکّی در این نیست که از مهمترین کارکردهای نهاد امامت، برپایی حکومت در جامعه است؛ اما منحصر کردن آن در این جهت وجهی ندارد.
 از دیگر شؤون اساسی و مقوّم امامت، هدایت است که در آیات و روایات فراوان به عنوان شاخصه‌ی امامت معرفی شده:﴿ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد﴾؛ ﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا﴾.
آشنایی اجمالی با میراث حدیثی شیعه کافیست تا بدانیم بسیاری از شؤون و جایگاه های امام، مربوط به ماورای عالم محسوس شده و کمترین ربطی به جایگاه اجتماعی آنان ندارد. مقاماتی که از پیش از خلقت انسان ها و در عالم ذرّ تثبیت شده و آنان را بر تمام مخلوقات، اعمّ از بشر و جنّ و فرشته و...، مهیمن و حجّت ساخته است.
مقاماتی که موجب شده امامت امام زمان علیه السلام در عصر غیبت، بدون این که کمترین تصرّف محسوسی در جامعه داشته باشند، استمرار داشته باشد.
از همین رو در برخی از احادیثی که در تبیین امامت رسیده، تنها به مقامات ملکوتی امام اشاره شده است.برای مثال:
عن أحمد بن إسحاق قال: دخلت على أبي محمد الحسن بن علي علیهما السلام و أنا أريد أن أسأله عن الخلف من بعده. فقال لي مبتدئا: «يا أحمد بن إسحاق إن الله تبارك و تعالى لم يخل الأرض منذ خلق آدم ع و لا يخليها إلى أن تقوم الساعة من حجة لله على خلقه به يدفع البلاء عن أهل الأرض و به ينزل الغيث و به يخرج بركات الأرض». (کمال الدین۳۸۴)
بلکه از مضامین همین احادیث استفاده می شود که جایگاه حکومتی آنان نیز در پرتو همین مقامات ملکوتی معنا پیدا می کند؛ و به همین جهت است که قابل سرایت دادن به هیچ کس دیگری نیست. برای نمونه:
سُلَيْمُ بْنُ قَيْسٍ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ‏ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ:
احْذَرُوا عَلَى دِينِكُمْ ثَلَاثَةَ رِجَالٍ...
..وَ رَجُلٍ آتَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سُلْطَاناً فَزَعَمَ‏ أَنَّ طَاعَتَهُ طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَعْصِيَتَهُ مَعْصِيَةُ اللَّهِ، وَ كَذَبَ، لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ، لَا طَاعَةَ لِمَنْ عَصَى اللَّهَ؛ إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ نَبِيِّهِ فَقَالَ: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ‏﴾؛ لِأَنَّ اللَّهَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا يَأْمُرُ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ، وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ. (کتاب سلیم 2/ 884)
از این قبیل استدلالات در کتب کلامی متقدّم فراوان موجود است و نشان می دهد در تصور شیعیان متقدم، غیر معصوم صلاحیّت زمامداری جامعه را نداشته است. (برخی شواهد در این خصوص در کانال آثار کهن شیعه جمع آوری شده)

از همین مطلب اشکال دوم نیز روشن می شود. به این بیان که اگر به زعم صاحب انسان ۲۵۰ساله، فلسفه‌ی امامت چیزی جز حکومت نیست؛ پس ادلّه‌ی مسلّم انحصار امامت در دوازده امام (علیهم السلام) به خودی خود مانع از تصدّی حکومت برای غیر معصوم خواهند بود. چه این‌که بنابر این تفسیر مقصود از «امام» در روایات، چیزی بیشتر از زمامدار مشروع و رهبر کلّ جامعه نیست. پس هر دلیلی که امامان را منحصر در دوازده نور مقدّس (علیهم السلام) می‌کند، معنایش اینست که فرد دیگری صلاحیّت حکومت ندارد.
پاسخ
#8
بخش دوم: مشکلات روشی کتاب
۱)مشکلات استنادی:
همچنانکه در بخش های پیشین اشاره رفت، اسناد یک نظریه به دین آن هم در سطح ضروریات دینی، نیاز به پشتوانه‌ی بسیار محکمی دارد. این استحکام هم از جهت منابع باید تأمی شود، و هم از جهت مدلول و محتوا. که متأسفانه هیچ یک از این دو، در کتاب انسان ۲۵۰ ساله لحاظ نشده اند.
بدیهیست که وقتی می‌خواهیم از زبان شیعه سخن بگوییم باید بر منابع اصیل شیعی استناد کنیم.اما در سراسر این کتاب، بیشتر شواهد از کتب تاریخی، منابع عامّه و زیدیه جمع آوری شده اند که بعضاً به وضوح با روایات منابع شیعی در تضادّ هستند.
برای نمونه در کتاب اصرار فراوانی بر این شده که قیام نفس زکیّه مورد تأیید امام صادق علیه السلام بوده، تا آن‌جا که با استناد به روایتی ضعیف و شاذّ در مقاتل الطالبیین (با مطرح کردن آن به عنوان کتاب معتبر نزد شیعه و سنیّ!) نشان می‌دهد که ایشان دو فرزند خود عبدالله و امام کاظم علیه السلام را هم به یاریش فرستادند. (حلقه ۳ انسان ۲۵۰ساله، ۱۳۶۹)
این در حالیست که نه تنها کتاب مقاتل الطالبیین منبعی زیدی و غیرقابل اعتماد در چنین مساله‌ی حساسی بوده، بلکه حتی به گزارش  خود این منبع هم امام صادق علیه السلام از ناکامی قیام محمد بن عبد الله بن الحسن خبر داده و آن را «فتنه» خواندند! (ص۱۸۶، ۲۰۷، ۲۲۰ طبع اعلمی) نویسنده به راحتی روایات منابع شیعی را فدای این نقل ضعیف کرده،‌ در حالیکه بر اساس روایات فراوانی که در کتب اصیل شیعه، همچون کافی و بصائر الدرجات، موجود است، سادات حسنی آشکارا در تقابل با اهل بیت علیهم السلام و منحرف بوده اند.
برای نمونه مرحوم کلینی در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که آنان با وجود اینکه از مقام والای علمی امام علیه السلام اطلاع داشتند، اما برای حسد و  دنیا پرستی انکار می کردند.(کافی ۱/۲۴۰) حتی در روایت دیگری بیان شده که محمد بن عبد الله میخواست به اجبار از امام علیه السلام بیعت بگیرد و ایشان را محبوس کرد.(کافی ۱/۳۶۲)

پاسخ
 سپاس شده توسط مسعود عطار منش


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  گفتگو پیرامون انسان ۲۵۰ ساله سید محمد صادق رضوی 2 265 9-خرداد-1402, 14:33
آخرین ارسال: مسعود عطار منش
  انتشار دو کتاب در زمینه پول طلا مهدی خسروبیگی 0 446 4-بهمن-1399, 21:47
آخرین ارسال: مهدی خسروبیگی
  تایید کتاب نهایه شیخ طوسی توسط امیرالمومنین درخواب! عرفان عزیزی 0 945 6-مرداد-1399, 10:59
آخرین ارسال: عرفان عزیزی
  شروع کتاب البیع توسط ایت الله سید احمد مددی الموسوی السید 1 4,351 14-اسفند-1396, 19:18
آخرین ارسال: 89194
  نظر آیت الله شبیری در مورد کتاب فقه الرضا (فقه رضوی) رضا اسکندری 6 14,912 26-فروردين-1396, 09:48
آخرین ارسال: aad1416

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان