امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
«روش شناسی» مشکلات روشی فقه سیاسی
#1
Lightbulb 
بسم الله الرحمن الرحيم
 
هرچند سابقه ی ورود علمای شیعه به میدان سیاست طولانی است، اما  در سده ی اخیر به صورت کاملا متمایزی برای نظام مندی اندیشه سیاسی و تطبیق آن با موازین شرعی تلاش می شود. چه اینکه با شکل گرفتن سیستم های سیاسی معاصر و ورود مستقیم علمای شیعه به عرصه سیاسی در دهه های اخیر، برای آنان ملموس شد که پیاده سازی بی چون و چرای نصّ احکام شریعت در جوامع امروزی تلاشی بی حاصل است. اینجا بود که نظریّه های مختلف برای ایجاد توافقی بی دردسر میان سیاست و دیانت شکل گرفت. پرداختن به تک تک این نظریّه ها و نقد و بررسی همه ی آنها در حدّ توان ما نیست، امّا می توان در یک دید کلّی برخی مشکلات روشی این نظریّه ها را به نقد کشید.
 
مشکل روشی اول)  ناکارآمدی اصول و قواعد کلّی در مدیریّت کلان جامعه:
 
سنگ بنای تشکیل یک نظام سیاسی مبتنی بر شرع، استخراج دقیق تک تک قوانین الهی است. مسلما هم اکنون راهی برای به دست آوردن اصل این قوانین به صورت قطعی نداریم، و در نتیجه همچون دیگر احکام فقهی، دست به دامن اخبار آحاد، ظهورات، اصول عقلائی و شرعی و... خواهیم شد.
اما مسائل حکومتی یک تفاوت بنیادین با دیگر احکام فقهی دارند، و آن اینکه قرار است در عرصه ی کلان اجرا شده و امورات زندگی ملّتی را تضمین کنند.در واقع، هر قدم اشتباه در این راستا به قیمت ضررهایی جبران ناپذیر -مادی و معنوی- برای میلیونها نفر از ملّت تحت پوشش حکومت خواهد شد.
پس مورد احکام اجتماعی و حکومتی بر خلاف دیگر مسائل، با چند مشکل بزرگ روبرو هستیم:
 
۱. قصور دلیل حجّیّت: عمده ی این اصول مبتنی بر قواعدی عقلائی هستند. همچنانکه برخی از فقها، بلکه خود بنیانگذار انقلاب، تصریح کرده اند (تنقیح الاصول ۳/۱۶۷)، بنای عقلا در امور خطیر و سرنوشت ساز، اکتفا به ظنّ نیست. مثال هایی همچون بیمار وخیم و  پزشک،‌مکرّر بیان شده اند. حتی اگر خبر واحد را بر مبنای تعبّد حجّت بدانیم، باز هم شمول این تعبّد نسبت به چنین امور اساسی واقعاً مشکل بوده و بلکه طبق برخی مبانی سختگیرانه در ظهورات، در چنین مواردی اطلاقات و عمومات قابل اعتماد نیستند.از این گذشته خود اخذ به اطلاق حجّیّت تعبّدی خبر واحد برای شمول آن در امور مهمّه، نیازمند اجرای اصل حجیت ظهوراتست که باز خود اصلی عقلائی بوده و دارای مشکل قبلی خواهد بود.
 
۲.كمبود مستندات: مسائل حکومتی،‌علاوه بر خطیر بودن فوق العاده، مشکل دیگری هم دارند و آن کمبود شدیدتر مستندات است.
 این را می دانیم که در آیین اسلام برای تک تک ریز امور زندگی مردم قانونی تعیین شده،‌اما از سویی روایات معتبر اندکی در جزئیات قوانین حکومتی داریم.‌ همچنین مسائلی که امروزه حکومتها درگیر آنند، تفاوت فراوانی با زمان معصومین علیهم السلام دارد. در این خلأ عظیم، عموماً روی به قواعدی کلّی همچون: لا ضرر، حفظ نظام، نفی حرج و.... می آورند.
حتّی اگر بخواهیم قدری فراتر رویم، واقعیّت اینست که آنچه به عنوان قوانین اسلام به دست ما رسیده به قدری دستخوش تقیّه، نقل به معنی، اجمال، تحریف و... شده که بر اساس روایت زراره: «فما من شي‏ء عليه الناس اليوم الا و هو محرّف عما نزل به الوحي من عند الله‏» (رجال کشی/۱۴۰ ح ۲۲۱)؛‌ همچنین با توجّه به روایاتی دیگر احکام صادره از امام زمان علیه السلام به قدری تازگی دارد که گویی دینی جدید است! [1]
در هر صورت چنین روشی هرگز مورد تأیید عقلا نیست که در اساسی ترین مسأله زندگی مردم- یعنی حکومت- با دستی خالی وارد شده و تنها با قواعدی گمان آور و برگرفته از برداشت ناقصمان، در دین و دنیای ملّتی دخالت کنیم.
 
۳.بی معنا بودن جعل حجّیّت برای تکوینیّات:
حتّی اگر از قصور دلیل حجّیت برای امور مهمّه صرف نظر کنیم، مانع دیگری برای اجرای این اصول هست؛ و آن اینکه می دانیم جعل حجّیّت تنها می تواند رابطه ی میان عبد و مولی را تصحیح کند،‌ و توان تغییر تکوین و واقعیّت خارجی را ندارد. همچون مسائل طبّی که بر اساس واقعیّت خارجی استوار بوده، و حتّی با تکیه بر خبر واحد صحیح هم نمی توان در مورد آن دخالت کرد و جان بیماری را به بازی گرفت.
پس قوانین اداره ی جامعه نمی تواند احکامی ظاهری باشد؛ زیرا یک جامعه بالوجدان و واقعاً برای پیمودن مسیر صلاح و گرفتار نشدن در فساد، نیازمند یک چهارچوب و نظام راستین و حقیقیست؛ که می دانیم علم کامل آن نزد معصومین علیهم السلام موجودست.
 
 



[1]برای نمونه: عن كامل عن أبي جعفر ع أنه قال: إن قائمنا إذا قام دعا الناس إلى أمر جديد كما دعا إليه رسول الله ص و إن الإسلام بدأ غريبا و سيعود غريبا كما بدأ فطوبى للغرباء (غیبت نعمانی/۳۲۰)
ممکنست در مورد برخی از وجوه بیان شده اشکال شود که در مورد امور فقهی فردی نیز جاریست.

پاسخ-اولا: در بحث علمی باید از هر پیش فرضی کاملاً آزاد بود و تعمیم اشکال نباید موجب پاک کردن صورت مسأله شود.
ثانیا: در فرض پذیرش این اشکالات در امور فردی، پناه آوردن به احتیاط یا انسداد معقول است؛ اما بدیهیست که به بهانه ی انسداد نمی توان جامعه ای را به باد فنا داد!
پاسخ
#2
الان اگر یک ملت مسلمان شیعه باشند و اصلا حکومت دست خودشون هست، اون مردم بخوان قانون جعل بکنند برای شؤون مختلف زندگیشون باید چکار کنند؟
پاسخ
#3
(7-دي-1400, 17:28)105767 نوشته: الان اگر یک ملت مسلمان شیعه باشند و اصلا حکومت دست خودشون هست، اون مردم بخوان قانون جعل بکنند برای شؤون مختلف زندگیشون باید چکار کنند؟

هنوز به انتهای مطلب نرسیدم و موضوع هم در مورد این نبود!
مسلما قانون گذاری تنها حق خداوند متعال و نمایندگان اوست «إن الحكم إلا لله»
پاسخ
#4
قوانین رو که باید سعی کرد مخالف شرع نباشه.
فکر کردم ناظر به قوانين موجود مملکت خودمون صحبت می کنید. قوانین موجود سعی بر همینه ٌکه مخالف شرع نباشه نه اینکه این قانون رو شرع می فرماید معمولا اینطورن.

از این مطلب و ان شاء الله الرحمن از مطالب آتیه استفاده می کنم.
پاسخ
 سپاس شده توسط سید محمد صادق رضوی
#5
بسم الله الرحمن الرحیم
مشکل روشی دوم) ملاحظه ی مقتضیات زمانه و انتظارات مردم
 
واضحست که سیستم حکومتی برای مدیریّت امور مردم، لازمست یک مقبولیّت ملّی و بلکه بین المللی داشته باشد. طبعاً این مقبولیّت در فضای فکری آحاد جامعه و برخاسته از توقّعات اجتماعی آنان شکل می گیرد.
تشیّع سیاسی نیز برای بقا و تثبیتش در جامعه، چاره ای جز همراهی با آنان ندارد؛‌ ولی آیا می تواند اصول ضروری دین را آشکارا در این راه قربانی کند؟ اما در این صورت هواداران مذهبی خود را از دست خواهد داد.
راه مطمئن تری که در اینجا وجود داشت، ارائه ی تفسیر جدیدی از دین بود که همگام با انتظارات اجتماعی باشد. در این مسیر انواع و اقسام تفکّرات روشنفکرانه ارائه شد که بعضاً ماهیّت دین را به کلّی تغییر می داد. و روز به روز نیز بر این تفسیرات مبتدعانه و بی پشتوانه افزوده می شود. مسائلی همچون حقوق و احکام زن، مشروعیّت اکثریّت، نقض مالکیّت خصوصی، و بخش زیادی از امور حکومتی و.. نمونه های بارزی از این تغییراتند که همگی در عرض چند دهه اخیر، مطرح و مقبول شد.
این در حالیست که نگاه دین به ارزش ها، بسیار والاتر و کاملاً‌ متفاوت از نگاه بشری بوده و بلکه در صدد تصحیح خطاهای آنست. پس چه طور میتوان جای این دو را عوض نموده و به علّت تغییر جوامع ناقص بشری،‌ ماهیّت قوانین اصیل شریعت را به هم زد؟
﴿وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فيهِنَّ بَلْ أَتَيْناهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُون‏ (المؤمنون/۷۱)
علاوه بر این،‌ گذشت که جوامع بشری پیوسته در حال تحوّلند. همراهی فقیه با موج تحولات اجتماعی میتواند موجب بروز رفتارهای چندگانه در طی مرور زمان شود. به عنوان نمونه ای عینی به مثال زیر توجّه کنید:
گرچه پیش از انقلاب، نحله های مختلف غربزده در حال فعالیّت و تبلیغات بودند؛ اما جوّ غالب و عمومی مردم هنوز غیرت مذهبی سنّتی داشت. از این رو می بینیم هنگام ارائه لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی و آزاد شدن حق انتخابات برای زنان در سال ۴۱، علما مخالفت نموده و از جمله بنیانگذار انقلاب در تلگرافی خطاب به نخست وزیر اعلام داشت: «ورود زنها به مجلسین و انجمن هاى ایالتى و ولایتى و شهردارى مخالف قوانین محکم اسلام که تشخیص آن، به نص قانون اساسى، محول به علماى اعلام و مراجع فتواست، و براى دیگران حق دخالت نیست. و فقهاى اسلام و مراجع مسلمین به حرمت آن فتوا داده و مى‏دهند. ..» (صحیفه ۲۲/ ۳۰)
نیز در تلگراف دیگری از وی در انتقاد از دولت می خوانیم : «کرارا در نطق‌هاى مبتذلشان تصریح به تساوى حقوق زن و مرد در تمام جهات سیاسى و اجتماعى کرده‌اند که لازمه‌اش تغییر احکامى از قرآن مجید است» (صحیفه، ۱/۴۹)
رفته رفته افکار عمومی بیش از پیش متمایل به تفکّرات نوظهور می شد و از طرفی زنان زیادی هم در این سالها وارد فعالیّتهای انقلابی شده بودند.همچنین رسانه های غربی که فی الجمله نگاه محدودیّتی اسلام برای زن را می دانستند، در مصاحبه های خود در این موضوع پرس و جو می کردند.طبیعیست که ایشان در مقابل این توقّع بین المللی، موضع صریح پیشین خود را ابراز نمی کرد. (برای نمونه:‌صحیفه ۴/۱۰۳)
 با جدّی تر شدن پیروزی انقلاب و روی کار آمدن یک حکومت مذهبی، این نگرانی می رفت که پس از روی کار آمدن نظام جدید، جایگاه زنان چه خواهد شد؟ بنیانگذار انقلاب با توجّه به این معضل، موضوع جدید خود را پس از بازگشت به ایران چنین اعلام داشت:
«اما اینکه پخش کردند در بین مردم به اینکه حقوق زن‌ها را اسلام نمى‌دهد و بعد از رفراندم چه خواهد شد، این هم جزو همان‌هاست که عمّال اجانب دارند این مسائل را طرح مى‌کنند و عمال اجانبند که دارند به اشکال مختلفه بین ملت ما جدایى مى‌اندازند و نمى‌خواهند این رفراندم {به رأی گذاشتن جمهوری اسلامی] تمام بشود، و شاید امید این را داشته باشند که رژیم سلطنتى باز باقى باشد یا یک رژیم دیگرى پیش بیاورند. در هر صورت همانطورى که حقوق مردها در اسلام مطرح است، حقوق زنها، اسلام به زن‌ها بیشتر عنایت کرده است تا به مردها، اسلام زن‌ها را بیشتر حقوقشان را ملاحظه کرده است تا مردها. این هم معنا که بعد از این چه خواهد شد، زن‌ها حق راى دادن دارند. از غرب بالاتر است این مسائلى که براى زن‌ها قائل هستیم حق راى دادن دارند، حق انتخاب دارند، حق انتخاب شدن دارند...» (صحیفه ۵/۲۲۱)
 
به عنوان مثالی دیگر، موضوع مشروعیّت اکثریّت را می توان مثال زد.می دانیم که اکثریّت مردم پیوسته در قرآن کریم و متون دینی ما پیرو باطل و در بند دنیا معرفی شده اند و صلاحیّـت نظر دادن در تصمیمات شارع را ندارند. مسأله ی ولایت فقیه نیز بر فرض ثبوتش، به معنای یک نصب قطعی شارع است که از سوی هیچکس قابل تغییر و مداخله نیست. این مطلب را میتوان به روشنی در  کتاب تقریرات ولایت فقیه بنیانگذار انقلاب ملاحظه کرد. اما طبعاً این بیان، برای ملّت آزادی خواه و جهان دموکراسی قابل پذیرش نبود و لازم شد به نوعی دموکراسی با ولایت فقیه تلفیق شود که خود بحثهای زیادی را برانگیخت و تناقض های عجیبی در رفتار و گفتار دولتمردان و قوانین کشوری پدید آورد که تاکنون نقد و بررسی های فراوانی پیرامون آن بیان شده است.
توجّه شود که در صدد اتّهام تمامی این نظریه پردازان به تحریف عمدی دین نیستیم. آنچه گفته شد چه بسا یک واکنش ناخودآگاه باشد که در امور غیر سیاسی هم خود را نشان می دهد.
در مجموع، این اضطراب فکری و رویکردهای سلیقه ای در تبیین نظر اسلام، آسیبی جبران نشدنی است که خود چهره ی اسلام را منفور نموده و اعتماد مردم از دین را سلب می کند.

پاسخ
#6
مرحوم آیة الله سید محمد سعید حکیم و احکام قضائی معاصر
 
 مجموعه استفتائاتی که از مرحوم آیة الله سید سعید حکیم با عنوان «فقه القضاء» منتشر شده، ابعاد جدیدی از ژرف نگری ایشان را نشان می دهد.
وی در پاسخ سؤالات مطرح شده تلاش دارد بر جامعیّت قوانین اسلام تأکید ورزیده و بهانه های امروزین در دور زدن این قوانین قاطع و حرکت به سمت قوانین معاصر را به شدّت محکوم می کند. اینکه جامعه ی جهانی در مورد احکام اسلام چه تصوّر می کند، هرگز باعث تغییر و تحریف آیات و روایات صریح نخواهد شد.
 
بنابراین، اگر به هر علّتی دولت نمی تواند حکم اسلام را آنگونه که هست اجرا کند، بهتر اینست که به جای تحریف حکم اسلام به روشنی اعتراف کند که قادر به تطبیق احکام اسلام نیست! زیرا اگر بخواهد حکم اسلام را دور بزند، در واقع به صورت ضمنی اعتراف کرده که احکام اسلام ناقص بوده و قابل تطبیق در جهان معاصر نیست، و گرنه نیازی به تغییر نداشت! (ص۱۱) هزینه و ضرر چنین اعترافی از سوی افرادی که به نام اسلام حکومت می کنند، از دشمنان رسمی اسلام بیشتر است! (ص ۱۳۷)
 
در نظر ایشان ایجاد محدودیّت قانونی در اموری که شرع آسان گرفته، همچون ازدواج و طلاق، هرگز روا نیست و حاکم شرع چنین ولایتی ندارد، بلکه از خود معصومین علیهم السلام هم چنین تصرّفات ولایی معهود نیست! اینگونه محدودیّـتها موجب زشت جلوه نمودن اسلام شده و با واقعیّت و روح اسلام در تضادّ است.(ص ۱۳)
 
بالفرض اگر معاهداتی خلاف اسلام صورت گیرد تا با دیگر ملّتها توافق نموده و سودی مادی به دست آورد، با ضررهای اساسی اخروی که در پی خروج از حکم الله تعالی و خذلان و عذاب الهی هرگز قابل برابری نیست!
بلکه این کارها حتی از جهت مادّی هم به ضرر دولت خواهد بود، زیرا دید مردم را به خود منفی نموده و موجبات تنفّر آنان را فراهم می نماید تا جایی که دولت را محل ریا و تزویر خواهد پنداشت، و تبعات بیشماری که قابل بیان نیست...! (ص ۱۹۹)
پاسخ
#7
مشکل روشی سوم) محوریّت گزینشی سیره ی معصومین علیهم السلام

در مباحث فقه سیاسی پیوسته تلاش می شود از روش عملی اهل بیت علیهم السلام در امور اجتماعی الگو برداری شود.اولین مشکل این الگوبرداری افراطی، ناقص و گزینشی بودن آنست. معمولاً توجّه سیاستمداران تنها به قسمتهایی از تاریخ و سیره معطوف است که حاوی دیدگاه های عملیّاتی آنان باشد و دیگر قسمتها را یا کلا مغفول نهاده یا بدون موازین علمی صرفاً توجیه می کنند.

بحثهای زیادی در مورد وجه حجّیت و میزان امکان تمسّک به سیره و دیگر حواشی آن صورت گرفته است. اما اجمالاً چند نکته در مورد سیره وجود دارد که موجب ناکارآمدی تمسّک به آن در ایجاد یک نظام سیاسی می شود:
۱. دستور خاصّ و علم وحیانی: بر اساس روایات مختلف، روش عملکرد هر امام از پیش توسّط خداوند معیّن و به ایشان ابلاغ شده و بر اساس آن حرکت می کنند. همچنین، به حکمتها و زوایای پنهان مسائل آگاه بوده و بهترین عکس العمل در هر حالتی را می دانند.

ممکنست در حدّ تبیین و تحلیل سیاسی و بر اساس ظنّ و گمان روش امامان علیهم السلام را تحلیل کرد، اما این هرگز نمی تواند یک قاعده ی همیشگی برای زمان ما باشد. اقتضائات موجب رفتار هر امام را فقط خود آن امام می داند و بس.ما واقعاً نمی دانیم چرا امیر المؤمنین علیه السلام 25 سال خانه نشین شد، چهار سال حکومت نمود و با افرادی جنگید، و چرا امام حسن علیه السلام ابتدا در پی جنگ با معاویه بوده و سپس با او صلح کرد، و چرا امام حسین علیه السلام در زمان معاویه حرکتی نکرد و در زمان یزید به سمت قتلگاه خود روانه شد و....

کامل ترین جواب ما به این سؤالات، همانست که در روایت صحیحی از امام باقر علیه السلام در جواب همین دغدغه ی حمران بن اعین بیان شده:

«يا حمران! إن الله تبارك و تعالى قد كان قدّر ذلك عليهم و قضاه و أمضاه و حتمه على سبيل الاختيار ثم أجراه. فبتقدم علم إليهم من رسول الله ص قام علي و الحسن و الحسين ع و بعلم صمت من صمت منا». (روایت بسیار کلیدی است و لازمست متن کامل آن حتما مراجعه شود، کافی 1/ 262 و 281)

بنابراین چه معصومینی که قیام کردند و چه آنان که سکوت اختیار کردند، عیناً هر روش بر اساس علم وحیانی آنانست که بر اساس قضا و قدر تنظیم شده و احدی بر آن آگاه نیست.

در اینجا ممکنست این سؤال مطرح شود که در این صورت معنای الگو بودن و تبعیّت از اهل بیت علیهم السلام چه می شود؟

در پاسخ باید گفت: تبعیّت از رهبران معصوم علیهم السلام، همچون هر تبعیّت عرفی دیگر، باید قدم به قدم و در سایه ی راهنما باشد.فرض کنید راهنمای یک گروه کوهنورد به افراد سفارش کند از روش صعود من پیروی کنید. یک جا قدری شیب است، سرعت می گیرد؛ یکجا باید با احتیاط از سنگلاخ ها عبور کرد؛ و برخی مواقع باید با انداختن بندی ماهرانه بالا رفت. همه ی افراد می دانند در تک تک این موقعیّتها باید تابع راهنما بود، و هرگز با خود تصوّر نمی کنند که آن دستور اولیّه به لزوم تبعیّت اطلاق داشته و در سنگلاخ های تیز از سیره ی عملی راهنما در شیبهای ملایم الگو بگیرند!

پس پیروان ائمه (علیهم السلام)، باید وظیفه ی عملی خود را با رفتار و گفتار ایشان تطبیق دهند که در هر زمان ممکنست متفاوت باشد. به این معنا که مثلاً در زمان امام حسین علیه السلام تمام شیعیان لازم بود همراه ایشان در کربلا حاضر شوند؛ و در زمان صلح امام حسن علیه السلام هیچ کس حقّ جهاد نداشت. در عصر امام زمان علیه السلام نیز باید گوش به فرمان ایشان بود، و به محض ظهور سراسر نورش در رکابش خدمت کرد، نه قدمی پس و نه قدمی پیش...



۲.  اجمال و ابهام شدید افعال: در اصول فقه بحث شده که فعل ائمه علیهم السلام -و به طور کلی هر فردی- ممکنست وجوه مختلفی داشته باشد که در بسیاری از موارد نمی توان در مورد آن به اطمینان رسید.علاوه بر این، در فعل، قرائن حالیه و مقامیه نقش تعیین کننده ی جدّی تری دارند که در مورد قول چنین نیست.

برای مثال: از ادلّه ای که برای تأیید قیام زید از سوی امام صادق علیه السلام مطرح می شود اینست که ایشان در سوگ شهادتش بسیار گریستند یا اینکه در میان بازماندگان اصحابش مبلغی پخش کردند.در حالیکه این فعل امام علیه السلام می تواند صرفاً یک همدردی خویشاوندی با عمویشان که در هر صورت به ناحق کشته شده، باشد. طبق روایتی، ایشان حتّی برای یک از بنی اعمام خود، حسن افطس، که با خنجر به ایشان حمله کرده بود، مبلغ زیادی را وصیّت کردند (کافی 7/ 55).



۳.مشکلات منابع تاریخی: یکی از عمده منابع برگرفتن سیره ی حکومتی، کتب سیره و تواریخ کهن است که بیشتر توسّط عامّه نگاشته شده اند؛ از این رو نمی تواند زاویه ی نگاه درستی را در اختیار ما قرار دهد.غیر از مذهب باطل این نگارندگان، اصولاً مبنای نوشتن تاریخ بر دقّتهای فقهی و عقیدتی نیست، و ناقل تاریخ تنها هدفش بازگویی سلسله وقایع گذشته است.

مثلا برای تنزیه حکومت از نواقص جاری، پیوسته به کاستی ها، اختلاس ها و دیگر مشکلات موجود در حکومت امیر المؤمنین علیه السلام استناد می شود.با صرف نظر از دیگر اشکالات این نحوه مقایسه، روشنست که این نقل های مبهم تاریخی که اتفاقات پس و پیش از آن هم روشن نیست، نمی تواند مبنای تئوری پردازی های کلان سیاسی باشد.
پاسخ
#8
گزیده ای از مطلب آقای رسول جعفریان در مورد تاریخ زدگی افراطی در مباحث سیاسی:
(۲۶ بهمن ۸۸ سابت خبر آنلاین)

 ما در این سی سال یک آلودگی در خصوص استشهاد و استناد ناسالم به تاریخ اسلام پیدا کردیم که باید ریشه‌های آن را کشف کنیم. البته ریشه‌های این نگاه به پیش از انقلاب برمی‌گردد و تقریبا در این مورد به خصوص، می توان تا مشروطه عقب رفت. شرایط ما جوری شد که حس کردیم تاریخ اسلام که تاریخ مقدسی است برای ما، در زندگی‌مان خیلی نقش دارد، درست به دلیل مسلمانی. با این دید تاریخ اسلام برایمان اهمیت پیدا کرد و شروع به استفاده افراطی از آن کردیم در حالی که خیلی هم محققانه در آن کار نکرده بودیم و منابعش هم کمتر از ما شیعیان بود. این توجه، دلایل حاشیه‌ای دیگری هم داشت و دارد. مثلا وقتی با یک حکومت مثل پهلوی مخالف بودیم این حکومت می‌شد دولت شمر و یزید، آن وقت به لحاظ سیاسی شروع کردیم به نگارش کتاب در این زمینه. وقتی آدم بدی می‌دیدیم می‌گفتیم این ابن ملجم است. به پولدار می‌گفتیم عثمان، به اشرافی می‌گفتیم عبدالرحمان بن عوف. ما در این مدت ذهنیتِ تاریخ اسلامی عجیب و غریبی پیدا کردیم


به نظر من در جامعه و جمع انقلابی ما، به دنبال رویه‌ای که داشتیم، اوضاع جوری پیش رفت که غالب سیاستمدارهای ما ذهنشان تاریخ اسلامی بر اساس تصویری که اسمش برداشت تاریخی بود، شد. یعنی رفتار دینی را با نمونه‌های تاریخی سنجش می‌کنند. در باره مقایسه میان ابن ملجم با برخی از اشخاص داخله، تحلیل‌هایی که شماری از اشخاص دارند، شگفت انگیز است. مثل مقایسه معترضان به دولت در ماههای اخیر که از طرف یکی از این شخصیتها، به ابن ملجم تشبیه شدند. این تطبیقها به نظرم موضوع یک پژوهش مفصل علمی است

مثلا وقتی شما کسی را به شمر و یزید تشبیه می کنید، آیا او نمی تواند شما را به آن تشبیه کند؟ اگر چنین کرد، چه محکمه ای وجود دارد که تکلیف این دو تطبیق را جدا کند. خوب، البته اگر یک طرف ظاهر الفساد باشد و شارب خمر، آدم کش و سگ باز و غیره، باز شاید کسی بتواند تطبیقی بکند، اما اگر هر دو رفتارشان مثل هم بود چطور؟. به صرف این که کسی بالا ایستاده یا پایین که مشکل این قبیل استنادها و تطبیق ها حل نمی‌شود. این که کسی از یک دولتی جدا شود، به صرف جدا شدن که خارجی نمی شود. خوب ائمه (ع) ما هم از حکومت اموی و عباسی جدا شدند و متهم به نفاق افکن و اختلاف انداز شدند. همین صبح عاشورا را ملاحظه کنید، این اتهام را می زنند. این که اهمیت ندارد، مهم این است که رفتار امام حسین (ع) و رفتار ابن زیاد، کدام یک با مبانی حقوقی اسلام سازگار است. حالا اگر عکس آن باشد، فرض کنید امیر المؤمنین حاکم باشد، طلحه و زبیر علیه او شورش کنند، آنجا هم باز معیارهای حقوقی حرف اول را می زند، نه این که کسی تحت تأثیر ادعای آنها که امام را قاتل عثمان اعلام می کردند، آنان را انقلابی بداند و حکومت را محکوم کند. مهم رفتار آدم ها از یک طرف، و معیارهای فقهی و حقوقی بر اساس ضوابط اصولی از طرف دیگر است.

الان گاهی گفته می شود که ما در زمان امام حسین (ع) هستیم. خوب، ما در زمان شاه که در زمان امام حسین بودیم، حالا هم در زمان امام حسین هستیم؟ سخنرانی خطیب جمعه مشهد در روز جمعه 16 بهمن 88 تماما اثبات این نکته بود که زمانه ما، همان زمانه امام حسین است. گاهی گفته می شود که ما در زمان امام حسن (ع) هستیم و امام حسن صلح کرد، شما هم بیایید با همدیگر صلح کنید!. یا در زمان امام صادق (ع) هستیم، ملحدین فکری زیاد شده اند، باید مثلا کار فکری بکنیم. این نوع استناد کردنها چه چیزی را ثابت می‌کند؟ چه تکلیفی را مشخص می‌کند. آیا رویه حاکم بر فقه ما در استناد و استدلال همین طور بوده است؟ آیا این ادبیات سابقه داشته است؟  به نظر می‌رسد، آنچه مهم است معیارهای کلی است که شرعیت آن نزد فقها با همه احتیاطهای لازمی که دارند، درست باشد. جالب است که تا یک زمانی، هر دوره را به دوره های صدر اسلام تشبیه می کردند حالا طوری تاریخ محکم و مستدل شده که زمان امروز ما را به اول انقلاب تشبیه کرده از آن حکم صادر کرده دیگران را محکوم و مطرود می کنند. فلانی مثل بنی صدر است پس محکوم است، فلانی مثل منافقین عمل می کند. بدین ترتیب یک ذهنیت سنگینی را روی این سخن به مردم عرضه می کنند. بلندگو در دست هر کس باشد، مخالفش را ابن ملجم یا شمر و زید یا طلحه و زبیر و غیره و غیره می‌داند و با اصرار و ابرام و برجسته کردن رگ گردن، گویی همه چیز ثابت و مستدل می شود.
پاسخ
#9
اینکه به اختلاف نظر حضرت امام رضوان الله تعالی علیه اشاره کردید در مورد زنان، این احتمال وجود دارد که نظر فقهی ایشان فرق کرده باشه! غیرت دینی ایشون بر کسی پوشیده نیست، اگه برای رعايت حال غیر بود که مسائل بزرگتر و سنگین تر بود که ایشان محکم ایستاد مثل بحث حجاب که به مراتب شاید سخت تر از بحث حضور زنان در عرصه های مختلف است.

و بحث انتخابات و رای اکثریت هم بحث فقهی دارند و بعضی از بزرگان مبنای فقهی برای آن بیان کردند. گرچه شاید اشتباه باشد و العصمة لاهلها ولی این غیر این است که برای دلخوشی اغیار باشد.

علاوه اینکه اصل تزاحم و اهم و مهم کردن امور هم از مسلمات است و باید دید دلیل تغییر موضع چه بود، و چه مقدار از وضع موجود رو حضرت امام رضوان الله تعالی علیه قبول کردند، چون اموری الان هست که زمان ایشان اتفاق نیفتاده بود.
پاسخ
#10
مباحثی که ارائه می شود، بر اساس بررسی فضای کلی فقه سیاسی مطرح شده و در مقام دفاع از تک تک مثال ها نیستم.
هرچند اندکی تأمل و خروج از دلبستگی های سیاسی کافیست که چطور می شود چیزی که زمانی مخالف ضرورت اسلام و قرآن حساب شده را مفاد اسلام دانست، و این را در حد اختلاف نظر فقهی تنزل داد
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  مرگ بر ضد ولایت فقیه(سوال فقط علمی فقهی است و مطلقا نگاه به مسائل سیاسی ندارد) عالم 11 21,650 22-فروردين-1398, 14:57
آخرین ارسال: Ali_Imran
  فقیه مبسوط الید کسیت؟(سوال صرفا علمی است و با مباحث سیاسی خلط نشود) عالم 3 11,549 12-دي-1394, 19:46
آخرین ارسال: dinparast
Star نکته علمی:  عقل اجتماعی و استنباط در مسائل فقه سیاسی(ویرایش میشود) م. مظفری 0 4,049 5-دي-1393, 23:53
آخرین ارسال: م. مظفری
Star نکته علمی:  عقل اجتماعی و استنباط در مسائل فقه سیاسی(ویرایش میشود) م. مظفری 0 4,370 5-دي-1393, 23:52
آخرین ارسال: م. مظفری

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان