مباحثه، تالار علمی فقاهت

نسخه‌ی کامل: اخذ به لازمه عرفی چند دلیل( مذاق) در روایات
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
حدیث اول
حدثني محمد بن مسعود، قال: حدثني جبريل بن أحمد، قال: حدثني العبيدي عن يونس، عن ابن مسكان،[b] قال‏[/b] تدارأنا عند زرارة في شي‏ء من أمور الحلال‏ و الحرام‏، فقال قولا برأيه، فقلت أ برأيك هذا أم برواية؟ فقال: اني اعرف، أو ليس رب رأى خير من أثر. (اختيار معرفة الرجال المعروف برجال الكشى (مع تعليقات ميرداماد الأسترآبادى)، ج‏1، ص: 373)
در این روایت که سندش هم مشکلی ندارد زراره بدون اخذ به روایت نظر خودش را می گوید و با توجه به اینکه شخصی مانند زراره که مرجع اصحاب بوده است اگر روشی اشتباه را داشته باشد حضرت تذکر می دهند چنانکه به فضل بن شاذان تذکر دادند.
روایت دوم
وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع إِذَا صَلَّوُا الْجُمُعَةَ فِي وَقْتٍ فَصَلُّوا مَعَهُمْ قَالَ زُرَارَةُ قُلْتُ لَهُ هَذَا مَا لَا يَكُونُ اتَّقَاكَ عَدُوُّ اللَّهِ أَقْتَدِي بِهِ قَالَ حُمْرَانُ كَيْفَ اتَّقَانِي وَ أَنَا لَمْ أَسْأَلْهُ هُوَ الَّذِي ابْتَدَأَنِي وَ قَالَ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع إِذَا صَلَّوُا الْجُمُعَةَ فِي وَقْتٍ فَصَلُّوا مَعَهُمْ كَيْفَ يَكُونُ فِي هَذَا مِنْهُ تَقِيَّةٌ قَالَ قُلْتُ قَدِ اتَّقَاكَ وَ هَذَا مَا لَا يَجُوزُ حَتَّى قُضِيَ أَنَّا اجْتَمَعْنَا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ حَدَّثْتُ هَذَا الْحَدِيثَ الَّذِي حَدَّثْتَنِي بِهِ أَنَّ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع إِذَا صَلَّوُا الْجُمُعَةَ فِي وَقْتٍ فَصَلُّوا مَعَهُمْ فَقَالَ هَذَا لَا يَكُونُ عَدُوُّ اللَّهِ فَاسِقٌ لَا يَنْبَغِي لَنَا أَنْ نَقْتَدِيَ بِهِ وَ لَا نُصَلِّيَ مَعَهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع إِذَا صَلَّوُا الْجُمُعَةَ فِي وَقْتٍ فَصَلُّوا مَعَهُمْ وَ لَا تَقُومَنَّ مِنْ مَقْعَدِكَ حَتَّى تُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ أُخْرَيَيْنِ قُلْتُ فَأَكُونُ قَدْ صَلَّيْتُ أَرْبَعاً لِنَفْسِي لَمْ أَقْتَدِ بِهِ فَقَالَ نَعَمْ قَالَ فَسَكَتَ وَ سَكَتَ صَاحِبِي وَ رَضِينَا. (تهذیب الأحکام جلد3 صفحه 28)
در این روایت، زرارة برای این که روایت را حمل بر تقیه کند، به روایت دیگری استدلال نمی کند. اگر اکتفاء به ظهورات اولیه لازم بود، شما برای حمل بر تقیه کردن یک روایت، باید روایت دیگری را می آوردید و بین آن دو روایت، آن روایتی که مخالف با عامه باشد اخذ کنید و آن چه موافق با عامه بود حمل بر تقیه کنید.
شما باید مجموع ادله را ببینید و از مجموع ادله به قطع یا اطمینان یا ظاهر حال (انواع مذاق) برسید و وقتی روایت دیگری آمد که با آن قطع یا اطمینان یا ظاهر حال جور در نیامد، می توانی حمل بر تقیه کنی. مذاق گستره وسیعی است. در جواهر بعضی جاها می گوید مذاق عامه یعنی اصلا رأی عامه را از یک روایت در نمی آید بلکه عباراتی را می بیند و از آن جا به یک مذاق می رسد و حمل بر تقیه میکند. پس مذاق محدود به حوزه دلالت نیست و در صدور و جهت هم می آید. مقاصد هم همینطور است.
عبارت عَدُوُّ اللَّهِ أَقْتَدِي بِهِ متن روایت نیست بلکه برداشت زرارة از مجموع ادله این است که شارع اقتداء به عدو الله را نخواهد پذیرفت. اگر چه چنین مضمونی را در روایات دیگر هم داریم اما در اینجا زرارة برای اثبات تقیه ای بودن روایت به روایت استناد نمی کند. اگر زرارة در اینجا روایت داشت، می گفت طبق این روایت نباید به عدو الله اقتداء کرد.
در ادامه روایت هم امام زرارة را به دلیل رویه استنباطش ردع نمی کند. بنا بر این، این سیره متصل به عصر معصوم است و حتی فقهاء نص گرا در آن دوره خودشان را محدود به الفاظ تک دلیل نمی دانند و آن قدر این رویه قوی است که در روایت دوم، روایت تک دلیل را با استناد به جمله ای که متن هیچ روایتی نیست، حمل بر تقیه می کند و وقتی به امام عرض می شود امام او را ردع نمی کند.( درس خارج اصول جلسه 67، 3 بهمن1402)