مباحثه، تالار علمی فقاهت
اطلاق گیری از ادله ی شرطیت یا جزئیت - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=5)
+--- انجمن: مباحثات دروس خارج فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=9)
+---- انجمن: فقه استاد گنجی (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=13)
+---- موضوع: اطلاق گیری از ادله ی شرطیت یا جزئیت (/showthread.php?tid=1234)



اطلاق گیری از ادله ی شرطیت یا جزئیت - سید رضا حسنی - 14-دي-1397

شرایط و اجزاء در خطابات به دو لسان آمده است. برخی از آن ها به لسان امر است و برخی نیز به لسان جمله خبریه هستند. آن هایی که به لسان امر هستند مانند اینکه مولا بفرماید «اقرأ السوره فی صلاتک»، آنجا یک بحثی است که آیا اطلاق دارد و فرض عجز را شامل می شود یا خیر؟!
 مرحوم آقای خویی فرموده است این چنین اوامر که به شرایط تعلق گرفته است، همه ارشاد به شرطیت و جزئیت  هستند و در امر ارشادی قدرت شرط نیست. لذا شرطیت و جزئیت در اینگونه اوامر مطلقه هستند[1]. اطلاق آن ها ثابت است مگر اینکه قرینه بر خلاف بیاید. ما در همان بحث اصولی به کلام ایشان اشکال داشتیم. ما می گوییم درست است که ارشادی است، لکن همین ارشاد نیز از عاجز انصراف دارد. به عاجز نمی گویند بخوان. ما گفتیم که اگر به صورت امر بود اطلاق ندارد.
اما اگر به صورت جمله ی خبریه بود مانند «لا صلاۀ الا بطهور»؛ صاحب جواهر دراین فرض تفصیل می دهند. امثال لا صلاه الا بطهور را می فرمایند که شکی نیست که اطلاق دارد. جای بحث ندارد که شرطیت طهارت مطلقه است. اما اگر خطاب مثل خطاب مطرح شده در مقام بود« الخطبه و هو قائم خطبتان» نمی توان اطلاق شرطیت را برداشت کرد. لذا در موارد عجز می توان قیام را رعایت  نکرد. این کلام صاحب جواهر است؛[2]
لکن به نظر ما در اینگونه موارد نیز ظاهر از جمله شرطیت مطلقه است. اگر قدرت داشت باید رعایت کند و اگر قدرت نداشت شرط عوض نشده است بلکه تکلیف ساقط می شود. صاحب جواهر می گوید در این گونه موارد ما اطمینان به اطلاق شرطیت نداریم. ما می گوییم اطمینان مهم نیست. اطلاق حجت است اعم از اینکه اطمینان بیاورد یا نیاورد.
https://fa.mfeb.ir/taqrir/%d9%84%d8%b2%d9%88%d9%85-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85-%d8%b9%d9%86%d8%af-%d8%a7%d9%84%d8%ae%d8%b7%d8%a8%d8%aa%db%8c%d9%86/


[1] مصباح الاصول، السید أبوالقاسم الخوئی، ج1، ص464.
[2] جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج11، ص231.