مباحثه، تالار علمی فقاهت
مراد از مسافر در استثناء از وجوب نماز جمعه - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=5)
+--- انجمن: مباحثات دروس خارج فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=9)
+---- انجمن: فقه استاد گنجی (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=13)
+---- موضوع: مراد از مسافر در استثناء از وجوب نماز جمعه (/showthread.php?tid=1281)



مراد از مسافر در استثناء از وجوب نماز جمعه - سید رضا حسنی - 4-بهمن-1397

مراد از مسافر در استثناء از نماز جمعه
بحث در این است که آیا مراد از مسافر در این روایات یعنی کسی که نماز او شکسته است؟ که در این صورت مقیم عشره و سفر معصیت و کثیر السفر را نخواهد گرفت. (البته ظهور بدوی همین است که وقتی می گویند مسافر یعنی کسی که نمازش شکسته است). یا اینکه مراد از مسافر کسی است که مسافت طولانی رفته است که شامل همه ی این موارد مذکور نیز می شود؟
در این بحث اختلاف واقع شده است. برخی از فقهاء فرموده است که شامل موارد مذکور نمی شوند و برخی تفصیل داده اند. ما می گوییم نظر به ظهور اولی این خطابات، استظهار ما این است که وقتی می گوید مسافر، مطلق است  و هر که در سفر است را شامل می شود؛ چه اینکه وظیفه ی او قصر یا تمام باشد. در همان روایات اقامه هم می گوید « إِذَا نَزَلَ الْمُسَافِرُ مَكَاناً يَنْوِي فِيهِ مُقَامَ عَشَرَةِ أَيَّامٍ وَ أَتَمَّ الصَّلَاةَ...»[1]، یعنی اصل مسافر بودن را تثبیت می کند. در خود آن روایات هم اطلاق شده است بر کسی که نمازش تمام است. این ها موید است. اینکه ادعا کنیم مراد از مسافر منحصر در کسی است که نمازش شکسته است این ادعا خلاف ظاهر است. گرچه حکم شرعی مسافر واقعی این است که نماز شکسته باشد، ولی حکم شرعی باعث نمی شود که اصطلاح مسافر بر افراد دیگر صدق نکند. یعنی حکم نمی تواند معنای مسافر را در شریعت عوض کند. البته در مورد حکم «برید فی برید»[2] می توان گفت که معنای مسافر را عوض کرده است. ولی در مورد سایر موارد می توان گفت که ظهور اولیه مسافر مطلق من سافر باشد.
حکومت ادله ی مسافر ده روز بر ادله ی استثناء مسافر از نماز جمعه
مسئله در اینجا ختم نمی شود. باید در مرحله ی بعدی ببینیم که آیا روایاتی که می گوید مسافر بعد از اقامت ده روز نمازش تمام است، حکومت بر این ادله دارد یا خیر؟ آیا می شود این تضییق را از آن روایاتی که حکم به تمام می کند (در صورت اقامه ی ده روز) استفاده کرد و گفت که آن روایات مسافر را به منزله ی مقیم قرار داده است؟ باید آن روایات را ملاحظه کرد و فهمید که لسان آن روایات آیا حکومت است و می تواند حکم ظاهر این روایات را تغییر بدهد یا خیر؟
برخی گفته اند بله می تواند. ظاهر روایاتی که راجع به تمام خواندن مسافر رسیده است این است که حاکم بر ظاهر این روایات نماز جمعه باشد. مثلا در روایت عشره ایام لسان روایت این طور است که فرموده است :ْ «وَ الْمُقِيمُ بِمَكَّةَ إِلَى شَهْرٍ بِمَنْزِلَتِهِمْ»[3] ؛ می گوید کسی که ده روز آمده است و می خواهد بیش از ده روز بماند بمنزله ی اهل مکه است. تنزیل کرده است.
بررسی فرمایش محقق بروجردی
 نقل شده از محقق بروجردی که مدعی شده اند که در روایات مقیم عشره ایام را به منزله ی اهل آن محل قرار داده است. شاید نظر ایشان نیز به این روایات بوده است که تنزیل را می رساند. روایات محل بحث می گوید که نماز جمعه بر مسافر واجب نیست، این روایت می گوید کسی که ده روز بماند به منزله ی ساکنین می باشد و احکام آن را دارد. از احکام اهل مکه این است که نماز جمعه بر آن ها واجب است. در حقیقت از روایات مقیم استظهار کرده اند که تنزیل شده است و این تنزیل نیز اطلاق دارد. نتیجه این می شود که مسافری که دراین جا استثناء شده است، منحصر به مسافری است که قصد اقامه ده روز نکرده باشد. اشکال این تنزیل این است که نمی توان اطلاق تنزیل را برداشت کرد. اینکه به منزله ی آن ها هستند اطلاق ندارد و ما نمی توانیم بگوییم که تمام احکام آنان را دارند. لذا فرمایش محقق بروجردی را نمی توان قبول کرد که مقیم عشره ایام را به صورت کلی به منزله ی حاضر قرار داده است. بنابراین  هنگامی که در تنزیل شک کنیم، مرجع ما المسافر است و کلمه ی مسافر می دانیم که بر مقیم عشره نیز صدق می کند. اگر هم در این مفهوم مسافر شک داشتیم می گوییم اطلاقاتی که می گوید نماز جمعه بر همه همه واجب است، شامل آن می شود. اطلاقات در این بحث خیلی مهم است و ابزار کار ما می باشد. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته .
 


[1] دعائم الاسلام، قاضی نعمان مغربی، ج1، ص196.
[2] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج1، ص436.« وَ سَمِعَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يَحْيَى الْكَاهِلِيُّ يَقُولُ فِي التَّقْصِيرِ فِي الصَّلَاةِ بَرِيدٌ فِي بَرِيدٍ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ مِيلًا ثُمَّ قَالَ كَانَ أَبِي ع يَقُولُ إِنَّ التَّقْصِيرَ لَمْ يُوضَعْ عَلَى الْبَغْلَةِ السَّفْوَاءِ وَ الدَّابَّةِ النَّاجِيَةِ وَ إِنَّمَا وُضِعَ عَلَى سَيْرِ الْقِطَارِ».
[3] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج8، ص501، أبواب صَلَاةِ الْمُسَافِر، باب15، ح11، ط آل البيت.« وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ أَهْلِ مَكَّةَ- إِذَا زَارُوا عَلَيْهِمْ إِتْمَامُ الصَّلَاةِ قَالَ نَعَمْ وَ الْمُقِيمُ بِمَكَّةَ إِلَى شَهْرٍ بِمَنْزِلَتِهِمْ».