مباحثه، تالار علمی فقاهت
تفاوت محقق اصفهانی و امام در معنای شوق و اراده - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=5)
+--- انجمن: مباحثات دروس خارج فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=9)
+---- انجمن: فقه استاد شب‌زنده‌دار (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=12)
+---- موضوع: تفاوت محقق اصفهانی و امام در معنای شوق و اراده (/showthread.php?tid=1567)



تفاوت محقق اصفهانی و امام در معنای شوق و اراده - سید رضا حسنی - 1-آذر-1398

هر فعل اختیاری و ارادی که از یک انسان ملتفت سر می زند احتیاج به اراده دارد. اراده نیاز به یک مقدماتی دارد. مثل اینکه به آن شی توجه کند، سپس آن شی را ملائم و موافق با یکی از تمایلات و خواهش ها و خواسته های خودش بداند؛ (مثلا در مطعومات می بیند که فلان چیز لذیذ است یا برای رفع گرسنگی اش به کار می رود. همچنین در ملبوسات می بیند که او را از گرما و سرما نجات می دهد و مثال های دیگری که وجود دارد). سپس شخص محاسبه می کند و می بیند که فلان فایده بر فعل یا ترک مترتب است آن را بر می گزیند و ترجیح می دهد. وقتی ترجیح داد شوق نفسانی پیدا می کند که این کار را انجام بدهد.
وقتی شوق پیدا کرد دو مبنا در این جا مطرح شده است:
1. بعضی از اهل معقول می گویند که این شوق خودش اشتداد پیدا می کند و تبدیل به اراده می شود وکم کم محرک عضلات انسان به سمت کار می شود.
2. بعضی نیز مانند حضرت امام رحمه الله می فرمایند که شوق غیر از اراده است[1]. دلیل اول آن وجدان است که انسان وقتی به نفس خود مراجعه می کند شوق و اراده را دو حالت مختلف می بیند. علاوه بر اینکه هر کدام از یک مقوله ی جداگانه ای هستند. بلی، غالبا شوق از مبادی اراده است، لکن خود إراده نیست.
گاهی می شود که وقتی انسان به یک امری توجه می کند، ملائم با خواسته های نفسانی اش نیست، لکن محاسبه عقلی که می کند می بیند عقل او درک می کند که این کار حسن و لازم است و چون عقل او حکم به لزوم می کند، انتخاب می کند.
بنابراین وقتی که توسط انسان اصطفاء و انتخاب صورت می گیرد، نسبت به منشأ این انتخاب دو مسلک پیدا می شود:
1. یک مسلک مانند محقق اصفهانی (علی ما نسب الیه الإمام رحمه الله)[2] این است که در دستگاه عقل شوق پیدا می شود و این شوق اشتداد پیدا می کند تا جایی که اراده می شود و تحریک عضلات به سمت فعل حاصل می شود.
2. امام می فرمایند عقل هیچ شوقی ندارد و کار او تنها درک است. شوق برای نفس است و برای عقل نیست؛ چرا که عقل صرفا قوه ی دراکه است. بلی، در اثر اینکه عقل این چیز را درک می کند اراده در نفس منقدح می شود. پس انقداح اراده در نفس گاهی مبدأش اشتیاق است و گاهی نیز درک عقل است
حاصل کلام محقق اصفهانی (علی ما نسب إلیه الإمام) این است که در هر صورت باید شوق داشته باشد؛ منتهی اینجا که درک عقل بوده و پای نفس در کار نبوده، شوق عقلی درست می شود أما در جایی که پای نفس بوده است، شوق نفسانی درست می شود.

امام می فرماید اراده کار نفس است لکن گاهی امور نفسانی باعث می شود که این اراده ایجاد شود و گاهی نیز امور عقلانی که درک عقل هستند باعث می شود اراده ایجاد شود










[1] کتاب البیع، السید روح الله الموسوی الخمینی، ج2، ص56. « فكأنّ القائل زعم أنّ الإرادة شوق مؤكّد، و هو غير وجيه، مخالف للوجدان و البرهان؛ لأنّ الإرادة و الشوق من مقولتين، و ليس الشوق عينها، و لا من مبادئها دائماً، نعم هو من مبادئها غالباً».
[2] کتاب البیع، السید روح الله الموسوی الخمینی، ج2، ص56. « و ما قيل من أنّ هذا أيضاً مشتاق إليه عقلًا «1»، كما ترى؛ لأنّ شأن العقل الإدراك لا الاشتياق، فكأنّ القائل زعم أنّ الإرادة شوق مؤكّد، و هو غير وجيه، مخالف للوجدان و البرهان؛ لأنّ الإرادة و الشوق من مقولتين، و ليس الشوق عينها، و لا من مبادئها دائماً، نعم هو من مبادئها غالباً».