مباحثه، تالار علمی فقاهت
دواعی مختلف درذکر استثناء منقطع و تأثیر آن در فهم فقهی از ایات و روایات - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=5)
+--- انجمن: مباحثات دروس خارج فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=9)
+---- انجمن: فقه استاد شب‌زنده‌دار (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=12)
+---- موضوع: دواعی مختلف درذکر استثناء منقطع و تأثیر آن در فهم فقهی از ایات و روایات (/showthread.php?tid=1646)



دواعی مختلف درذکر استثناء منقطع و تأثیر آن در فهم فقهی از ایات و روایات - سید رضا حسنی - 21-آذر-1398

حضرت امام رحمه الله می فرمایند:  استثناء در آیه ی شریفه تجارت، منقطع است. برای ذکر استثناء منقطع چند داعی وجود دارد:
«ثمّ لا إشكال في أنّ الاستثناء المنقطع في المحاورات و كلمات البلغاء، لا يكون جزافاً و بلا نكتة أدبيّة، و هي مختلفة:
1. فربّما تكون النكتة ادعاء دخول المستثنى في المستثنى منه و من قبيل الحقائق الادعائيّة، كقوله: «ما رأيت أسداً إلّا زيداً» أو «ما جاءني حمار إلّا زيد» بدعوى أنّ زيداً داخل في المستثنى منه، و الاستثناء لإخراجه، فهو منقطع حقيقة، و متّصل ادعاءً.
2. و قد يكون الانقطاع لغاية المبالغة، و يكون الممدوح مثلًا فوق تلك المدائح، و تكون هي ذمّاً بالنسبة إليه، نظير قوله تعالى ما هذا بَشَراً حيث نفي عنه ذلك لغاية المبالغة، فإذا قيل: «لا عيب فيه إلّا أنّه بشر» يكون الاستثناء لغاية المبالغة.
3. و ربّما يكون إيراد الاستثناء لمجرّد تأكيد الحكم في المستثنى منه بوجه‌ بليغ، لا لداعي الاستثناء جدّاً، و لعلّ قوله: «جاءني القوم إلّا الحمار» من هذا القبيل، فأراد المتكلّم تأكيد مضمون الجملة السابقة، و عدم خروج فرد من المستثنىٰ منه، فالاستثناء صوريّ لداعي التأكيد. و لعلّ استثناءه تعالى إبليس من الملائكة من هذا القبيل، فأراد تأكيد مضمون الجملة السابقة، و إن كان بينه و بين المثال السابق فرق؛ فإنّ الحكم في المستثنى في قوله تعالى مقصود، بخلاف المثال السابق؛ لجواز أن لا يكون مراداً، و لعلّ القوم لم يكن لهم حمار نظير باب الكنايات، مثل «زيد كثير الرماد».
4. و ربّما يكون الاستثناء لاحتمال دخول المستثنى في المستثنى منه، و لعلّ استثناء إبليس من قبيله. إلى غير ذلك.
می فرماید  گاهی هم استثناء برای این است که در اذهان مخاطبین یک توهمی باشد که این هم جزء آن هست، برای اینکه این توهم را از بین ببرد، این استثناء رامی آورد. مثل اینکه می گوید همه ی علماء را ملاقات کردم الا زید. این را می گوید چون واقعا زید عبا و عمامه دارد شاید فکر کرده باشند که او هم از علماء است ولی استثناء می کند تا توهم نشود که این هم مشمول حکم مستثنی منه است. می خواهد که حکم اکرام شامل این نشود.
سپس می فرماید که شاید  استثناء ابلیس هم از این قبیل باشد. یعنی در استثناء ابلیس دو احتمال می رود.
نتیجه گیری امام از احتمالات: عدم استفاده حصر در آیه و در نتیجه عدم تمامیت استدلال
سپس می فرمایند:
و كيف كان: إنّ الاستثناء في قوله تعالى إِلّا أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ ليس من قبيل الحقائق الادعائيّة، و لا لتوهّم الدخول، و لا يبعد أن يكون لتأكيد مضمون المستثنى منه، و إن كان المستثنى أيضاً مقصوداً. و علی هذا: لا يكون الاستثناء دليلًا على الحصر؛ أي حصر جواز الأكل في التجارة عن تراض، لعدم إرادة الإخراج جدّاً، بل لإفادة عدم خروج شي‌ء من الباطل من المستثنى منه، فكأنّه أراد استثناء غير الداخل؛ لإفادة أنّ الداخل لم يستثن منه شي‌ء، لا أنّ المستثنى منحصر به»[2].
این ذکر دواعی برای استثناء منقطع و استفاده فقهی از آن در فهم از ایات و روایات اولین بار از ایشان دیده شد و این نکته مهمی است که باید در فهم از آیات و روایات بدان دقت نمود.





[2] کتاب البیع للخمینی ، السید روح الله الخمینی ، ج2، ص116.