نکته علمی: نسبت میان مفهوم و مدلول التزامی - نسخه قابل چاپ +- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir) +-- انجمن: بخش اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=17) +--- انجمن: مباحثات دروس خارج اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=20) +---- انجمن: اصول استاد سیدمحمود مددی (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=44) +---- موضوع: نکته علمی: نسبت میان مفهوم و مدلول التزامی (/showthread.php?tid=2375) |
نسبت میان مفهوم و مدلول التزامی - مخبریان - 10-دي-1400 دو تقسیم مهم برای مدلول جمله بیان شده است:
روشن است که مفهوم، مدلول مطابقی نیست. اما مدلول التزامی هم نیست زیرا لازمهی وجوب اکرام زید عند مجیئه، عدم وجوب اکرامش عند عدم مجیئه نیست، نه لازمهی عقلی است و نه لازمهی عرفی (زیرا ممکن است شارع تشریع دیگری برای اکرام عند عدم مجیء داشته باشد). از این جهت یک مشکل جدی به وجود میآید که مدلول مفهومی چطور مدلولی است؟ به خاطر همین مسأله -این که نه میتوان پذیرفت مفهوم مدلول مطابقی است و نه میتوان پذیرفت مفهوم مدلول التزامی است- و این که صورت دیگری از مدلول را نمیتوان در کنار مطابقی و التزامی تصور کرد، برخی در وجود مفهوم تردید کردهاند. در مقابل علمایی با توجه به دوری مفهوم از مدلول مطابقی سعی کردهاند که آن را به مدلول التزامی برگردانند؛ البته بعد از برگرداندن مفهوم به مدلول التزامی باید یک گام دیگر هم برداشته شود: باید بین این مدلول التزامی با سایر مدلولهای التزامی -که به آنها مفهوم گفته نمیشود مثل مثال «زیدٌ فی المسجد» که مدلول التزامیاش نبودن زید در مدرسه بود- فرقی بیان کنند. مشهور گمان میکردند که مفهوم هم مثل منطوق از لفظ استفاده شده است ولی به نظر ما[1]، مفهوم از تلفظ به این لفظ[2] استفاده شده است. توضیح این مطلب را در ضمن مفهوم شرط بیان میکنیم: افعال جوارحی انسان یا فعل گفتاری است یا فعل رفتاری. فعل گفتاری بر حسب خصوصیاتی که همراه دارد، مصداق مفاهیم متعددی میشود: اخبار، انشاء، ردع، امر، نهی، تمنی و... گاهی فعل گفتاری مصداق طلب است. مثل وقتی که لافظ گفته است: «اذهب». طلب موجود در ضمن «اذهب» در خارج به دو نحو ممکن است محقق شود:
با این بیان اشکال سابق برطرف شد، مفهوم نه مدلول مطابقی لفظ است و نه اصلاً مدلول لفظ است تا بخواهیم آن را در دلالت التزامی جای داده و فرقش با سایر مدلولات التزامی را بیان کنیم؛ بلکه مفهوم، مدلولِ فعلِ گفتاریِ لافظ است. [1] بعداً گفته شد که مرحوم آقای بروجردی هم همین نظر را دارند. [2] گاهی از مطلق تلفظ چیزی استفاده میشود مثل بودن لافظ در مکان تلفظ یا مرد بودن لافظ که ربطی به لفظش ندارد. [3] طلب معلق غیر از واجب معلق است و نباید با آن خلط شود. برگرفته از دروس خارج اصول فقه استاد سید محمود مددی، بحث مفاهیم، جلسهی 65 و 66، 30 آذر و 1 دی 1400.
RE: نسبت میان مفهوم و مدلول التزامی - رضا اسکندری - 11-دي-1400 اینکه فرمودهاید: «روشن است که مفهوم، مدلول مطابقی نیست. اما مدلول التزامی هم نیست زیرا لازمهی وجوب اکرام زید عند مجیئه، عدم وجوب اکرامش عند عدم مجیئه نیست، نه لازمهی عقلی است و نه لازمهی عرفی (زیرا ممکن است شارع تشریع دیگری برای اکرام عند عدم مجیء داشته باشد). از این جهت یک مشکل جدی به وجود میآید که مدلول مفهومی چطور مدلولی است؟» بر اساس مبنای خود استاد است یا قصد دارید این را به همه نسبت بدهید؟ سوال دیگر اینکه مثلا اگر دلالت جمله شرطیه بر مفهوم بر اساس دلالت بر علیت تامه و منحصره باشد چرا مفهوم (نفی حکم در غیر صورت تحقق شرط) لازمه عقلی آن نیست؟ RE: نسبت میان مفهوم و مدلول التزامی - مخبریان - 11-دي-1400 استاد تعریف مدلول التزامی را ظاهراً مطابق نظر مشهور بیان کردند: مدلول التزامی یک جمله، جملهای است که در صدق با صدق جملهی ملفوظه، ملازم است. به نظرم طبق همین تعریف، فرمودند که مفهوم مدلول التزامی نمیتواند باشد. (قضیهی شرطیه: اگر تعریف مدلول التزامی این باشد، نمیشود که مفهوم مدلول التزامی باشد) یعنی لازمهی تعریف این است، چه کسی التفات داشته باشد و چه التفات نداشته باشد. بحث استاد ادامه دارد و ان شاء الله نکات جدید (از جمله پاسخ سؤال دوم) بیان خواهد شد. RE: نسبت میان مفهوم و مدلول التزامی - رضا اسکندری - 12-دي-1400 این کلام با کلام مرحوم آقای بروجردی چه تفاوتی دارد؟ نقل قول: انّ المفهوم على القول به عبارة عما يستفاد من اللفظ، لكن لا بما هو لفظ مستعمل في معناه، بل بما هو متلفّظ به، و ذلك لأنّه كما انّ لأصل التكلم بكلام ظهورا فعليّا في كون التكلم لإفادة المعنى و بداعيها في قبال سائر الدواعي، و يحمل عند العقلاء انّه يكون بداعي الإفادة، لا بداعي المزاح، كذلك يكون التكلم بالزوائد ظاهرا في دخالة تلك الزوائد في الحكم، بحيث إذا انتفت انتفى الحكم، و بعبارة أخرى المفهوم ما فهم من القيود الزائدة بالملازمة العقليّة، لكن لا بما هو لفظ، بل بما هو فعل من الأفعال الّتي لها ظهورات، و بذلك ظهر لك بأنّ المفهوم الاصطلاحي عبارة عما يدلّ عليه التلفظ و التكلّم باللزوم العقلي، و من المعلوم انّه مغاير لما يستفاد من اللفظ بالدلالة الالتزاميّة، فانّ المستفاد منه بمعونة تلك الدلالة انّما يكون من لوازم المعنى، كالجود المستفاد من قضية «زيد كثير الرماد» فانّه من لوازم معناه. RE: نسبت میان مفهوم و مدلول التزامی - مخبریان - 13-دي-1400 استاد مستقلاً به این مطلب رسیدهاند و فرمودند که بعداً دوستان گفتهاند که آیت الله بروجردی هم همین مطلب را بیان کردهاند. (در پاورقی 1 متن اصلی به همین موضوع اشاره شده است) RE: نسبت میان مفهوم و مدلول التزامی - مخبریان - 28-دي-1400 استاد در انتهای بحث مفهوم شرط، برخی نظرات سابق را تکمیل و تصحیح کردند؛ مقدمتاً چند نکته باید توضیح داده شود: قضیه جملهای است که متصف به صدق و کذب میشود. بر این اساس جملههای خبری، قضیه هستند و حتی جملات انشایی طلبی مانند «أکرم زیداً» را هم میتوان به جملهی خبری و قضیه تبدیل کرد: یجب إکرام زید. مدلول مطابقی همان قضیهای است که در لفظ بیان شده است و با مدلول منطوقی مساوق است (دو اسم برای یک حقیقت است که به دو حیث و به دو جهت اینطور نامگذاری انجام شده است) قضیه در منطق قول است؛ اما در علوم عقلی، قضیه موازن ماهیت و ذات است. (ماهیت گاهی در عالم خارج موجود میشود و گاهی در عالم ذهن موجود میشود. موجود شدن در عالم ذهن وقتی است که قوهی عاقلهی انسان آن ماهیت را تصور نماید. اگر هیچ قوهی عاقلهای ماهیت را تصور نکند و در خارج هم موجود نشود، ماهیتی خواهد بود که در آن زمان اصلاً فردی ندارد.) قضیه هم ممکن است معدوم یا موجود باشد؛ اگر موجود باشد، معمولاً به یکی از شکلهای قضیهی ملفوظه (ایجاد شده با تلفظ)، قضیهی مسموعه (ایجاد شده در قوهی سامعه) ، قضیهی متخیله (ایجاد شده در قوهی متخیله) و قضیهی معقوله (تصور شده در قوهی عاقله) خواهد بود. مدلول التزامی در منطق در مبحث تعریف ذکر و با «لازم بیّن به معنی الاخص» توضیح داده شده است و اختصاص به مدلول التزامی کلمات دارد. مثلاً از تصور رستم شجاعت تصور میشود؛ یا از تصور شاهنامه، تصور فردوسی حاصل میشود؛ لذا مدلول التزامی در منطق دائماً تصور است. اما مدلول التزامی یک جمله در اصول، همهی قضایایی هستند که در صدق با صدق جملهی اصلی ملازم هستند. یعنی اگر جملهی اصلی صادق باشد، آنها صادق هستند. دقت شود که مدالیل التزامی ظواهر ثانوی برای منطوق نیستند، بلکه تنها ملازمه در صدق دارند. (مدلول التزامی اصولی، در واقع از قبیل اسب آبی است، زیرا مدلول، آن امری است که ذهن از دال به آن منتقل میشود. در حالی که شرط مدلول التزامی انتقال ذهن نیست؛ بلکه حتی اگر منکر آن مدلول التزامی هم باشیم، باز مدلول التزامی، مدلول التزامی است.) با این توضیح روشن میشود که مدلولهای التزامی اصولی تصور نیستند، تصدیق هم نیستند، بلکه قضیه هستند. ممکن است هیچ کسی این قضیه را تصور یا تصدیق نکرده باشد؛ اما آن مدلولهای التزامی، تحقق دارند. نسبت تصدیق با قضیه: تصدیق متعلقی لازم است و متعلق [یا موضوع] تصدیق دائماً یک قضیه است. پس با سه عنوان (تصور، تصدیق و قضیه) سر و کار داریم و باید بررسی کنیم که مفهوم کدام یک است؟ در ضمن یک مثال مطالب را پیمیگیریم: اگر جملهی «إن جاء زید، فیجب اکرامه»، مفهوم داشته باشد، مفهومش «لایجب اکرام زید إن لم یجیء» است. این مفهوم یک قضیه است (تا این حد روشن است). باید دید مراد از این که گفته میشود جملهی دوم مفهوم جملهی اول آیا این است که: 1. مفهوم، تصور قضیه دوم است تا مفهوم مدلول تصوری شود. 2. مفهوم، تصدیق قضیهی دوم است تا مفهوم مدلول تصدیقی شود. 3. مفهوم، نفس قضیه دوم است تا مفهوم اصلاً نه تصور باشد نه تصدیق.[1] به نظر ما در نظر اصولیها این موارد از هم تفکیک شده نبوده است؛ با این حال تقریباً همه قبول کردهاند که مفهوم یک مدلول التزامی اصولی است؛ از این مطلب میتوان این را فهمید که در نظر مشهور، مفهوم تصور نیست. وجدان هم مؤید این برداشت است: اگر مفهوم از سنخ تصور بود، لازم بود که با شنیدن «إن جاء زید، فیجب اکرامه» دو تصور در ذهن شکل بگیرد که این طور نیست و تنها مضمون جملهی اصلی در ذهن تصور میشود. مفهوم تصدیق هم نیست؛ زیرا تصدیق ربطی به کلام ندارد؛ سرّ آن این است که از شنیدن یک کلام، تصدیق حاصل نمیشود؛ بلکه تصدیق از فعل تلفظ و تکلمِ گوینده به این کلام خاص حاصل میشود و ربطی به ذات کلام ندارد. (البته از شنیدن یک کلام، برخی تصدیقات ایجاد میشوند؛ مثلاً گویندهی کلام مثلاً مَرد است یا زنده یا عصبانی یا... است؛ اما این تصدیقات هیچ ربطی به مضمون قضیه ندارند.) پس مدلول لفظ دائماً تصور است و از نفس لفظ تصدیقی حاصل نمیشود؛ بلکه تصدیق از فعل گفتاری تلفظ به لفظ خاص حاصل میشود. از این که مفهوم تصدیق نیست و تصدیق لزوماً مدلول فعل گفتاری (تلفظ به این لفظ) است، معلوم میشود که مفهوم، مدلول فعل گفتاری (تلفظ) نیست. اما اگر عالِمی مفهوم را از سنخ تصدیق دانست، مفهوم نزد او مستفاد از فعل گفتاری (تکلم یا تلفظ به این کلام) خواهد بود. با این بیان از بیان سابق که گفته شد مفهوم مستفاد از تلفظ است، عدول کردیم؛ زیرا قبول نداریم که مفهوم تصدیق است. حال که مفهوم در نظر قوم از جنس قضیه شد، مدلولِ خود لفظ و کلام است. یعنی قضیهای است که در صدق با قضیهی ملفوظه ملازم است. در این صورت مفهوم، مدلول التزامی خود لفظ (قضیهی ملفوظه) خواهد بود نه مدلول تکلم و تلفظ گوینده. با این بیان، بیان سابق اصلاح شد و قبول کردیم که مفهوم از سنخ قضیه است و لذا مدلول التزامی خود لفظ است و ربطی به استفاده از تلفظ لافظ ندارد. [1] درست است که دلیلی بر این حصر نداریم، اما فعلاً غیر از این سه مورد، گزینهی دیگری نداریم که بتوانیم بگوییم در افق نفس ایجاد میشود. مثلاً احتمال نمیدهیم که از کلام یک صورت خیالی در قوهی متخلیه به وجود آید. حتی اگر چنین صورتی در قوهی متخلیه به وجود هم بیاید، به آن مدلول نمیگویند و شبیه تداعی معانی میشود. برگرفته از دروس خارج اصول فقه استاد سید محمود مددی، بحث مفاهیم، جلسهی 81 و 82، 27 و 28 دی 1400.
RE: نسبت میان مفهوم و مدلول التزامی - 105767 - 30-دي-1400 اکرم زیداً اگه به یجب اکرام زید تبدیل بشه چطور متصف به صدق و کذب میشه؟ با تبدیل که از انشائی بودن خارج نمیشه RE: نسبت میان مفهوم و مدلول التزامی - مخبریان - 5-بهمن-1400 نقل قول:اکرم زیداً اگه به یجب اکرام زید تبدیل بشه چطور متصف به صدق و کذب میشه؟ با تبدیل که از انشائی بودن خارج نمیشه «بِعتُ داري» خبری با «بعتُ داري» انشایی دو معنای مختلف را میرسانند و به همین تفاوت معنایی است که «بعت داری» انشایی -هرچند شبیه خبری است- قابل اتصاف به صدق و کذب نیست. در مورد «یجب اکرام زید» هم همینطور است. اگر از آن انشای طلب بفهمیم -که منظور استاد از این ترجمه همین است- قابل اتصاف به صدق یا کذب نیست؛ تنها در آن به حکم وجوبی که مفاد هیأت در «أکرم زیداً» است، با دال اسمی اشاره شده است. RE: نسبت میان مفهوم و مدلول التزامی - محمود رفاهی فرد - 24-ارديبهشت-1401 با توجه به عدول از نظر قبل، چه طور بین مفهوم و سائر مدالیل التزامی (مثل وجوب مقدمه) تفکیک می کنند؟ |