مباحثه، تالار علمی فقاهت
حد ترخص کاشف از بعد خاص نیست!!(۱) - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=5)
+--- انجمن: مباحثات دروس خارج فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=9)
+---- انجمن: فقه استاد مفیدی (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=56)
+---- موضوع: حد ترخص کاشف از بعد خاص نیست!!(۱) (/showthread.php?tid=2402)



حد ترخص کاشف از بعد خاص نیست!!(۱) - عرفان عزیزی - 19-دي-1400

یکی از مثال های نقض در بحث رویت هلال با تلسکوپ بحث حد ترخص است که در آن واضح است که تلسکوپ مجزی نیست.استاد در پاسخ از این نقض فرمودند: دو ضابطه برای وجوب قصر مطرح شده یکی خفاء اذان و دیگری خفاء جدران. یک ضابطه مربوط به گوش است  و دیگری چشم و این دو مقداری با هم تفاوت دارند.خفاء اذان در چند روایت آمده است اما خفاء جدران در یک روایت آمده است اما مهم این است که در این روایت[1] تواری و خفاء مکلف از بیوت مطرح شده نه تواری بیوت از مکلف.صاحب مدارک توضیح می دهد[2] وجه عدول اصحاب از تعبیر موجود در نص این است که اگر بگوییم مکلف مخفی شود در این ضابطه تخمین پیش می آید او دارد در بیایان می‌رود. بگوید که مردم من را می‌بینند یا نمی‌بینند؟ چه می‌داند. او باید آن جا باشد تا بداند کسی او را می‌بیند یا نمی‌بیند. چون خودش نمی‌بیند. لذا مرتب باید احتمال دهد که اهل بلد من را می‌بینند یا نمی‌بینند. اصحاب گفتند خب مقصود این بوده که اگر او از چشم اهل بلد مخفی شود به این معنا است که اگر او هم روی برگرداند اهل بلد مخفی شده باشند.

حد ترخصی که همه ما آن را از سماع و رویت، به یک حد و بُعد خاصی ناظر می‌گیریم،مبهم است. زیرا رسم شارع در تعیین حدها، بریدین و خطوه و ذراع است. خیلی راحت بود که بگویند مسافر این قدر ذراع، این قدر خطوات، این قدر بریدین، این قدر فرسخ برود. همه این‌ها واحدهای اندازه‌گیری بعد مکانی بوده. چطور شده وقتی مسافر می‌خواهد نمازش را شکسته بخواند، سراغ چیزی رفته که این قدر تشتت دارد؟ سماع اذان، آن هم به‌صورت متعارف باشد و بالای مناره نباشد. چرا؟ وقتی اسهل الطرق در اختیار شارع است چرا به سراغ امری برود که ضابطه ی دقیق ندارد؟ و خود دو معیاری هم که بیان شده با هم تفاوت دارند.....ادامه دارد
۱۴۰۰/۹/۱۵


[1] مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ يُرِيدُ السَّفَرَ مَتَى يُقَصِّرُ قَالَ إِذَا تَوَارَى‏ مِنَ الْبُيُوت‏(کافی ج۳ص۴۳۴)
[2] و السرّ فی تعبیر الکلّ بتواری الجدران عنه لا تواریه عنها مع وروده فی الصحیح هو أنّ المکلّف لا یدرک تواری نفسه عن الجدران إلّا علی سبیل الخرص و التخمین فکیف یجعله الشارع معیاراً. و التواری من باب التفاعل مأخوذ فیه کونه من الطرفین کباب المفاعلة و إن کان أحدهما فاعلًا و الآخر مفعولًا، فالمراد من الصحیح أنّه إذا تواری عن البیوت تکون البیوت متواریة عنه فیعتبر المکلّف تواریها عنه (مفتاح الکرامه ج۱۰ص۴۴۶)